گهواره برام پر از حس خوبه🥹ومثل دفتر خاطرات شده پر از خاطرات خوب از بارداری و زایمان و سختی هاش٫شیرینی هاش و شب بیداری هاش...
حتی خیلی وقتا درد و دل کردیم حالمون خوب نبوده غر زدیم خودمون رو خالی کردیم چون فقط انگار اینجا درک میشدیم...

امشب رو خواستم ثبت کنم از پایان یکی از سختی ها و البته گذر عمر...
امشب اولین شبی هست که بالاسرم دیگه شیرخشک و فلاسک و شیشه شیر نیست🥹
مامانایی که بچه هاشون شیرخشکی هستن درک میکنن نصف شب پاشی شیر درست کنی اب تنظیم کنی و...چقدر داستان داره
اما من دلم گرفت پرت شدم به شبایی که ساعت میذاشتیم که به کوچولوهامون شیر بدیم🥹
نیک خیلی وقته شیر شب نمیخورد اما نزدیکای صبح یک وعده میدادم دو سه روزی میشه دیگه نمیخواد و کلا خودش شیرش رو کم کرده و دیگه نمیخوره😢

خیلی خوشحالم از بزرگ شدنش٫اما دلم تنگ میشه برای همین شیشه و شیر درست کردن نصف شب تو تاریکی با چشم نیمه باز

خواستم از حس و حال امشبم بگم و بمونه به یادگار
🥹

تصویر
۳ پاسخ

سلام ببخشید گلم شما کدوم شهر هستین.ما قمیم شیرخشک پپتی ۲ پیدا نمیکنیم.

خدا حفظش برات عزیزم 🤲🌱🌻


اره واقعا بچه داری با همه ی سختیش بازم شیرینه..🥺🥺🥺😍..دوران نوزادی کولیک و درست شیر نخوردن
واکسنا
دغدغه غلت زدن راه رفتن شون
دندون در آوردن
همش قشنگه 🥺🥺🥺


عزیزم توی روزم دیگه شیر نمیخوره کلا ؟؟؟؟

خداحفظش کنه براتون

سوال های مرتبط