۴۱ پاسخ

یعنی بشخصه ۱ ساعت از بودن بابچه هامو نمیدم ب تمام خوشیای نامزدی و قبل بچه دارشدن
بقدددری قشنگه اینحس
بقدری لذت داره مادرپدر شدن
ک سختبا ب چشم ادم نمیاد
اصلا سفر ها یطور دیگ ای مزه میده
زندگی
غذا خوردن خوابیدن و ... همه یطور دیگ ای مزه میده
و البته همراهی همسر تواین مسیر خیلی خیلی مهمه

من اگ ب عقب برگردم واقعا نمیارم اینطور نیست ک دخترمو دوست نداشته باشما جونمم براش میدم ولی ی مسعولیت خیلیییی بزرگه انگار دستی دستی داری برا خودت دردسر درست میکنی

ببین عزیزم مامانا اینجوری میشن که وقتایی که خسته نیستن و حال روحیشون خوبه میگن خیلی شیرینه ولی مادر شدن واقعیتش اینه که هرروز با یه چالش روبه رویی بیخوابی داری بخاطر یه سری مسائل استرس داری بعد از مادرشدن زندگیت کاملاً تغییر میکنه هرکاری بخوای بکنی باید فکر کنی ایا مناسب بچه ات هست یانه بعد مادرشدن برا خودت نه برای بچه ات باید زندگی کنی
ولی اگه عاشق بچه باشی میتونی همه رو با لذت بگذرونی

بچه داری سخته واقعا سخته وقتی بچه دار میشی وارد فاز جدیدی از زندگی میشی هم خودت هم همسرت کلا همه چی تغییر میکنه سختیش هست مگه میشه سخت نباشه بلخره از خیلی از خواسته هات زده میشه از خیلی از تفریحات ولی توصیف نمیشه کرد این فاز از زندگی رو. با بچه بزرگ میشی خودت تغییر میکنی همسرت تغییر میکنه اصلن کی گفته با بچه نمیشه مسافرت رفت عشق و حال کرد فک کن خودت و همسرت و یه کوچولو لذت بخشترینه

بستگی ب روحیه و تفکر آدم داره،من بچه رو مانع خوشبختی یا سد رسیدن ب خواسته هام نمیبینم، بر عکس ب نظرم آدم خود ساخته میشه و با برنامه ریزی قشنگ‌ب کارات میرسی، الان سومین گلم رو باردارم، فوقمو گرفتم،مسافرت میریم، پنج شنبه جمعه هام متعلق ب بچه هاست، تک فرزندم، جز همسرم و پرستاری ک گرفتم هیچ کمکی ندارم، چون از خانواده هامون دوریم

ببین بچه شیرینه قشنگه لذت داره
ولی اون روزایی که دونفره بودیم خیلی بهتر بود من که دارم پاره میشم دلم واسه ی فیلم دیدن دوتایی ی خرید بدون فشار و دغدغه حتی ی چایی گرم ی غذا خوردن گرم با خیال راحت ی آغوش بامحبت یذره شده
قید خواب شبانه رو باید بزنی قید به خودت رسیدن رو باید بزنی قید تفریح آرایشگاه رفتن سرکار رفتن حتی ی کتاب خوندن ی ساعت راحت گوشی دست گرفتن ی استراحت نیم ساعته حتی در روز ...باید بزنی قیدشو
اگه کمکی داشته باشی شاید راحتتر باشه ولی منی که کمک نداشتم هررروزم شده گریه

من که ۱۰ ساله ازدواج کردم تقریبا کل ایرانم گشتم هیج وقت دکتر نرفتم هیج وقتم جلوگیری نکردم یهو خدا خودش داد اون دوقلو بدون دارو بدون سابقه خانوادگی الان بعد ۷ ماه تازه دارم انس میگیرم هرچی صلاح مصلحت خودشه

باید از همه لحاظ آمادگی داشته باشی چون خیلی از فعالیت‌هایی که داری محدود میشه تا ۲سال حداقل

عزیزم من یه نظر کلی میدم اونم از روی تجربه ی خودمه. شما باید زمانی بچه دار بشی که ۱۰۰درصد از لحاظ روحی و روانی امادگیشو داشته باشی. من خودم ۳۳سالگی ازدواج کردم و چون سنم بالا بود توی ۳۴ سالگی باردار شدم و ۳۵ سالگی مادرشدم. ولی احساس میکنم با اینکه سنم بالا بود، ولی بازم برام زود بود. همسرم هنوز بچه نمیخواست.خودم از لحاظ روحی امادگی نداشتم.هنوز با شوهرم دو تا مسافرت خوب نرفته بودیم( چون توی کرونا ازدواج کردیم. و ازدواج کاملا سنتی و از شروع اشناییمون تا ازدواج کلا ۵ماه هم نشد)
کلا بچه که بیاد، بصورت طبیعی دچار افسردگی بعد زایمان میشی. هزینه هات زیاد میشه. حداقل تا دوسال نمیتونی راحت بری مسافرت. تمام کمدها و کشوها رو باید قفل کنی. نمیتونی روی میزت گلدون کریستال بذاری. تا سال اولش هم شبها نمیذاره بخوابی. با این تفاسیر اگر میتونی یه مادر از خودگذشته باشی و به بچت عشق بورزی اقدام به بارداری کن. درغیر ایتصورت مثل بقیه ی زوجها که بچه دار نمیشن، در کمال ارامش و صفا به زندگی متاهلیت ادامه بده

قبل از بچه دار شدن نظرم همین بود و به کسایی ک نمیتونن از خود گذشتگی کنن پیشنهاد میکنم مادر نشن چون بسیااااار سخته بسیااار پر چالش و رسما زندگی با قبل از ببچه دار شدن از زمین تا اسمون متفاوت اما با این حال من ردزی صد هزار بار خدا رو شاکرم به خاطر وجود پسرم با اینکه پسر من جز بچه های سخت هم هست و الرژی داره اما من راضیم

پس چرا خداوند گفته بهشت زیر پای مادران است به خاطر همه سختی هاش گفته دیگه وگرنه میگفت بهشت زیر پای پدران است پدر هایی که صبح تا شب دنبال یه لقمه نونن .

برای من خوشی و تفریح توی هر سنی یه تعریفی داره.. توی مجردی و دوستی با شوهرم یه چیزایی برام تفریح بود که بعد از ازدواجم دیگه تمایلی بهشون نداشتیم..انگار دوره اش گذشته بود و ذوقش از بین رفته بود ..بعد ازدواجم ۳سال به علاقه م که ورزشم بود رسیدم و تفریحات دو نفره و با دوست و خانواده.. و از یه جایی این خلا رو احساس کردم شرایطمو سنجیدم و دیدم واقعا از نظر حسی خودم تو شرایطی ام که دلم میخواد مادر بشم و همیشه عاشق بچه ها بودم و از نظر مالی و رابطه با همسرم همه چی ایده آل بود..و توی زمان اقدام کاملا خودمو آماده کردم که حداقل تا ۳سالگی که بتونم بزارم مهد قراره قید ورزش و علاقه های زندگیمو بزنم و اصلا حاضر نبودم این لذت و تجربه رو از خودم و همسرم بگیرم.. الانم میدونم چالش های سختی در انتظارمه و دروغ چرا هم میترسم هم ذوقشو دارم❤️شاید سال دیگه این موقع دیدگاهم این نباشه اما فعلا از تصمیمم راضی ام🌸

بله مسئولیتش سخته اما وقتی بیاد عشق تو زندگیتون بیشتر میشه

منم دقیقااا مثل شما مونده بودم بچه بیارم یا نه،آخرشم با اصرار دیگران و توصیه خیلی مامانا باردار شدم.عاشق دخترم هستم،فداش میشم،جونمم واسش میدم،از همه لحاظ، خوراک،پوشاک،اسباب بازی و ...واینده مالی هم تامینه ،ولییی هربار به صورتش نگاه میکنم از خودم شرمنده میشم چرا توی این دنیای نازیبا اوردمش.من و همسرم قبل بچه دار شدن،هیچوقت احساس نیاز نکردیم به حضور بچه ،ولی خب اینقدر دیگران گفتن بچه بیار و بعدا حسرت میخوری، که بچه دار شدیم هرچند خودمم دوس داشتم و صرفا مردد بودم و نیاز داشتم یکی به یه جهت هولم بده.فقط اینو بگم بچه دار شدن واسه کسایی که زندگی متاهلیدو نفره شون یکنواخت شده و از لحاظ مالی و کلیه نیازهای یک کودک مشکلی ندارند گزینه مناسبیه،ولی اصلااا مناسب نیس واسه زوجی که با هم خوشن،آخه چرا باید یه دسته گل رو بیاریم این دنیای نازیبا
اینم بگمم با وجود یک بچه،هیچ وقتی واسه خودم ندارم،هرچند شیرینه و در واقع بچه نفس و عشق آدمیه،ولی حقیقتااا بهشت زیر پای مادران است حقیقته،چون مادر با عشقش تمام خواسته هاش رو زیر پاش میذاره برای بچه اش،سختی های بچه داری هم،با خود بچه ها بزرگتر و بزرگتر میشه❤️

بچه خیلی خوبه فقط ی اعصاب فولادی و حوصله خوب پول و شرایط خوب میخواد

من ۷ سال بچه نیاوردم و کلا زندگی برام خیلی بی مفهوم بود ...این که یکی بیاد و بهت وابسته باشه بزرگ شدنش و ببینی و کنارش بزرگ شی ارزششو داره که رنجشم بکشی...هر چیزی بهایی داره ...

ببین تا دوسالگی بچه چالش های خیلی زیادی داری ولی اگه از اول اصولی بری جلو از دوسالگی به بعد خیلی عالی تذ میشه یعنی یگ جور پایه تمام زندگیت میشه ولی مسئولیت بزرگ و شیرین

پیشنهاد میکنم تا وقتی همسرت از ته قلبش بچه نخواست، اصلا اقدام نکن. چون بشدت به حمایت همسرت نیاز داری چه تو دوران بارداری و چه بعدش. و اگه تفکرش این باشه که بچه یه موجود مزاحمه و راحتیتون از بین میره بعدا کلی به مشکل میخورید. اگه میخوای بچه بیاری حتما قبلش به یه مشاور ماهر مراجعه کنید و راجع به دغدغه‌هاتون حرف بزنید. اونوقت هر تصمیمی بگیرید مطمئن تصمیم میگیرید و عواقبش رو هم با جون و دل قبول میکنید

خلاصه بچه اوردن اینه ک
خیلی شیرینه ب قدری ک ادم نمیتونه بگه ای کاش نمیاوردم ولی باید از عرچی خوشیه بزنی از بدنت ک کلااا بگذری همیشه ام رفتار مرد بعد بچع دار شدن خیلییی تغییر میکنه تورو ب چشم ی دختر و خانم نمیبینه ب چشم ی زن چندین و چند ساله خونه دار و بچه دار میبینه ک اصلا وقت نداره ب خودش برسه ....

اول خوب بگرد بخاب بخور دوتایی حال کنید بعد موقعش ک برسه میبینی ی چیزی تو زندگیت کمه اونوقته ک میفهمی بچه جایگاه خودش و داره شاید الان براتون زوده .

سخته خیلی سخته ولی خب بالاخره بزرگ‌میشن . میدونی ب نظرم آدم با وجود بچه شکل خانواده میگیره.

ببین مادر بودن سخته
مثل متاهل بودن که سخته
ولی شیرینیای خودشو داره
ولی وقتی شوهرت نمیخواد مسئولیت قبول کنه به هیچ وجه بچه نیار

ببین وقتی مادر میشی دیگه برای خودت نیستی همیشه ته دلت یه دلشوره شیرین داری،برای بچه‌ات ،ولی واقعا اگر سخت گیر نباشی و حساس خیلی هم شیرین و خوبه بستگی به روحیه خودت داره

مسأله کاملا دلی و شخصی هست یکی دوست داره یکی نداره من عاشق بچه هستم همسرم عاشق بچه هست من اگه شرایط جسمی و پوبیشو داشتم با همه سختیهاش دوست داشتم پنج تا بچه داشته باشم اما خوب تو این دوره نشدنیه سختی تا دلت بخواد داره اما خب شیرینی هم زیااااد داره اگه شوهرت دوست ندارم خیلی اصرار نکن اگه خودم دوست داری یواش یواش راضیش کن بعدش بچه دار بشو

من فقط یه چیزی میگم که همه چی همه چی عوض میشه شیرینی خودشو داره ولی روی من خیلی اثر گذاشت من خیلی از همسرم دور شدم که اون خیلی خیلی شاکیه نمی‌دونم شاید برا افسردگیمه

همسر منم همینطور بود، مخصوصا که داره زبان میخونه و میخواد اقدام کنه برای خارج از کشور
اما الان که دخترمون ۱۵ روزشه، میگه کاش زودتر میوردیم، چه قدر خوبه

مسئولیت بچه ک واااااقعا سخته من الان ک بچه دارن جونمم برای بچم میدماااااا اما الان میگم اگه برگردم عقب حالا حالا ها بچه دار نمیشم چون هم تو شرایط مالی خیلی بدی یهویی اوفتادیم هم اینک الان ک دارم بچه داری میکنم حس میکنم هنوز جا داشتم تا خودمو آماده کنم برای مادر شدن

من از ۲۰سال پیش که پسر اولم رو باردار بودم گشتم و تفریح کردم وبه زندگیم رسیدمم تا الان که هم پسر بزرگم و وسطی هم پاییه خودمون هستن و کنارمون و پاب پامون
من راضیم

سلام عزیزم من تجربمو بهت میگم تا شوهرت خودش واقعا بچه نمیخواد اصلا دنبال بچه نباش ب زور مجبورش نکن چون من این کارو کردم پارسال توی اخرای س ماهگی بهانه کردو کلی دعوا و دادو بیداد راه انداخت و گفت بچه رو نمیخوام ک نمیخوام آخر سقط کرد بچمو امسالم ک باز باردار شدم اصلا هیچ توجهی ب من و بارداریمو خواسته هام نداره کلا انگار زن وشوهر نیستیم فقط هم خونه ایم حتی بزور بامن حرف میزنه چون شوهر منم اعتقاد داشت بچه رو میخوایم چیکار خودمون بچه شدیم چیکار کردیم چرا یکی دیگه رم بیاریم ب این دنیا بدبختش کنیم

هر ادمی فرق داره
جفتتون باید اماده باشین
بله سخته خیلیم سخته
من خودم ۸ ماهگی رفتم مسافرت با دخترم به علط کردن افتادم
ولی شیرینیم داره
مثل هر چیزی مزایا و معایب خودشو داره
ببینید کدوم الویته

شوهرت چقدر خوبه شوهر من آنقدر از فانتزیاش در مورد بچه گفته چهار ماهه اقدامم نشده میگن اگه اینه همه دوس داره چرا نمیاری

چند سالته عزیزم؟

حداقل یه سال سخته .من با بچه اولم از ۴ ماهگی مسافرت گیرفتم .خودمم خیلی باحوصله بودم . اما الان کمر درد دارم هنوز مسافرت تفریحی نرفتم . ولی کلا هر دوتون باید بچع بخواین بچه مسعولیتش زیاده و هر دو باید همکاری کنید . بچه داری خیلی سخته روال زندگیت هم بهم میریزه .اما من شخصا عاشق بچه هامم و سختی بچه داری برام فقط وقت درس خوندنشون هست که مدرسه میرن 😅 بقیش و برام قابل تحمله

سلام هر کی طبق شرایطش تصمیم گیری میکنه ‌اقدام ب اجرا اون تصمیم کسی نمیتونه تو شرایط شما باشه ‌طرز فکر شمارو درک کنه ومن فقط نظر شخصیمه به شما میگم زمانی ک میخای بچه بیاری باید جای خالیش تو زندگی حس بشه واینک اگ بیارید میتونید از پس مسئولیتش بر بیاید بله بچه مسئولیت داره نگهداری داره ولی مانع تفریح ومسافرت نمیشه ممکنه محدود بشید ولی ممنوع نمیشید اولاش چون فعلا کوچیک پدرومادرخودشون راضیی نیستن برن انقد بچه مهمه ودوستش دارن ولی بزرگ تر بشه همه چی راحت تر میشه تا آخر عمر ک تو اون مرحله از زندگی نمیموندید در کل باید بخاید ک نفر سومی تو زندگیتون باشه اون ب انتخاب شما میاد همه ی مسئولیتش با شماوپدرشه جففتتون هم باید آمادگی داشته باشید قبل از اقدام ب بارداری حتما مشاوره برید وبهترین تصمیم بگیرید

منم همینجوری بودم .بچه که دوست نداشتم از ی طرفیم همش درگیر کارام بودم و میگفتم بزار وضعیت مالیمون خوب شه بزار من بیشتر کار کنم.بچه چیه دست و بالتو میبنده به هیچی نمیرسی .
اما خدا خواست و باردار شدم ،روزی که رفتم سونو صدا قلبشو شنیدم دلم رفت براش 🥺 الان میگم کاش زودتر باردار میشدم اگه میدونستم انقدددد بچه شیرینه و خوبه .
الانم روز به روز و ثانیه به ثانیه منتظر اومدنشم و جونمم میدم براش .واقعا این مهر مادری خیلی عجیبه !!
اینا تمام نظر شخصی منه عزیزم

ببین باید از همه لحاظ آمادگی داشته باشی
مالی تفریحی رفاه حال خوب محبت
از بیرون رفتن و تفریح سیر شده باشی و واقعا بچه بخوای
هیچ کس اندازه منو همسرم اهل بیرون و تفریح نیست بعد ۷ سال چون دیگه واقعا از همه چیز سیر شده بودیم دلمون بچه خواست و آوردیم
الانم تفربحاتمون سرجاشه ولی خوب نسبت به قبل یکم کمتر شده

باید از همه لحاظ آمادگیشو داشته باشی من اول زندگیم گفتم حالا حالاها نمیارم مسافرتامو که رفتم خوشیامو که کردم بعدش بعد ۹ سال پسرم به دنیا اومد و خیلی هم راضیم

خیلی سختی داره خیلی بیشتر از اون چیزی که فکرشو بکنی مخصوصا اگه فقط خودتو شوهرت باشین همراه دیگه نباشه کنارتون
ولی در کنار همه اینا واقعا یه قشنگی داره که فقط باید تجربش کنی
آره شاید بچه ها نبودن خیلی وضع مالیمون بهتر بود ولی وجودشون پر از عشق و زیبایی
من از صمیم قلبم عاشق بچه هامم و خداروشاکرم که بهم دوتا نعمت زیبا داده
زندگی با بچه خیلی قشنگ خیلی🫀🧡

راست میگه بچه جدا از شیرینیش خیلی مسئولیت و. مکافات داره من خودم اگر الان باردارم چون پسرم تنها بود و داشت ظلم بهش میشد بعد هشت سال تصمیم گرفتم دومی هم بیارم ولی اگر بیاری مجبوری دوتا بیاری خیلی خیلی مسئولیتت زیاد میشه و خودتو کلا یادت میره

بچه یه عشقی که تجربش نمیکنی تا بچه دار نشی مسولیت و سختی زیاد داره من هشت ساله خواب راحت نداشتم

بله سخته تفریح مسافرت استراحت کم میشه ....همش مسئولیت

سوال های مرتبط

مامان ۴ تا فندق مامان ۴ تا فندق قصد بارداری
سلام روزتون بخیر.
چند روزه دارم تو گهواره حرفهای دوستان رو میخونم
دیدم اکثریت دارن می مالم یکی از دارو خوردناش و باردار نبودنش یکی هم از علائم و سختی های بار داری میناله یکی میگه چرا منفی بود یکی میگه چرا ناخواسته بود.همه اینا نشون میده که ما از اصل ماجرا جاموندیم
اون سرنوشتی رو که خدا برامون رقم زده رو قبول نداریم .قبول نداریم که خدا به هر کسی هر چیزی رو که به صلاحشه میده همش داریم اعتراض می‌کنیم راضی نیستیم به رضایتش.
شاید اون آینده ای رو که ما برای خودمون می‌خوایم به نفعمون نباشه حتی اگر ظاهراً آینده خوبی باشه.ب نظر من بیایم با خدا یه عهدی ببندیم اگر داد شکرش اگر نداد شکرش خودمون بسپاریم دستش.خدا بهتر از همه میدون چی رو کی و کجا بده و چی به صلاحمونه .اینطوری یه آرامش روحی خیلی مثبتی تو زندگیت میاد که از استرس کاملا دور میشی چون خودت رو به مطمئن تمرین ها سپردی که اشتباهی تو کارش نیست .لطفا از دارو استفاده کردناتون ننالین از بارداری هاتون و سختی هاش داد نزنین به جاش بگین الهی شکر که خدا منو واسه امتحان انتخاب کرده که این سختی رو تحمل کنم چون قطعا بعد هر سختی آرامشی هست که خدا قسمت بنده خاش می‌کنه فقط ما هم باید بخاطر رضایت حق تحمل سختی ها رو ببریم بالا .اگر هدف ما رضایت خدا باشه همه سختی ها آسون میشه و آرامش داریم .اینا رو گفتم که کمتر به خودمون استرس بدیم چون یکی از علل باردار نشدم استرس هست که خیلی هم مهمه.ویکی از علل سلامت جنین در دوره بارداری بازم پوری از استرس هست.ظرف خدا واسه دادن همه چیز به ما پره ولی میخواد ببینه ماها تا کجا بهش اعتماد داریم