۴ پاسخ

ب نظر من زایمان طبیعی باید همه چیش طبیعی باشه حتی دردشم قشنگه...فحشم ندین راست میگم..اصلا با این سوزنی که تو کمر میرنن موافق نیستم..

مبارک باشه قدمش پر خیر و برکت باشه
خودتون هم ان شا الله زود خوب بشید

خداراشکر که بچه و خودت سلامت هستین

مبارک باشه عزیزم قدمش پر برکت
همین که سالمین شکر
سختی هاش میگذره

سوال های مرتبط

مامان نفس💓 مامان نفس💓 ۲ ماهگی
سلامت مامانا من اومدم از روزی که سزارین کردم 6/8 اولش کلی استرس داشتم ترس تمام وجودمو گرفته بود وقتی صدام کردن برای سزارین پام به اتاق عمل رسید چون ندیده بودم کلن سر شدم میخواستم بخورم زمین منو گرفتن در حدی که فشارم در جا.رفت بالا اما چاره ای نداشتم باید بچه. رو دنیا میاوردم خلاصه که دکتر اومد یکم آرامم کرد و آمپول بی حسی زدن در جا درازم کردن سرتخت و دیگه چیزی متوجه نشدم و سریع دکترا دست به کار شدن و دختر نازمو نشون دادن دیگه آرام شدم بخاطرع فشار بالا دو ساعت منو تو ریکاوری نگه داشتن بعد از دوساعت بردن تو اتاقم و ی ربع بعد دختر عزیزمو آوردن خیلی روزا خوبی بود. هر چند سزارین بعدش سخته اما خوب چون چیزی متوجه نمیشی خیلی خوب. فقط موقعه ای که بهت میگن پاشو راه برو یکم سخته البته برای من که وزنم حسابی رفته بود بالا خیلی سخت بود بلند شدن خلاصه فرداش منو مرخص کردن و بهترین لحظه بود بعد از اون همه سختی که تو دوران بارداری داشتم و اون همه استرس خدا روشکر تمام شد من و دخترم به خونه رفتیم. الآنم که 26 روز زایمان کردم اما دخترم شبها خیلی خوب نمی‌خوابه انگاری بغلی شده ی وقتا از بیخوابی سردرد شدید میگیرم که روزها یکی دوساعت می‌خوابه دخترم منم کنارش می‌خوابم. خدا رو هزار مرتبه شکر که روزها به سلامتی گذشت انشالا به حق فاطمه زهرا هر کس آرزو بچه داره خدا بهش بده چون واقعا خیلی لذت بخش خیلی بچه اینقدر عزیز که آدم احساس تنهایی نمیکنه خدا رو هزاران بار شکر 🤲🏻🤲🏻🌺🌺
مامان مهدیار👼🏻 مامان مهدیار👼🏻 ۱ ماهگی
خب بعداز دو هفته اومدم تجربه سزارین رو بگم:

پارت اول

اول از همه بگم که من اوایل همش میگفتم طبیعی، ولی هرچی به اخراش نزدیک میشدم استرس میگرفتم، بعد میدیدم تو گهواره و مطب از سزارین چقدر راضین، و خب میدیم خیلی طبیعی ها هم چقدر زیاد بخیه خوردن و … ، دیگه تصمیم رو گرفتم رو سزارین، با اینکه معاینه نیمه تحریکی هم شدم تو ۳۸ هفتگی و دکترم گفت لگنت خوبه ولی سر بچه خیلی تو لگن نیست، هفته بعدشم چون کاهش حرکت و لکه صورتی داشتم رفتم بلوک زایمان، معاینه شدم و گفتن باز نیستی، همون یه فینگری که هفته پیش بود همونه… تاریخ زایمانمو دوست داشتم ۷/۷ باشه ولی بیمارستان نیکان سزارینی قبول نمیکنه تاریخ های رند ، دیگه گفتم ۷/۸ که لااقل با تاریخ تولد همسرم که ۸/۸ هست و خودم که ۳/۲۸ یکم همخونی داشته باشه😁
خلاصه شب قبلش رفتم حموم ، کاملا موهامو خشک کردم چون اتاق عمل سرده، از استرس فقط ۱ ساعت خوابیدم، بلند شدم ساعت ۴ نماز خوندم کارامو کردم با مامانمو همسرم رفتیم ، من رفتم بلوک زایمان کارامو انجام بدن
مامان جوجه تپلی مامان جوجه تپلی ۷ ماهگی
مامان مرسا گلی 💋 مامان مرسا گلی 💋 ۲ ماهگی
سلام مامانا
یه مسئله ای پیش اومد هیچ کس نبود که باهاش در موردش صحبت کنم این روزا هم از شوهرم دورم دارم دق میکنم از دلتنگی با اینکه شب ها میاد یک ساعتی خونه بابام پیشم و میره خونه خودمون ولی دلم واسه کنارش بودن تنگ شده
من قرار بود طبیعی دختر گلمو بیارم ولی نشد حکمت خدا نخواست که بشه سزارین اورژانسی شدم
منطقه ای که ما زندگی می‌کنیم اینجوریه که قدیمی ها فکر میکنن چون درد زایمان طبیعی نکشیدی و سزارین شدی بچه بدون درد حین زایمان اومده بغلت پس نمیتونی من درد کشیدم و خیلی اذیت شدم یه جورایی سزارین براشون یه نوع زایمان راحت به حساب میاد
من شاید خدا نخواست طبیعی بیارم ولی درد سزارین رو با گوشت و استخونم احساس کردم واقعا وحشتناک بود
همیشه هم میگم چه طبیعی چه سزارین در کل فرایند زایمان خیلی سخته اینکه قبول کنی مادر بشی اینکه خدا لیاقت مادر شدن رو بهت بده تموم دردها یادت میره
ولی بعضیا با حرفاشون عین آتیش میمونن تو جونت اینکه اینقدر سزارین رو کم ارزش میبینن فکر میکنن تو زایمان راحتی داشتی
ای کاش میدونستن سوزش قسمت سزارین چقدر وحشتناکه که اینقدر سرکوفت نزنن
واقعا چه درکی دارن ؟؟؟؟
دلنوشته 💔