از بس تو خونه حرف حرف خودشون بوده اینجوری شدن... میبینن اونجا قانون داره واسه اون سختشونه کوتاه نیا بفهمه هر روز دلش بخواد میتونه نره دیگه هی میخواد نره
یا خدا ادم میترسه.من پسرم میره این چیرا رو میشنوم قلبم درد میاد تحملشو ندارم.انقدر کار دارم که میره به کارام میرسم
واااای دختر منم همینهههه چشون شده یهووو
پسرم من دیروز میگفت مامان تو هم بیا پیشم مامان سینا اومده بود پیشش
گفتم اگه من بمونم پیشت اونوقت دوستات گریه می کنن مامان شون میخوان گناه دارن من ی چند دقه تو حیاط میمونم بعد میرم خونه خداروشکر راضی شد منم پنج دقه موندم دید هستم گفت برو خونه
بده باباش ببرش .من خودم دخترم اینطور بود گفتم باباش راحت شدم
اتفاقا دیروز پسر منم یهو عوض شد میگه دلم براتون خیلی تنگ میشه باهاش حرف زدم کلی اونجا رو تعریف کردم امروز بهتر بود
سلام عزیزم دیروز دخترم به من میگه مامان معلمم به سرم داد میزنه نمیخام برم مدرسه و دیدم میخاست گریه کنه بهونه میارن وقتی رفت مدرسه اومد گفت ماما رفتم شعر سوره خوندم تشویقم کردن کاش تا شب بمونم مدرسه دلتنگشون میشم اصلا اهمیت نمیدم یکم حرف میزنم زود سرشو مشغول میکنم نمیدونم چشون میشه یدفعه نظرش عوض میشه
خب دلیلش چیه که نمیره شاید چیزی شده
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.