۶ پاسخ

خب مهد باید بزاریش پنج سالشه دیگه باید دو سه ماه بری اونجا بشینی تا عادت کنه وگرنه مدرسه هم نمیره

مهد نمیره؟

باید هفته دوروز مثلا همراه پدرش باشه کلا با پدرش بگذرونه تا کم کم ازشما جدابشه ووابستگیش کم بشه اینجوری باشه واسه مدرسه وهمه چی به مشکل میخوری

همه چی کم کم بعدم چند بار گریه کنه مشکلی نیس بخاطر گریه هاش جایی نری بار اول بیست دیقه برو بعد یک ساعت همینجوری تایمش زیاد کن دختر من همیشه خانه مامانم میموند من بازار میرفتم اینا بعد بوت ابجیم دیگه نموند یه مدت گذاشتم پیش باباش و برا باشگاه و بازار الان دیگه خونه مامانمم میمونه

پسر منم همینه سرویسم برم باهام میاد که مطمن شه اونجام نگا می‌کنه برمیگرده

فقط پدرش باید باهاتون همکاری کنه و باهاش وقت بگذرونه

سوال های مرتبط

مامان 💙دوتا فسقلی💙 مامان 💙دوتا فسقلی💙 ۵ سالگی
بچه ها از مهد پسرم متنفرم
خاک تو سرشون
امروز اشتباهی بجای یکی دیگه عرفان رو فرستادن دم در خودشونم نرفتن ببیننن کیه پشت در
شانس آوردم عرفان دیده کسی نیست برگشته تو کلاس اگر میرفت تو کوچه دنبال من میگشت من چه خاکی تو سرم میکردم
اینقد حالم ازشون بهم میخوره که خدا میدونه
زنگ زدم مدیرشون گفتم این چه وضعیه مگه مربی نمیره بچه رو تحویل بده با پر رویی میگه نه نمیرن
وای خدا اصلا سرم داره سوت میکشه
عرفان میگه من تنها رفتم مدیرشون میگه من از مربی پرسیدم گفته نه من با عرفان رفتم دیدم کسی نیست با عرفان اومدم بالا ولی همون مربی دروغ گفتنش برام ثابت شده ست چون حرف منو دوتا کرد
چند بارم به عرفان گفتم با خاله .... رفتی دم در دیدی بابای ... هست خاله چیکار کرد(اینجوری پرسیدم که اگر عرفان اشتباه میگه تنها رفته بفهمم)
هی میگه دارم میگم تنها رفتم پایین چی میگی تو
ینی اینقد با این مهد مشکل دارم که خدا میدونه
اینم از اینکارشون باز😢
فردا برم مهد رو سرشون خراب میکنم میخوام بگم فیلمای دوربینا رو بیارین یا عرفان دروغ میگه تنها بوده یا مربی شما هر چی هست من میخوام بدونم برام ثابت بشه
مامان شهریار و🤰 مامان شهریار و🤰 ۵ سالگی
نمیدونم حکمت خدا چیه تو اینهمه گرفتاری و مشکلی که داریم این بچه رو بهم داد واقعا موندم،،،اصلا اوضامون اینقدر داغون شده که روز به روز داره بدتر میشه انگار همه درها رومون بسته شده شوهرم دیکش پاره شده افتاده گوشه خونه کلی بدهی داریم کلی قسطامون عقب افتاده اجاره خونه ،،خوراک و پوشاک اصلا افتضاح از یه طرف میرم د‌کتر بااین خرجایگرون نه بیمه ایی دارم نه چیزی،،کارم شده گریه کردن و غصه خوردن به شوهرم میگم بیا بریم تهران سرایداری میگه نه میترسم اگه یه وسیلشون گم شه گردن ماهست میگم هیچی نمیشه میگه نه میترسم،،کار دیگه ایی هم نمیتونه کنه کلا فلج شده افتاده گوشه خونه،،خیلی داغونم خیلیییی دارم به هر دری میزنم ولی همه بستس اگه بحث امتحانم بود بسه دیگه خسته شدم تا کی،،نمیدونم تاوان کدوم کارمو دارم پس میدم،،،نیاین نگین اگه بچه نمیخواستی چرا جلوگیری نکردم من جلوگیری میکردم ولی یه بار از دستمون در رفت اونم باشرایطی که من داشتم موندم که چجوری گرفت من تنبلی تخمدان خیلی شدید داشتم در حدی که دکتر رو بارداری اولم کلا قطع امید کرد منو گفت امکان اینکه باردار نشی خیلی زیاد ولی خدا پسرمو داد