شما هم هر دقیقه برو در خونشون بگو صدای نفس کشیدنت اذیتم میکنه نفست و ببر😡😡😡😡😡😠بدم اومد ازش
تو ساختمونمون یه خانومه بنده ی خدا ام اس هم داره تنهاست شوهرشو تو تصادف ازدست داده خودش هم بخاطر مریضیش جایی نمیره دو سه سال پیش بود پسر برزگم با چند تا از دوستاش تو ساعتی که مدیر ساختمون مشخص کرده بود میرفتن تو پارکینگ ساختمون بازی میکردن همین بچه ها میرفتن پارکینگ این خانومه زنگ میزد به مدیر که بچه ها تو پارکینگ سرو صدا میکنن من میخوام استراحت کنم سرو صدای اینا نمیزاره کلاهر کی تو پارکینگ رفت و آمد میکرد این خانوم زیرنظر میگرفت همه رو که کی میره کی میاد کی مهمون داره کی دعواش شده کلا آدمی بود که دوست داشت از همه چی سردر بیاره یه روز به مدیر گفته بود پسر فلانی یعنی مارو میگفت بچه هارو میاره پارکینگ سرو صداش اذیتمون میکنه چند باری اینکارو تکرار کرد حتی به بچه های ساختمون گفته بود با پسر من بازی نکنن چون مامانای اونا میرفتن پیشش بهش کمک میکردن من نمیرفتم چون از اینجور آدمای ببخشید فضول خوشم نمیومد تا اینکه یه روز رفتم جلوی درش یعنی چیزی نبود که بارش کنم دلمم میسوخت از ته دلم از این کارم راضی نبودم ولی دیدم زیادی به پرو پای ما میپیچه هی پیش همسایه ها از ما بد میگفت خودشو خوب نشونمیداد اینو بعدن همون همسایه ها میومدن بهمون میگفتن منم رفتم جلوی درش گفتم یه بار دیگه بخوای در موردمون یا پسرم حرفی بزنی زنگ میزنم تیمارستان بیان ببرنت که اونجا راحت و بی سرو صدا باشی همون شد دیگه بنده ی خدا لام تا کام حرفی نمیزد همسایه ها میومدن میگفتن اخیییی این به بچه های ماهم حرف میزد اومدی گوششو کشیدی ما راحت شدیم تا الان هم دیگه اصلا جرأت نمیکنه حرفی بزنه حتی یکی دوبارم باهام تماس گرفت که برم خونش ولی من گفتم کار دارم نمیتونم
اینقدر باید درک و فهم داشته باشن که بچس دیگه
سلام عزیزم بگو چون مشکل از خودته باید بری ویلایی
قاطعانه برخورد کن .
سلام اگه میشه از اونجا برین
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.