پاییز خونه باغ پدر بزرگ
سلام قشنگ حال دلتون خوب باشه
آقا اهورا که حسابی خوش گذرونده کنار بابا بزرگ خودش. تذکر هم به بقیه نوه های بابا بزرگ میده که فقط فقط ماله اهوراجونی هست بابا بزرگ حالا ناراحت نشید یه کوچولو واسه شما باشه اشکال نداره بماند که دیشب اومدم کرج کلی گریه کرد که چرا اومدیم صبح پاشده کلی بهونه گرفته البته ما سرزده رفتیم بد تقریبا ۵ماه که بابا بزرگ کلی خوشحال شد
تنها خانه ای که درش به روی من همیشه بازه کاش نزدیک بودم هر روزت می اومدم پیشت تکیه گاه امن من پدر😘

تصویر
۴ پاسخ

چقدررررر عالیه اینجا

ومنی که پنج دقیقه فاصله دارم با خونه مامان بابام هفته ای یه بارمیرم فقط

عالی😍😘🧿🧿🧿

آخی چقدر خوب کردی رفتی دیدن شون.
سایه شون مستدام باشه.
مث من که همیشه میگم کاش نزدیک بودم هرروز میرفتم سر میزدم بهشون

مقالات مرتبط

چگونه کودک را از پوشک بگیریم
چگونه کودک را از پوشک بگیریم ؟+ فرآیند سه روزه
آموزش خواندن ساعت
برای آموزش خواندن ساعت به کودکان چه کنیم؟

سوال های مرتبط

مامان آقا اهورا❤ مامان آقا اهورا❤ ۴ سالگی
مادر یعنی خدای روی زمین
پدر یعنی تکیه گاه
چقدر داشتن هر دوتا خوبه😢🥰
امروز که دختر خاله ام اومده بودم خونه ام انگار مامانم اومد خونه ام یعنی قشنگترین حس دنیا بود برام اومده بود پیش دخترش که با دخترش اومد پیش من مثل مامان ها هر چی که واسه دخترش آورده بود واسه منم آورده بوده انگار مامانم اومده بود آقا اهورا که کلی خوشحال بود حس قشنگترش این بود که باهم رفتیم خرید واسه خودش مانتو بخره دقیقا تایم هایی که بامامانم می رفتم خرید واسم زنده شد نمی دونم حکمت خدا چیه که دختر خاله ام کپ مامانم بود یعنی با دیدنش کلی اشک ریختم کاش پدرومادرها همیشه پیشمون باشن آقا اهورا چند روزه تو خلوت خودش با خدا حرف می زنه خدایا میشه مادر جون شمالی او بدی بیاد پایین من ببینمش باهاش بازی کنم دیگه تنها نباشم خیلی دوستش دارم 🥰
قدر پدرومادرها را خیلی خیلی بیشتر بدونیم برن دیگه بر نمی گردن وحسرت نداشتنشون همیشه با ماست ونابود می کنه 😢
مشاهده ۴ پاسخ دیگر
مامان محمد مامان محمد ۵ سالگی
تولد پسرم رو پیشاپیش گرفتیم فقط بچه دعوت کردم کلی عکس وفیلم گرفتم کلییی سوپرایز شد خودش خبر نداشت ایده خوبیه که فقط بچه دعوت کردن چون بچه ها کلی خوشحال میشن بمونه به یادگار
مشاهده ۷ پاسخ دیگر
مامان مهراد😍وتودلی مامان مهراد😍وتودلی هفته بیست‌وچهارم بارداری
سلام مامانای مهربون خوبید
منم تولد آقا مهراد رو زودتر گرفتم براش
وفقط بچه هارو دعوت کردم چندتایی کنار هم کلی خوش گذشت بهشون
انشالله بچه های سرزمینم همیشه شاد و سلامت باشن

مهرادم تولدت کلی مبارک باشه مامانی ♥️😍❣️
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان پرهام مامان پرهام ۵ سالگی
سلام مامانا پسر من دیشب تو مهمونی دوتا دونه گیلاس خورد بعد که اومدیم خونه استفراغ کرد از صبح تا حالا هم دوبار دیگه کرده به نظرتون چیکار کنم
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان 💙دوتا فسقلی💙 مامان 💙دوتا فسقلی💙 ۴ سالگی
یه نکته ای راجب اسنپ گذاشتم همهههههه بخونید که خیلی مهمه
انگار تو شیراز یکیو هم گرفتن که با همین شگرد به کلی زن ت.جاوز کرده
مشاهده ۸ پاسخ دیگر
مامان هیراد مامان هیراد ۵ سالگی
سلام خانوما اونروز به پسرم میگم بریم به استقبال بابا از سرکار اومده میگه من میدونم چیزی نخریده برام (خوراکی)پس نمیرم .بنظرتون طبیعیه اینجور بگه ؟بچه های شمام همینطوره؟چه رفتاری کنم که بهترشه
مشاهده ۱ پاسخ دیگر
مامان نفس مامان نفس ۵ سالگی
ای بابا نتم ضعیفه .هرچی پیام می‌نویسم نمیشه... اومدم کوه حوصلم سریده همه خابن من طبق معمول این‌جا خاب نمیرم ... بیاین صحبت کنیم ...
مشاهده ۶ پاسخ دیگر
مامان سُهیل مامان سُهیل ۵ سالگی
صبور باشید،
بچه ها بزرگ میشن و تغییر می کنن!!!!

به یاد داشته باشید که فرزندتان در هر سنی که باشه و هر رفتاری داشته باشد ،فقط برای مدت کوتاهی در این سن خواهد بود.
پس از هر دوره سنی او لذت ببرید.
مطمئن باشید دوره این شلوغ کاری ها ریخت و پاش کردن ها بی نظمی ها تلویزیون نگاه کردن های افراطی تکلیف نوشتن ها لجبازی ها مخالفت کردن ها و و وخواهد گذشت.
ماندگار نیست.
زمان هایی که خسته می شوید یا احساس می کنید نمی توانید فرزندتان را مدیریت کنید و یا فکر می کنید انگار هیچ روش فرزند پروری روی او جواب نمی دهد برای دقایقی
هیچ کاری نکنید
به هیچ چیزی فکر نکنید
زمانی که خیلی از فرزندتان عصبانی هستید به عمق چشمانش نگاه کنید معصومیت نگاهش آرام تام میکند و به یادتان می آورد که هیچ کار او تعمدی و به قصد آزار شما نیست.
فرزندان ما برای رشد و تکامل به مهربانی صبوری و کودک درون ما احتیاج دارند.
دریغ نکنیم.....
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان اراد مامان اراد ۵ سالگی
سلام یکی دوستام گفتن توسونو سر بچه بزرگ هست الان ۷ماهشه نگرانشم
دکتر گفته الان نرماله ولی نسبت به سن بارداری نباید بزرگتربشه ایا دارویی هست که دیگه بزرگتر نشه ؟
جای نگرانی داره ؟
مامان ماهور مامان ماهور ۵ سالگی
مامانا اول ماشین عمرمو خریدم ۲۰۶مدل پایینه شاید از نظر بعضیا خیلیم بی لول باشه ولی من عاشقشم حس مالکیتی که بهم میده دیوونه میکنه خیلی ذوق دارم هرکسم مارو میبینه میگه شیرینی بابا ۱۰سال ماشینم از خودم بزرگ‌تره😂لندکروز که نخریدم تا مارو به خاک سیاه نشونن بیخیال نمیشن
مشاهده ۱۹ پاسخ دیگر
مامان مهیار مامان مهیار ۴ سالگی
مامانا با لجبازی بچه هاتون چه میکنید؟
من میخوام یه چیز بگم بهش برمیگرده صدتا بدترشو میگه یا یدونه بزنم در کونش با مشت و لگد میزنتم با اینکه ما اصلا اینجوری نمیزنیمش ولی خیلی حرصیه کینش بگیره ول نمیکنه
اونروز مامانم میگفت این بزرگ بشه عمرا نمیتونی کنترلش کنی راستم میگه از الان تو دستش موندیم بزرگ بشه که واویلا....
مشاهده ۹ پاسخ دیگر
مامان مهدی مامان مهدی ۴ سالگی
سلام مامانا من شاغلم و پسرمو میبرم مهد خصوصی پسرم یک اخلاقی داره که همش باید بگی بخور این از ساعت یک ربع به هفت تا ۲ مهد هست این هر روز ظرف چاشت صبحانه اش رو دست نخورده میاره فقط میوه خورده یعنی موقع برگشت که چک میکنم بهش میگم چرا نخوردی تو راه گریه میکنی بده بخورم از گشنگی هلاکه
حالا من هر چی به مربی شون میگم تنها بچه کلاست که از صبح تا ظهر میمونه پسرمنه بیشتر تاکید خوردن داشته باس بقیه صبحانه میخورن ۸ میان
اما اصلا توجهی نمیکنن زیر چشماش سیاه شده
حالا تو مهد موظف هستن حواسشون به چاشت بچه ها باشه یا نه؟
بچه های شما چطورن؟
دارم دق میکنم
مشاهده ۶ پاسخ دیگر
مامان رایان♥جانان مامان رایان♥جانان ۵ سالگی
سلام میشه یه غذا بگید که واسه سرماخوردگی خوب باشه به جز سوپ و آش
مشاهده ۵ پاسخ دیگر
مامان فرشته کوچولو مامان فرشته کوچولو ۵ سالگی
سلام خانوما یه گروه عضو شدم توی ایتا طلا قسطی میده بعد من پیام دادم به همون خانومه که گروه دستشه سفارش هارو تحویل میده گفتم خرید حضوری هم دارین گفت نه چون کارگاهه ما خودمون از کارگاه میگیرم فقط سفارش میدیم که طلا رو بسازن بعد ما میفروشیم به مشتری ها -بعد اینکه عکس واریزی های مشتری هاش هم گذاشته بود بنظرتون میشه بهش اعتماد کرد
مشاهده ۱۱ پاسخ دیگر
مامان سُهیل مامان سُهیل ۵ سالگی
"فرزندم مرا عصبانی نمی‌کند، او فقط خشم درون مرا آشکار می‌کند."

این جمله را وقتی فهمیدم که زمان‌هایی که عجله داشتم، سرم درد می‌کرد، از دست کسی یا چیزی کفری بودم یا هزارتا کار داشتم و نمی‌دانستم کدام‌شان را اول انجام دهم، وقتی توی ترافیک مانده بودم و ماشین‌ها بی‌هوا جلویم می‌پیچیدند توی هر رفتار بچه و هر کلمه‌ای که از دهانش خارج می‌شد، چیزی بود که مرا از کوره در ببرد. برای هر حرکت نابجایش یک فریاد و تهدید توی هوا ول می‌دادم و مدام این سوال توی سرم وول می‌خورد که این بچه چرا این‌قدر یک دنده‌ست؟ چرا اینقدر حرف می‌زنه؟ چرا این قدر یواش راه می‌ره؟ چرا….؟

اما او فرقی نکرده بود من کم حوصله بودم .
وقت‌هایی که سرحال بودم، خبر خوشی شنیده بودم، وقتم آزاد بود، همه چیز آرام بود و من خوشبخت بودم، برای همان کارها و همان کلمات دلم غنج می‌زد و ذوق می‌کردم که چقدر این بچه شیرین است، چه خوب حرف می‌زند، چقدر اعتماد به نفس دارد، چه پشتکاری دارد و …

مادر یا پدر  شدن مثل این میماند که آدم دوباره به خودش معرفی شود.

من با فرزندم چهره‌هایی از خودم را دیدم که هرگز نمی‌دانستم در من وجود دارند.

من کم حوصله باشم  همه بدند همه اشکال دارند همه میخواهند مرا اذیت  کنند من شاد باشم  همه خوبند  وبا گذشت  ما همه ذات خودمان را تفسیر میکنیم  دیگران را خوب یا بد میدانیم درحالی که اینگونه نیست.
مشاهده ۶ پاسخ دیگر