۱۷ پاسخ

مادرشوهر من طبقه پایینه.هفته ای یه دوبار میاد نیم ساعت میشینه میره

مادر شوهر من هر زمانی بیاد کمکم میده

همونم میومد کاری میکرد اما من خودم انجام میدم تمیزتر و راحت تر خودمم میرم کاری نمیکنم

آره برا من که انگار ملکه است
بعدم همه جا رو میره سرک میکشه حموم اتاق خواب در کابینت
همه جا دیگه

مادر شوهر من اومد دست به هیچی نزد.همینکه پسرش اومد خونه بلند شد چای درست کرد و شروع کرد کار کردن.قبلش از روی مبل تکون نخورد اصلا

مادر شوهر من مهمونی سالی یکی دوبار میگیرم میاد خونم میره تمام🤣

واا بهش بگو .داری سفره میندازی با لبخند بگو مامان جان بشقاب هارو میبری. ازش کار بخواه

مادشوهر من اصلا خونم‌نمیاد اگ بیادم در حد ی چایی خوردن میاد

ارع شوهر منم همینه دست نمیزنه 😔

الهی

مگه راه دوره من مادرشوعرم عید باهم دعوامون شد دیگ فهمید علاقه ای ندارم بیاد خونم از عید نیومده خداروشکر

پیره یا جون

مث من ک هرروز بالاسرم ایستاده اپارتمانی هسیم کله سحر میاد در میزنه زنیکه خرفت

خیلی محترمانه بهش بگو بچه اذیت میکنه بی زحمت غذا درست کنید یا بچه نگهدار من کارام انجام بدم یا خسته شدم میخوام استراحت کنم هواست به بچه باشه ،،،اگه هم باد کرد فدا سرت

بهش بگو خونه ی ننت نیومدی که ..

مادرشوهرم زیادنمیادش دلم میخادبیاد ولی نمیاد

نه والا مادرشوهر تو دیگه خیلی بدجنسه بهش کنایه بزن بلکه تکونی ب خودش بده

سوال های مرتبط

مامان علی🧸 مامان علی🧸 ۱ سالگی
دیشب پریود شدم و اصلا نخوابیدم در حدی که با ژلوفن و دیکلوفناک یهخورده دردم اروم و خوابیدم
صبح با چشای پف کرده بیدار شدم از بس شب قبل گریه کرده بودم
به شوهرم گفتم مراقب علی باش یخورده من خسته م
برعکس هر روز که تا لنگ ظهر میخوابید پاشد لباساشو بپوشه بره مغازه ش که یه وقت مراقب بچه نباشه
بعد داشتم برا پسرم پنکیک درست میکردم گفتم مراقبش باش تا اماده ش کنم
بچه رو به امان خدا ول کرد پسرمم محکم رو کاشی لیز خورد افتاد بعد برگشته میگه مگه خودت مراقبش نیستی خب احمق من دارم صبحونه شو اماده میکنم
اینا به کنار وقتی بهش گفت بهش بده بخوره من دراز بکشم گفت بلد نیستم نمیدونم چطوری میخوره
کلا تو هیچکاری کمک نمیکنه هر چی ازش میخوام میگه بلد نیستم
من دیگه واقعا تنهایی از پس بچه م برنمیام خیلی شیطونه و همه کاراش با خودمه مدام هم گریه میکنه و یه چیزی میخواد
بابا فقط موقع غذا و خواب خونه س بقیهشو فراریه مبادا بچه رو بگیر
همشم تقصیر اون مادرشوهرمه وقتی بچه م کوچیک بود تا پسرش علی میگرفت زود میقاپیدش مبادا پسر نازنینش اذیت بشه
اینقدر ازش کفری ام دلم میخواد تیکه پاره ش کنم
هر یه مدت یه بار سر این موضوع دعوا داریم اصلا هم ادم نمیشه جالبه اون بود ‌که بچه میخواست اون وقت الان همش ازش فراریه