پارت دوم
خلاصه وارد اتاق عمل شدم و چند تا پرستار بودن که تند تند داشتن وسایلای عمل آماده میکردن ی پرستاری بود ک خدا خیرش بده داشت از لحظه به لحظه اتاق عمل گزارش میداد ...می‌گفت الان دارن فلان کارو میکنن چیزی حس کردی نترسیا ....و نمیدونست همین نترسیا باعث میشد من بترسم🫤🫤
دکتر بیهوشی اومد ازم یه سری سوالات پرسید که سابقه بیهوشی دارم یا نه
دارو مصرف میکنم یا نه ...همون خانم گزارش دهنده اومد گفت داریم پشتت بتادین می‌زنیم لطفا تکون نخور اصلاااا چون خیلی خطریه
من یهو فشارم رفت بالا از ترس ۱۳-۱۴...گفتم الان ک سکته کنم فقط تنها چیزی ک حس کردم وارد شدن یه آمپول فلزی مثل مال دندون پزشکیهه...
و صدای خرچ خرچ چشندش ناکییی ....حالا من دارم درد میکشم دکترع میگ ستون فقرات انحراف داره باید بری دکتر متخصص
😂😂😂

من که دارم از ترس میخندم بدیه اخلاقم اینه که از سر عصبانیتم میخندم😂من نه دندونپزشکی رفتم که بدونم آمپولش چطوره،نه مشخصه که طبیعی هستم یا سزارین چون دیسک ۴و۵ ام پاره شده منتظرم کمیسیون بیمارستان تایید کنه ببینم سزارینم میکنن دعا کنید توروخدا،حداقل طبیعی نیارمش😂سزارین باز بهتره درسته هرکدوم عوارض خودشونو دارن ولی خب سزارین دیگه آمپولیه میزنی تا بچه بیاد

وای ننه چه پاهای کوچولویی
منم از اتاق عمل میترسم چه کنم 🙄

ادامشم بزار منم احتمالا سز بشم

باز به من میگفتن از این خم تر نمیشی؟ با اون شکمم میخواستن حتما سرم به زانوهام برسه🤣🤣

حالا منی کی تجربه همون امپول دندونپزشکی هم ندارم🥺🥲🥲
کاش منو تمام بیهوش کنن😐😐😐🫣

بقیه شو توکامنتا بزار

به منم گفت ستون فقراتت مشکل داره احتمالا واسه زایمان قبلیته
هنوز وقت نکردم برم دکتر به خدا

خخخخبببب