۱۱ پاسخ

دختر منم دقیقا اینجوریه جوری که بعضی وقتا میگم ای خدا این منو نمیشناسه ینی 🥲🥲منم دوس دارم حداقل کسی خواست رفت بغلشون ی گریه ای چیزی ولی نه انگار دوسم نداله والا

دقیقا منم همین مشکلو دارم بغل همه میره ب باباش بیشتر واکنش میدع تو جمع منو میبنه یا میگم بیا بغلم اهنیت نمیده حس میکنم دوسم نداره

خوشبحالت

دختر من از بس وابسته ب من پدر منو درآورده ب هیچ کاری نمی‌رسم

چه دغدغه بزرگی😑😑😑😡

برعکس پسر من تو این نه ماه ی ساعت ازم جدا نشده با کسی بمونه
جلو چشمش نباشم گریه میکنه
بنظرم اینجوری سختتره
ولی خب منم دوس ندارم بدون من جایی بره یا بمونه

عزیزم بچت اجتماعی وابسته چیه اخه ادم وابسته خوب نیست

همش با ما هستن حق دارن خسته بشن برا ادمای جدید ذوق کنن یکم ازت دور باشه برا تو چندین برابر دیگران ذوق میکنه

ببین عزیزم پسرت بیشتر از هرکسی وابسته خودته گلم فقط شما چون حساسیت زیاد نشون میدی بچه یکم حالت دوری گرفته هممون معضل خانواده شوهررو داریم یا باید شمشیر و از رو ببندیم که دودشمیره تو چشم خودمون اول زندگی خودمون جهنم میشه یا باید صبر کنیم ببینیم مصلحت خدا چی میشه و الانم استفاده کن وقتی برات میگیرنش خودت استراحت کن به خودت برس به ولله که این بچه ها بزرگ شن نگامونم نمیکنن پس خودتو عذاب نده هرجام که میبرن دوست نداری ببرنش بگو بچم بد طاقتی میکنه منم باید باهاش بیام برو خودتو شامی ناهاری بنداز گردنشون دیگه از این غلطا نمیکنن 😅😅😅😅عزیزم خودتو بخاطر هیچکی سرزنش نکن نه بچه نه شوهر فقط خودت مهم باشه برات بعد ببین چطور میوفتن دست و پات 😉😉😉

تقریبا همه بچه ها همینن، به پدر بیشتر واکنش نشون میدن، نگران نباش عزیزم

وای کاش دختر منم اینطوری شه بهتر بابا چیه می‌میچسبن توروخدا استراحت کن

شیر خودت نمیخوره؟

سوال های مرتبط

مامان عرفان کوچولو💙 مامان عرفان کوچولو💙 ۱۳ ماهگی
شاید خنده دار باشه ولی بعضی وقتا واقعا دلم از پسرم میشکنه😔انگار اصن منو دوس نداره وابستم نیس انگار ن انگار مادرشم. باباشو بیشتر دوس داره
صب تا شب نگهش دار شب تا صب بی‌خوابی اذیتی بکش😔غیر از اون همه درد زايمان بارداری. بعد منو حساب نکنه. همه رو دوس داره الا من
ی جوری برا شوهرم میخنده بازی میکنه ولی من هیچ. چقدم بچمو دوس دارم شب تا صبح بش میرسم این همه بازی بوس بغل اما منو نمیخواد، 😔بغل شوهرم یا خانواده شوهرم ک میره دیگه نمیاد پیشم کلا انگار مادرش نیستم دوسم نداره😔الان بیشترین چیزی ک دلم شکست الان بود ک نشسته بود پیشم باهم بازی میکردیم شیر بش دادم اصن هیچیش نبود تا صدا در خونه شنید باباشو دید ی جور گریهههه کرد دستو پا زد ک قرمز کبود شد باباشم لباساش کثیف بود نمیشد بغلش کرد اما آخر دراورد بغلش کرد ساکت شد ولی چشاش همش اشک😔من میخواستم نگهش دارم تا دوش بگیره شوهرم اما نمیومد پیشم. شوهرم همش میپرسه چشه چشه چیشده 😔دلم شکست گفتم چرا باید بچم اینطور کنه.. جوری ک یکی فک کنه انگار من باهاش بد رفتار میکنم و کاری کردم باش😔الان شوهرم میگه بیا ببرش اما پسرم نمیاد بغلم خودش میندازه سمت شوهرم 😔چرا منو نمیخواد
نشستم دارم گریه میکنم چقد من بدبختم ک حتی بچمم دوسم نداره اون همه سرش زجر کشیدم بعد اینطور بشه!! 😔خیلی دلم گرفته...