از وقتی وارد ماه ۸ ام شدم
خیلی سخت میگذره
خم و راست میشم برا کار خونه ، دل درد میشم
نورا رو بغل ک میکنم دل درد میگیرم

کمرم درد میکنه عجیب
ی درد وحشتناکی رو باسنمه
معده دردم شرید تر شده

نورای من شیطون تر شده ک نمیتونم همراهیش کنم ، باهاش بازی کنم
از طرفی شیطنتش نمیزاره ده دقیقا بشینم چه رسد ک دراز بکشم
مدام رو من هست
پیتکو پیتکو میکنه
باهام ور میره

تغذیه خوبی ندارم
روزی یک یا‌نهایتا دو وعده میتونم بخورم
واقعا فرصت و شرایط اینکه میوه سبزی یا اجیل بخورم رو حتی ندارم

روز به روز ترسم بیشتر میشه😭
انگار رفته رفته همه چی بدمیشه

خدا خودش کمکت میکنه

منم ناخواسته باردارشدم الان سه ماهمه ولی همش فکر اینکه چطور با دوتا بچه کوچیک باید سر و کله بزنم ولم نمیکنه دارم دیوونه میشم همه میگن تا اون بیاد اولی دو سال و خورده ای شده عاقل شده ولی بازم میدونم سخته

خدا بهت کمک بشه درک میکنم الان ترس و ناراحتی گرفتم.

منم یه بچه همسن شما دارم و 8ماهه باردارم
من مثل شما استراحت ندارم

منم خیلی دارم اذیت میشم تو خونه تکونیم تک و تنها زور میزنم تمیز میکنم خم و راست میشم اتاقو اشپز خونم تموم از فردا باید تازع صب کنم فرشام برسن
هنوز وقت نکردم برم دکتر خیلی عصبیم استخون واژنم درد میکنه

گلم نمی تونی ی پرستار یا نیروی کمکی بگیری تا زایمانت؟؟

عزیزم الهی بسلامتی زایمان کنی
حق داری،سخته واقعا
اگه خانوادت نزدیکن،ازشون کمک بگیر

سلام عزیزم خدا بهت قوت بده
به سلامتی فارغ بشی