۲۰ پاسخ

زندگی نمونده برام
کاری کرد ک من جونمو و بچمو ور داشتم رفتم از خونه بیرون شوهرمم آنقدر مغزشو خورده حاضر نیست بره خونه
جالبه گم نمیشه بره از خونه من خونشون شهرستانه
میخواد فردا دختراش رو هم بیاره با هم باشن

برا چی عزیزم
چرا اینقد ناراحتی ؟

والا حق داشتی تو بارداری نگران اومدنشون بودی،حالا الان نه توهستی نه بچه نه شوهرت ،دختراش میخوان بیان درو‌دیوارخونتو ببینن؟

مطمئن باش چوبشو میخوره

من مونده این آدمای عوضی چطوری میخوان بمیرن...باید همین دنیا کرمشون کنه🙂پیر خرفت

عزیزم بسپار به خدا اون دیگه عوض بشو نیس که تو خودت عاقل باش و توجه نکن بهش، ولی خب قطره یا قرص شیرافزا میخوری برای افزایش شیرت؟

اقا منم نه با خواهر شوهرم دعوا کنم نه ها اون بیچاره تو دارخونه کار میکنه حالا با دکتراهم بیشتر سروکار داره بعد شوهر من یه چندوقتیه که معدش خراب شده بعد اون هی توصیه بهداشتی میکرد منم گفتم ولش کن بعد اون گفت که فعلا من دکترشم بعد منم بهش گفتم هروقت دکتر شدی بیادکتری کن ،بااینکه به من ربطی نداشت من دخالت کردم وخب الان حس عروسای خرابو گرفتم وعذاب وجدان دارم بعد اون بدبخت اصن به من چیزی نگفت🤦‍♀️

الهی خبر نبینه
چرا پدرش شو آواره کردی اونکه از پشت تو در اومده بود

ای بابا
حالا چرا پدرش اواره کوچه خیابون شده؟

برگرد خونه ات اینجور ادما جلوشون بچرخی و خوشحال باشی همش حرص میخورن با شوهرت و بچه ات همش حرف بزن بگین بخندین بزار بترکه
نباشی از خداشونع دل نمیسوزونن ک میخوان بپزن بخورن همش بریزن بپاشن بعد بقیه ک خبر ندارن میگن ما رفتیم مراقب عروسمون بودیم

هووف منم امروز خاطر خانواده شوهرم باشوهرم دعوا بدی کردم از بس ناراحت وعصبی وگریه کردم صبح تا الان نتونستم شیر بدم بچه ام مجبور شدم شیر خشک بدم ایکاش پسراشون زن ندن وقتی نمیتونن دست از فضولی و دخالت بردارن پیش خودشون نگه دارن تا اخرعمر ک دختر مردم بدبخت نکنن

خاک تو سرش بگو شوهرم منو همین جوری قبول داره انتر برقی
باید جلوش درمیومدی ک تا ابد دیگه جرات نکنه همچین حرفایی بت بزنه

ای خدا، چرا اینطور میکنن آخه، چند روز پیش یه تاپیک خوندم نوشته بود تویی که پسرت رو اینقدر دوست داری باید به انتخابش احترام بذاری و عروست که عزیر دلت انتخابش کرده رو هم دوست داشته باشی، نمیدونم بعضیا چی پیش خودشون فکر میکنن که به زن تازه زایمان کرده هرچی به دهنشون میرسه میگن

عزیزم حرص نخور بچه ام ناآروم میشه
ولی شما اشتباه کردی از خونه خودت اومدی بیرون
باید بمونی و باهاش حرف نزنی تا حس سربار بودن کنه و جمع کنه بره اینجوری ک باب میلش شد میمونه خونه میخوره میخوابه بعد نقطه ضعفت پیدا میکنه هربار یچیز میگه

خدا از سرش تقصیراتش نگذره من نمیدونم چرا زندگی بچه خودشونو ب هم میریزن خیر نبینه خبر مرگشو بدی ب حق پنج تن

چرا؟چی شده؟

چیشده عزیزم چیکارکرده؟؟
اصلا بهشون فکرنکن چون ارزش فکرکردن ندارن .فقط خودت و زندگیت مهم هستید گلم

خداییش خاک بر سر بی شعورش کنن، من موندم اینا اون دنیا چطور میخوان جواب خدارو بدن

چرااااا

عزیزم 😢

سوال های مرتبط