سوال های مرتبط

مامان ایلیا مامان ایلیا ۴ سالگی
#درد و دل


از وقتی که مامان بزرگم رفته یه جوریم یه چیز سنگین روی سینمه نمیدونم از نارحتی هسش یا وسواس فکری گرفتم . یه دوسه روزی میشه که اومدیم بندر توی فکر مامانم هستم چیکار میکنه کمتر خود خوری کنه اینا سمتاییی ما رسم دارن تا چهلم هی میرن سر میزنن اینا . نمی دونم چمه امروز خواستم کمی از خونه بزنم بیرون یه هوایی هم بخورم که کمتر فکر و خیال کنم . از شانس بدم همون موقع خروج از خونه میخواستم در رو قفل کنم کلید روی در از داخل شکست 😖 از اونجایی که پیش بینی نکرده بودم قابلمه غذا هم روی گاز بود کمی با در ور رفتم گفتم شاید باز شد اینا ولی نه در اخر زنگ همسرم زدم گفتم بیا خودت باهاش ور برو ببینم میتونی باز کنی .
واییی قیافه اشو فقط 🫠🫠 میگه حالا واجب بود بیایی بیرون که اینطوری شه .
میگم وا خوب در که از قبل با من هماهنگ نکرده بود اتفاقه دیگه میوفته .
در اخر هم خودم ور رفتم باهاش کلید شکسته رو در آوردم 😖😖 اونم با ناخن گیر .
به این نتیجه رسیدم از این به بعد با جزیئات کامل از خونه بیام بیرون . دیگه روی همسر هم حساب باز نکنم .والا.
میگم اینکه یه کلید یدک خونه همسایه یا جای دیگه از ساختمان جاساز کنم کار اشتباهیی؟ 😢😢زیاد کلید میشکونم یا فراموش میکنم .
با همسایه ها هم زیاد انچنان رابطه ای ندارم همون در حد سلام و علیک .