۱۰ پاسخ

هر فصل ی دست
مناسبتا هم میخرم ک در طول سال پیش میاد
ن عقده ای نمیشه بذارید متوجه شه ک قرار نیس همیشه هر چ میخاد فراهم شه و زیاده خواه نمیشه در اینده خودش هم کمتر لطمه میخوره

یه مدت هرررررررچی گفت نخر....
هرچیا....
یه چیز دیگه بخر ولی همونو نخر بذار از سرش بیفته هرچیم گریه کرد محل نده

هر فصل ۷_۸ دست میخرم
آرتین بچه ای نیست که وقتی چیزی ببینه گیر بده الا و بلا این می‌خوام شده مثلا یه چیزی دیده اومدیم خونه آروم بهم گفته مامان این دیدم برام میخری منم بعد چند روز خریدم براش

من عید ۴ دست خریدم
حالا هم ۳ ست خریدم
شاید تو طول تابستون بازم بخرم چشمم ببینه بخرم
من از همون بچگی پسرم چیزی میخاست برداره گریه میکرد میگفتم لازم نداریم
اما چیزایی که لازم داشتیم میگفتم برو بردار
اینجوری شد الان کاملا خودش میفهمه و مدیریت میکنه
میریم بیرون میگه مامان چیزایی که لازم داریم بهم بگو برم بخرم
دیگه انقدر که خودش میدونه چیزی نمیخره
تا یه چیز جذاب ببینه واقعا نمیتونه خودشو کنترل کنه هم من هم شوهرم براش میخریم حتما ،بهش احترام میزاریم‌.

نمیدونم زیاد شاید ده دست ۵ تاشو من میخرم ۵ تا مامانم پسرمم همه چی میخواد منم میخرم عقده ای نشه

سلام ن عزیزم، اتفاقا مهیارم همینجوری بود، نگو نمیخرم، بگو لازممون نیس و ب ما نمی‌فروشند، اینجوری خیلی زود کنار میان، بعد اگر یکی خریدی با خواست خودت، یچیز دیگ خاست، بگو چون اون و خریدیم دیگ امروز اینو نمیفروشن بما، یروز دیگ ک لازممون شد میاییم ببینیم میفروشن بما میخریم،
من با هر روشی پیش رفتم اما از این جواب گرفتم

من مثلا برای عید دوسه دست گرفتم،برای تابستون سه چهار دست،زمستونم همینطور،دختر منم بعضی وقتا لج میکنه که حتما فلان چیزو میخاد منم هرچی به باباش بگم نخر،بزار از سرش بیفته بازم میره میخره،میدونم آینده خیلی اذیتمون میکنن،پسرمم از دخترم داره یاد میگیره

من خیلی بیرون که برم چشم بخوره میخرم میدونم اصراف هست ولی دست خودم نیست

من هر ماه چند دست میخرم براش چون لباس بچه چون زیاد شسته میشه زود از شکل می افته

من در حدی که لازمه میخرم مثلا الان تابستونی ۳دست خریدم کافیشع

سوال های مرتبط

مامان محمد حسام مامان محمد حسام ۴ سالگی
سلام دیشب حمله عصبی بهم دست داد آمبولانس زنگ زد شوهرم
بیایید براتون تعریف کنم
چند شب پیش داشتیم می رفتیم مهمونی یه خانمی به شوهرم زنگ زد بعد مدام می گفت فردا زنگ می زنم فردا زنگ می زنم شوهرم بهش می گفت بله بفرمایید هی می گفت فردا زنگ می زنم
بعد من به شوهرم گفتم کی بود گفت نمی دونم بهش گفتم شماره اش را بده زنگ بزنم ببینم کیه داد من هر چی زنگ می زدم وقتی می دید من زنم جواب نمی داد
منم براش نوشتم شمارت را می دم به پلیس زنگ نزن کثافت
تا دوباره فردای اون شبم با شوهرم بودیم ساعت ۸ شب زنگ زد شوهرم جواب داد روی آیفون فقط می گفت سلام خوبی بعد شوهرم گفت با کی کار داری قطع کرد
دو شب گذشت زنگ نزد تا دیشب ساعت ۱۲ زنگ زد شوهرم جواب داد و گفت اشتباه می گیرید شوهرم بهش می گفت این شماره را من خریدم مال کس دیگه ای هست
بعد خوابیدیم ساعت یک و نیم زنگ زد شوهرم گذاشت رو آیفون زنه گفت سلام شوهرم بهش گفت چرا ساعت یک و نیم شب زنگ می زنی مزاحم نشو بعد زنه هی می گفت سلام جواب سلامم را بده
بعد که قطع کرد من رفتم دستشویی داشتم فکر می کردم به شوهرم بگم فحشش بده شمارش را بلاک کن که یک دفعه تمام بدنم یخ زد و دست و پام چوب شد و افتادم چشمام دیگه جایی نمی دید
شوهرم زنگ زد به اورژانس اومد گفت فشار عصبی بعد یه مدت خوب می شی
آخه مغزم هزار راه رفت که چرا زنگ می زنه و اگه صبح زنگ بزنه شوهرم را گول برنه چی و فلان