نکته مهم تر دیگه ای که هست اینه که اینجا به من گفتن هیچی نمیذارن با خودمون ببریم اتاق زایمان و فقط با همون لباس بیمارستان میری، منم سر همین موضوع وسایلای خودمو داخل یه کیف دیگه گذاشتم و وسایلای بچمو تو کیف خودش، ولی رفتم اونجا موقع بستری شدن فهمیدم میذارن ببریم و فقط باید تو یه پلاستیک شفاف باشه مثل اینکه‌، خیلی زیاد اذیت شدم سر همین موضوع چون انگار مثل این بود که از اول بشینم ساک زایمان بچینم و کلی از وسایلام داخل ماشین مونده بودن که شدیدا لازمم بودن( چون خودم اون موقع رو تخت در حال ان اس تی بودم و همسرم وسایلارو برام میذاشت خیلی چیزارو جا گذاشته بود، من حتی قاشق چنگال نداشتم غذا بخورم😑)
وسایلایی که برا اتاق زایمانتون لازمه رو با یه دست لباس بچه و مای بیبی بچه بذارین تو یه پلاستیک سفید بزرگ که اونجا رفتین راحت باشین
بقیه چیزارو وقتی رفتین بخش بهتون میدن
امیدوارم به دردتون خورده باشه🌼

۷ پاسخ

توروخدا شما چند تا وسیله ای که واقعا تو اتاق زایمان به درد میخوره رو بهم بگین
هزار جورشو شنیدم.... هزار جورم شنیدم هیچکدوم نیاز نمیشه
مثلا اون روغن بابونه ای که گفتین رو یادداشت کردم حتما بخرم با اینکه دگترم بم نگفته
ممنون ازتون❤️🙏🏻

مگه حضور تو اتاق زایمان چقدر طول میکشه ک قاشق چنگال و ودستمال و ...نیاز میشه؟
من فقط زیر انداز بیمارستان حوله و شورت و پوشک و خوراکی گذاشتم تو ساکم...لباس بچه هم تو ساک خودش چون بهم گفتن میرن از همراه میگیرن

عکس دخملتو خانم سبحانی گذاشته بود دیدم😍

عکس شورتو بده گلم باعکس روکش توالت فرنگی،واینکه مگه شورت معمولی نمیشه استفاده کرد؟من یادم نمیاد ازاین شورتا خریده باشم رو دوتا بچه هام،شورت ازخونه برده بودم.
توالت فرنگیم واقعا راس گفتی وای من نمیدونستم روکش هس میتونی تهیه کنی ،روزایمان ک میرفتم مینشستم حالم بدمیشد واقعا، وآب ازپشت هم حتی میریختم روزطاها ک کلا رفتم دسشویی تنمم شستم همه لباسام خونی بود دراوردم همه جاموشستم،راستی چرک خشک کن هاتو بخوریا من رو اولی ک نمیدونستم چون اون خنگا نگفته بودن وبشدت اذیت شدم بخیم میسوختو بیش ازحداذیت شدم ورفتم دکترو...
رو دومی هم واقعا یادم رفته بود بازم اونا نگفتن این کاغذ لای پروندت مال دارویه چون تودفترچمم ننوشته بودن حداقل ادم ببینه

چرا نمیذارن ساک ببری؟؟

ممنونم عزیزم ، قدم نورسیده مبارک. مرسی بابت مطالب مفیدت

مرسی جانم بسلامتی تبریک‌میکم بهتون انشاالله تااخرش همه چی اسون و راحت باشه برا خودتون و نینی تون😘

سوال های مرتبط

مامان هیراد مامان هیراد ۱ ماهگی
خانمایی که قراره بیمارستان خاتم الانبیا زایمان کنند :
قسمتی که زایمان می کنید با جایی که بعد از زایمان هستید همه شون تو یه بخش هست . اتاق های زایشگاه یه تخت هست اما بعد از تولد می برن اتاق روبرویی که سه تخته هست اگه اونجا پر باشه تو همون اتاق زایمان می مونی تا خالی بشه .
موقع زایمان یا دردهای قبلش از اتاق های دیگه ممکنه بی قراری های زیادی بشنوید . مثلا من اول هاش ک حدود ۲ سانت بودم از اتاق کناری داد و فریاد بدی میومد و راستش یه لحظه واقعااا ترسیدم (حالا این که واقعا واسه خودم چ طور گذشت رو تو تاپیک های بعدی میگم) ، اگه موقع زایمان شما همچین مواردی بود نترسید آگاهی داشتن خیلی بهتون کمک میکنه و فقط رو خودتون تمرکز کنید.
کاش بخش زایشگاه و قسمتی که بعد از زایمان منتقل میشی جدا بود چون تا آخرین لحظه ک اونجا هستید این صداها رو می شنوید هم قبل زایمان هم بعد زایمان .کلا این بخششون کوچیک بود . پرسنل ها هم اکثرا خوب بودن ولی همه جا گاهی یکی مهربون تر و یکی خشک و جدی تر پیدا میشه .
مامان علی جانم👼🏻🩵 مامان علی جانم👼🏻🩵 ۳ ماهگی
سلام 🙋🏼‍♀️

اومدم یه توضیح کوتاه هم راجب بیمارستان بدم برای کسایی که سوال کردن🥰

بیمارستانم نیکان سپید (خصوصی)بود

که خدایی من خیلی راضی بودم پرستار ها و ماما ها خیلی پیگیر بودن

زایمانم طبیعی بود که همون اولی که بستری شدم رفتم تو اتاق خودم که هم اتاق درد بود و هم اتاق زایمان یعنی از اولش تا بدنیا اومدن علی جانم تو همون اتاق بودم

همسرمم اجازه داشت کنارم باشه که از همون اول تا اخر پیشم بود🥹(چقدرم حضورش مفید بود برام)

قصدم برای اتاق بخش( بعد زایمان) خصوصی بود که وقتی زایمان کردم خواستم برم تپ بخش اتاق خصوصی ها پر شده بودن

ولی اتاق های معمولیش دو تخته بود که اصلا اذیت نشدم من یه پرده هم بینمون کشیده میشد

برای وسایل هم
به مادر لباس و پوشک دادن
به بچه هم یه دست کامل لباس و دور پیچ دادن و پوشک
ولی خب من هم برای خودم لباس بردم هم برای علی جونم

همراه هم شب مامانم موند پیشم (فقط خانم میزارن بمونه تو بخش زنان)
غذا هم وعده ای به همراه میدادن

مامای همراهمم توی تیم دکترم (لیلا سعیدی ) بود که از اول بارداری همراهم بود که ۱۸۰۰ هم هزینه گرفتن برای روز زایمان که من واقعاااا راضی بودم

دکترمم برای زایمان هزینه ای نگرفتن

هزینه بیمارستان هم شد ۲۵ تومن که شوهرم وقت تسویه که رفته بود
گفته بودن بیمارستان برای زایمان طبیعی بهمون پنج تومن هدیه تخفیف دادن😁😁
که شد ۲۰ تومن کلا

سعی کردم همه سوالا رو جواب بدم باز اگه چیزی جا مونده بپرسین عزیزا😘😘
مامان رایان مامان رایان روزهای ابتدایی تولد
پارت ۳ داستان زایمان من
خوب رسیدم به تایمی که سخت ترین بود
انتظار برای فردا شدن و رفتن به بیمارستان و یه عالمه تجربه جدید که ۴قط تا اون لحظه تو کلاسای زایمان یاد گرفته بودم.
بعد از مطب دکتر رفتم یه شام خوردم و بخاطر خستگی به سختی خودمو تا ۱۲ شب نگهداشتم بیدار که غذا بخورم و بعدش ناشتا بمون تا فردا ساعت ۱۰
با کلی هیجان استرس ساعت پنج و نیم صبح راه افتادیم سمت بیمارستان. پذیرش شدم تقریبا ساعت ۶ و نیم بود. با بابام و شوهرم خدا حافظی کردم البته نمیدونستم قراره قبل از عمل نبینمشون
با مامانم رفتیم بخش جراحی زنان و خلاصه یه مقدار کار پذیرش داشتم آزمایش و شرح حال و ضربان بچه و پوشیدن لباس اتاق عمل
بعدش فرستادنم تو اتاقم تخت ۲۴ یه اتاق دو تخته بود که اون خانمی که تو اتاقم بود در حال ترخیص بود
خیلی اون سه ساعت انتظار تا اومدن دکتر سخت بود که ببرنم اتاق عمل البته تو این فاصله یبار شوهرم خوراکی اورد واسه مامانم که من رفتم تحویل گرفتم تا برا آخرین بار ببینمش خیلی سخت بود خودمو خوشحال نگهدارم چون اونم جا خورد تو لباس اتاق عمل دی م اونم خیلی نگران بود
تو این فاصله چون خیلی گشنه بودم حالم بد شد یه سرم بهم زدن تو بخش
یه ۱۰ دقیقه از سرمم گذشت که از اتاق عمل اومدن دنبالم و وحشتنکا هیجان و استرس داشتم خیلی خودمو گرفتن موقع خدا حافظی با مامانم گریم نگرفت .رو ویلچر بردنم دم اتاق عمل و دوباره شرح حال گرفتن منم با دقت جواب میدادم و با حرف زدن با نی نیم خودمو آروم میکردم و خوشحال بودم بزودی قراره ببینمش

ادامه تاپیک بعدی ...
مامان آرتا مامان آرتا ۱ ماهگی
#تجربه سزارین پارت آخر
فقط چنتا نکته بگم راجع به بیمارستان
اول که پرسنل واقعا خوب و مودب بودن ولی غذاش اصلا تعریف نداشت برا من دمپختک آورده بودن کلاسه چهار قاشق برنج بپذ با دو تیکه مرغ من اصلا سیر نشدم گفتم بهشون اونا با هزینه خودشون دوباره یه پرس جوجه برام آوردن خیلیم براشون مهم بود که گزارش نکنم
دوم این که حتما با خودتون شیاف دیکلوفناک ۱۰۰داشته باشید
سوم اینکه اونجا بچه ها رو نمیخورن فقط با پنبه خیس پاک میکنن بچه من سر همین جوری سوخته بود که خون میومد پوستش اعتراضم کردن گفتن قانون اینه تا ۲۴ ساعت نشوریم
شما به همراه تون بگید تو همون دستشویی اتاق بچه رو حتما خودش بشوره بعد پوشک کنه
یخ چیزیم که خیلی رو مخم بود این‌بود که به ما گفتن شیر خشک ندید بعد شب بچه م گریه میکرد اومدن ازم گرفتنش من آروم رفتم تو راهرو‌دیدم‌دارن با سرنگ بهش شیر خشک میدن گفتم خیلی هنر کردین خودمم میتونستم اینجوری آرومش کنم
بازم‌اگه سوال داشتید در خدمتم
مامان دردونه مامان دردونه ۴ ماهگی
۱۰۱، تجربه زایمان در بیمارستان سیدالشهدا، قسمت ۱
توی پست های قبلی که تجربه زایمانم رو نوشته بودم حس کردم سو تفاهم شده برای بعضیا. اینکه خودت اذیت بشی و اینکه اذیتت کنن فرق میکنه. من تو زایمان خودم اذیت شدم.
برای زایمان هم یه پک دادن که همه چی توش بود، بجز مدارک شناسایی و پزشک هیچی دیکه با خودتون نبرین.
دوستم اونجا زایمان طبیعی کرد، از قبل از زایمان که مراجعه کرده بود خود بیمارستان بهش یه ماما معرفی کرده بود برای مامای همراه که از قبل باهاش در تماش بود و سوالاتشو جواب میداد تا روز زایمان.
بیمارستان سیدالشهدا برای بستری زایمان سه مدل اتاق داره، اتاق های عمومی که از ۴ نفره هستن به بالا
اتاق خصوصی که دو تخته هست و همراه آقا اجازه نمیدن.
اتاق vip که کلا بخش زایمان نیست. طبقه اول هست.
من چون همسرم فقط همراهم بود اتاق وی آی پی گرفتیم که بتونه پیشم باشه‌
اتاق vip :
طبقه اول بود
تخت بیمار، مبل تخت شو برای همراه دوتا، حمام و سرویس، یخچال، ماکروفر، چایسازو تلویزیون داخل اتاق داشت.
میوه، کیک چای نسکافه حزو سرویس اتاق بود
نهار شام صبحونه، میومدن منو رو میگفتن و غذا به انتخاب خودت بود. کیفیت غذاشوتم بنظرم خیلی خوب بود.
ساعت ملاقات هم نداشت، هرکسی هر زمان میتونست بیاد. البته من کسی رو نداشتم.
مامان 🤱🏻نیلماه مامان 🤱🏻نیلماه ۷ ماهگی
پارت ۱:
بچه ها من بلاخره اومدم تجربه سزارینمو بگم
اول اینکه حتما حتما حتما تو انتخاب دکتر دقت کنید،دکتر من عالی بود عالی،
همیشه اونایی که پیشش سز کرده بودن میگفتن دستش سبکه ولی من تا خودم تجربه نکردم متوجه نمیشدم که چی میگن،به شدت حرفه ای،جای بخیه هام گوش شیطون کر حتی معلوم نیس و بخیه جذبی هم زد،

صبح زود رفتیم بیمارستان کارای قبل بستری انجام دادیم،یک سری فرم خودمو همسرم پر کردیم،بیمارستانم نیکان غرب بود که خیلی راضی بودیم،اتاق خصوصی گرفتم،از قبل با آتلیه و دکور بیمارستان هماهنگ کردم،خانواده ی خودمو همسرمو اجازه ندادن بیان بالا فقط منو همسر و پرستاری که از لابی بیمارستان مارو برد بلوک زایمان،بقیه فعلا باید پایین منتظر میموندن،رفتم اونجا لباس های مخصوص دادن تنم کردن،همسرم بیرون بلوک و بخش نشست من داخل بودم و زیر دستگاه ان اس تی ،یه نیمساعت ۴۰ دقیقه بعد پرستار ویلچر اورد نشستم روی ویلچر و با همسرمو پرستار رفتیم طبقه ی بالتر که اتاقای عمل بود،همسرم تا داخل اتاق انتظار اناق عمل اومد خداحافظی کردیمو من رفتم داخل،🥹
مامان درسا🎀 مامان درسا🎀 ۵ ماهگی
۲🌷
کردن که خیلی درد داشت گفتن ۱ سانت باز شدی برو و فردا بیا برای بستری گفتن کیسه آبت نیست و احتملا ترشح بوده منم برگشتم خونه خیلی ترس زایمان داشتم و فکرم درگیرش بود هم خودم هم شوهرم خیلی استرس داشتیم وقتی اومدم خونه تا فرداش مرتب همینجوری ترشخ داشم آبکی یکمی هم کشدار فرداش که تاریخ بستریم بود رفتم بیمارستان بازم معاینه شدم گفتن همون یک سانتی و لباساتو عوض کن لباس بیمارستان رو بپوش همون روز زایشگاه خلوت بود کسی نبود برای زایمان جز من و یه خانوم دیگه که همسن من بود و اونم بچه اولش بود خلاصه رفتم اتاق زایمان هم من هم خانومه باهم بستری شدیم منو بردن توی اتاق زایمان روی تخت زایمان خوابیدم و یه چیزی عین لوله کردن تو واژنم و آمپول میزدن بعدشم یه چیزی عین لوله زرد گذاشتن داخل و آخر کار کیسه آبمو پاره کردن همینکه رفتم توی یه اتاق دیگه که اونجا باید درداتو بکشی همینکه دراز کشیدم روی تخت یه درد خیلی عجیبی گرفتم که آخم در اومد بعدش آمپول فشار رو کم کم برام زیادش کردم که مرگو به چشام دیدم توی یک ساعت شدم دو نیم سانت گفتن خیلی عالیه و خیلی خوب داری پیش میری راسی یادم رفت بگم ساعت ۱۲ونیم بستری شدم،منم امیدوار شدم ولی مگه این دردا میذاشت من آروم بگیرم خیلی بد بود خیلی انگار کل استخونامو داشتن خورد میکردن خیلی درد داشتم وحشتناک ما بین دردام مرتب دستشویی میرفتم چون
مامان ماهور مامان ماهور ۴ ماهگی
دوستان سلام من رفتم بیمارستان مهدیه زایمان کردم از تحریم می‌خوام براتون بگم
من پیش دکتر صالح گرگری تو مطبشون میرفتم
ایشون تو بیمارستان مهدیه هم هستن
ماه آخر بهم گفت که هفته ای دوبار باید چک آپ شم چون دیابت داشتم و بچم بریچ بود
گفتن یکبار در هفته برم مطب و یکبار هم درمانگاه بیمارستان
۳۸ هفته بودم رفتم درمانگاه که گفتن مایع دور جنین کم شده باید بستری شی
رفتم بستری شدم و آزمایش گرفتن گفتن کیسه آب پاره شده و باید زایمان کنم
دیگه همونجا زایمان کردم دو شب بلوک زایمان بستری بودم قبلش
مدام چک میکردن و دستگاه nst بهم وصل بود بسیار مهربان بودن و خیلی حواسشون بود
روز دوم ساعت هشت عصر رفتم برا سزارین چون بچه بریچ بود
اتاق عمل عالی بود استاد بهفروز عمل کردن
پرسنل اتاق عمل خیلی خوش برخورد و مهربان بودن حتی دکتری که بی حسی کرد کلا در طول زایمان کنارم ایستاد و دستمو گرفت و نوازشم میکرد چون من خیلی ترسیده بودم و استرس داشتم
بعد از عمل بردن اتاق بستری
ولی اونجا راضی نبودم از لحاظ بهداشتی سطحش پایین تر از بقیه جاها بود
چون من قسمت پریناتولوژی هم بستری بودم قبلا به خاطر ذیبابتم اونجا خیلی تمیز بود و من ذهنیتم همچین چیزی بود
اتاقهای بستری پس از زایمان خیلیییی شلوغ بودن و گرم 🫤
در کل راضی بودم از عملم خیلی خوب عمل کردن درد هم نداشتم
مامان محمد آرسام مامان محمد آرسام ۱ ماهگی
#تجربه زایمان پارت سوم
رفتیم بیمارستان و تا رسیدم بیمارستان دیدم دکتر خودم داره میره انگار عمل داشته قبلش
منو دید و اومد معاینه کرد گفت همراهیش بره کارای بستریش رو بکنه
به پرستار ها هم گفت سریع بستری شه هشت سانت بازه😶
دیگه لباس دادن پوشیدم و بردنم سمت تخت ها
کیسه اب و پاره کرد🤦🏻‍♀️
تو سرم فک کنم آمپول فشار بود تزریق میکرد چون تا تزریق میکرد یه درد بدی میومد سراغم
هی فشار داد شکمم و گفت زور بزن
منم هرچی زور میزدم نمیشد
با اینکه سرش و میگفتن می‌بینیم ولی نمیتونستم زور بزنم
بردنم تو یه اتاق دیگه که از این تخت های معاینه داشت
اونجا نمیدونم چیشد و چم شد که مثل دیوونه ها شدم ترسیدم ینی
لنگ و لقد میزدم به همه جا😂😂
حتی پام یبار خورد به دکتر 😂😂
دیگه تیغ و اورد و زد و بعدشم بچه اومد 🥲 و دردا رفتن
بچه رو گذاشت رو شکمم
واییی که اون لحظه شیرین ترین لحظه بود 🥺
بعدشم یه بیهوشی تزریق کرد که بخیه بزنه
بیدار که شدم دیدم به فاصله پنجاه متر تقریباً اون طرف تر یه بچه لخت رو تخته 😑 نی نی من بود
ما ساک لباس هم برنداشته بودیم🤦🏻‍♀️😂
که اون فاصله زایمان من شوهرم رفته بود دنبال مامانم و رفته بودم ساک بچه رو برداشته بودن و اومدن
و نی نی من همون جا یکم سرما خورده بود
انگار نمیتونستن یه چیزی رو بچه بندازن😑
خلاصه که بعدش رفتیم رو تخت اولی و به بچه شیر دادم و بعد تایم ریکاوری رفتیم تو بخش
انشاالله که همتون به سلامتی نی نی هاتون رو بغل کنید
با این که طبیعی اون لحظه درد داره اما بازم بهتر از سزارین هست که بعدش به سختی باید به بچه شیر بدی کاری انجام بدی
تخت کناری من سزارین بود و واقعا خداروشکر کردم که تونستم طبیعی زایمان کنم بازم😁