۵ پاسخ

چ همدردیم... دقیقا همین سر منم اومد البته من روز ششم مرخص شدیم
واااقعا خیلی سخت گذشت درکت میکنم
انشالله که شما یکیو داشته باشید که هواتون داشته باشه و بدونه چقد بهتون سخت گذشته

عزیزم خداروشکر مرخص شدی داستان خوندم دقیقا منم سر زایمان دومم ۳ماه نیم بیمارستان بودم

چه سخت

آخی عزیزم چقد اذیت شدی☹️☹️☹️

باز خدارو شکر اومدی خونه

سوال های مرتبط

مامان جوجه مامان جوجه ۳ ماهگی
پارت سه
تجربه بیمارستان
بیمارستانم کوثر بود و واقعا راضی بودم درسته قسمت انتظار و طبقه همکف خیلی شلوغه و بخاطر درمانگاه هست ولی بخش خلوته و رسیدگی شون عالیه ، بخش زنان و زایمان خیلی خلوت بود و تمییز بود و بخش وی ای پی رو هم من دیدم اولویتم بخش وی ای پی شد و هر چی میپرسیدم یجورایی نمیخواستن بخش وی ای پی رو بیرون بدن اولویتشون اتباع خارجی هست خودشون اصرار میکنند که برو بخش زنان و به من کفتند روز عمل و قبل عملت بخش وی ای پی رو اوکی میکنیم ، همین کار هم کردند و اول سوییت خالی نبود رفتم اتاق وی ای پی و سپردم به محض خالی شدن سوییت واسم نکهش دارن که من ظهر اومدم تو بخش سر شب رفتم سوییت
و بخش زنان و زایمان هم اتاق هاش دو تخته و چند تخته بود و خصوصی ش فقط تنها تفاوتش این بود که نمیزارن تخت کناریت کسی بخابه و بخاطر خلوت بودنش ممکنه کسی هم نباشه تو اتاق و تفاوت بخش وی ای پی اینه که جدیدتر و شیکتر هست و خیلی خیلی تمییز و حس خوبی میده ، راستی به من کفتند تو بهش وی ای پی ماما بالا سرت نمیاد و مول بخش زنان نیست ۲۴ای ماما کنارت باشه درسته پرستار بود ولی فوق العاده حرفه ای و خوش اخلاق و رسیدگی هم عالی بود ، در مورد هزینه هم خود بیمارستان با بیمه تامین ۱۲گرفت به ما گفتند ۱۵علی احساب ولی ۱۲گرفتند و بخش وی ای پی قسمت حسابداری گفت هشت تومن چه اتاق چه سوییت و خود پرستار بخش کفت سوییت دو برابر اتاق من گفتم بازم عیب نداره کلا میخواستن متصرفت کنند😀 در اخر از ما شیش تومن بابت سوییت کرفتند😃 در جمع پرداختی ما۱۸ تومن شد که بنظرم در برابر رسیدگیشون هیجی نکرفتند ،
مامان مهنا مامان مهنا روزهای ابتدایی تولد
تجربه سزارین بیمارستان صارم پارت ۲
.
راستی سوند رو توی بی حسی زدن برام و هیچی حس نکردم. بعدش بردنم ریکاوری و از همونجا دردم شروع شد. اما هرچی گفتم درد دارم برام مسکن نزدن برام و گفتن باید بری بخش. حدود یه ربع ریکاوری بودم بعد رفتم بخش و اومدن بهم لباس پوشوندن و شورت و پوشک برام گذاشتن و شیاف گذاشتن برام. خیلی پرسنلش مهربون بودن و عین مادر رفتار میکردن اصلا نمیزاشتن آدم خجالت بکشه . خلاصه کارامو کردن و بعد بچه رو اوردن ولی داخل تختش بود و نمیتونستم ببینمش. توی بخش هم با وجود شیاف درد داشتم و هم دردای محل عمل بود هم درد پریودی. و از همه اینا بدتر ماساژ رحمی بود . تا وقتی بی حس بودم که چیزی نمیفهمیدم اما توی بخش اومدم بی حسیم رفت و هربار ماساژ میدادن واقعا درد وحشتناک داشت و عذاب میکشیدم. خونریزیمم زیاد بود و ماماها میگفتن باید زیاد ماساژت بدیم خطرناکه خونریزیت که انقدر شدیده. خلاصه تا میومد یه کم شیاف عمل کنه و اروم بشم میومدن ماساژ میدادن و درد وحشتناک میگرفت تو تنم
مامان نی نی مامان نی نی ۶ ماهگی
مامان روشا مامان روشا ۵ ماهگی
تجربه زایمان پارت ۷
خلاصه من ۳۱ام ساعت ۲ونیم سزارین شدم بلافاصله بعد سزارین تا صبح دوم داخل ای سیو بودم و بچمو ندیده بودم صبح رزیدنت اومد بیدار کرد سوند هارو جدا کرد که بلند شیم راه بریم یکم سخت بود زیر شکم درد داشت اما ن اندازه انقباض های طبیعی اونا درداشون دیوونه کننده بود اومدم پایین دستمو گرفت رزیدنت راه رفتم دستشویی رفتم دوباره رفتم رو تخت اینم بگم خودشون شیاف اینا میذاشتن خدا خیرشون بده بخش ای سیو بهترین بخش بود بعد صبحانه اوردن صبحانه خوردن شدید گرسنم بود از ۲۹ام بجز سرم هیچی ندیده بودم بازم راه رفتم گفتن چایی ابجوش اینا بخور باید دستشویی شماره ۲بری تا ببرنت بخش چون شوهرم شبی ۶تومن پول میریخت هزینه ازاد نمیخواستم بیشتر پول بده فقط میخواستم مرخص بشم گفتم من کی میرم بخش گفتن بعد دفع دکترت بیاد میری منم خودمو بستم به ابجوش و اینا که دفع کنم بعدش دکترم ساعت ۲ظهر اومد رفتم بخش یک ساعت طول کشید تا بچم بیارن شوهرم گوشی اینامو اورد گفت لیلا کی مرخصی گفتم اینجا گفتن تا ۴۸ساعت بعد ای سیو مرخص نمیکنیم من تماااااام دستام پاهام ورم بود جوری که تو بارداری اصلا فشارم از ۱۱بالا تر نرفته بود بلای سگ سرم اوردن
مامان ملکا مامان ملکا ۸ ماهگی
پارت پنجم
اما بخش
راضی نبودم چون اول اینکه تخت نبود سه ساعت علاف شدیم من و دخترم تا وارد بخش شدیم بعد اتاق ۳۱۴ اتاقی با پنجره های رو به خیابون که دستشویی با هواکش به سمت خیابون و روز برفی ب شدت سرد و متاسفانه کنار در خروجی اضطراری که مدام بوی سیگار از طبقه پایین برادران بالا میومد و دقیق بالا سر تخت من اتاقی ۴تخته..
غذاها خوب نبودن که فیش ۲۵۷تومن برای این یک و نیم روز دادم هم خودم هم همراهم اما برخورد پرستارا و دکترای شیفت چه اطفال چه خودم خوب بودن بخش تمیز بود ی سره تی میکشیدن و ضدعفونی میکردن...
تمام هزینه های من با بیمه تأمین اجتماعی و گاز بی دردی و ماماهمراه و خرد و پرت و ساک ۶تومن شد
اینم تجربه زایمان من که درحال حاضر ظهر امروز ساعت ۱۲شهر تو یه روز برفی مرخص شدم و الان در کنار همسرم و پسر پنج سالم و ملیکا خانوم هدیه امام زمانم در ماه پرسعادت شعبان و روز میلاد حضرت رقیه خونه هستم الحمدلله
برای شماهم آرزوی کم درد ترین و موفق ترین زایمان میکنم یاعلی پایان
مامان رایان مامان رایان روزهای ابتدایی تولد
پارت ۳ داستان زایمان من
خوب رسیدم به تایمی که سخت ترین بود
انتظار برای فردا شدن و رفتن به بیمارستان و یه عالمه تجربه جدید که ۴قط تا اون لحظه تو کلاسای زایمان یاد گرفته بودم.
بعد از مطب دکتر رفتم یه شام خوردم و بخاطر خستگی به سختی خودمو تا ۱۲ شب نگهداشتم بیدار که غذا بخورم و بعدش ناشتا بمون تا فردا ساعت ۱۰
با کلی هیجان استرس ساعت پنج و نیم صبح راه افتادیم سمت بیمارستان. پذیرش شدم تقریبا ساعت ۶ و نیم بود. با بابام و شوهرم خدا حافظی کردم البته نمیدونستم قراره قبل از عمل نبینمشون
با مامانم رفتیم بخش جراحی زنان و خلاصه یه مقدار کار پذیرش داشتم آزمایش و شرح حال و ضربان بچه و پوشیدن لباس اتاق عمل
بعدش فرستادنم تو اتاقم تخت ۲۴ یه اتاق دو تخته بود که اون خانمی که تو اتاقم بود در حال ترخیص بود
خیلی اون سه ساعت انتظار تا اومدن دکتر سخت بود که ببرنم اتاق عمل البته تو این فاصله یبار شوهرم خوراکی اورد واسه مامانم که من رفتم تحویل گرفتم تا برا آخرین بار ببینمش خیلی سخت بود خودمو خوشحال نگهدارم چون اونم جا خورد تو لباس اتاق عمل دی م اونم خیلی نگران بود
تو این فاصله چون خیلی گشنه بودم حالم بد شد یه سرم بهم زدن تو بخش
یه ۱۰ دقیقه از سرمم گذشت که از اتاق عمل اومدن دنبالم و وحشتنکا هیجان و استرس داشتم خیلی خودمو گرفتن موقع خدا حافظی با مامانم گریم نگرفت .رو ویلچر بردنم دم اتاق عمل و دوباره شرح حال گرفتن منم با دقت جواب میدادم و با حرف زدن با نی نیم خودمو آروم میکردم و خوشحال بودم بزودی قراره ببینمش

ادامه تاپیک بعدی ...