پارت پنجم
اما بخش
راضی نبودم چون اول اینکه تخت نبود سه ساعت علاف شدیم من و دخترم تا وارد بخش شدیم بعد اتاق ۳۱۴ اتاقی با پنجره های رو به خیابون که دستشویی با هواکش به سمت خیابون و روز برفی ب شدت سرد و متاسفانه کنار در خروجی اضطراری که مدام بوی سیگار از طبقه پایین برادران بالا میومد و دقیق بالا سر تخت من اتاقی ۴تخته..
غذاها خوب نبودن که فیش ۲۵۷تومن برای این یک و نیم روز دادم هم خودم هم همراهم اما برخورد پرستارا و دکترای شیفت چه اطفال چه خودم خوب بودن بخش تمیز بود ی سره تی میکشیدن و ضدعفونی میکردن...
تمام هزینه های من با بیمه تأمین اجتماعی و گاز بی دردی و ماماهمراه و خرد و پرت و ساک ۶تومن شد
اینم تجربه زایمان من که درحال حاضر ظهر امروز ساعت ۱۲شهر تو یه روز برفی مرخص شدم و الان در کنار همسرم و پسر پنج سالم و ملیکا خانوم هدیه امام زمانم در ماه پرسعادت شعبان و روز میلاد حضرت رقیه خونه هستم الحمدلله
برای شماهم آرزوی کم درد ترین و موفق ترین زایمان میکنم یاعلی پایان

۳ پاسخ

عزیزم دکتر افتخارزاده ازتون جدا هم پول گرفتن؟

مبارک باشه به سلامتی 😍

مبارک باشه کدوم بیمارستان

سوال های مرتبط

مامان گل پسرم مامان گل پسرم ۳ ماهگی
قسمت یازدهم
تجربه زایمانم
بالاخره اوردنم بخش... به توصیه خانم دکتر فرشته منو دادن بخش جراحی گفتن اونجا حداقل از غوغای زایمان و سر و صدا فارغیم
بالاخره پسرمو دیدم.
جونم براش بالا اومده بود
از لحظه‌ای که فهمیدم حامله ام شوهرم اذیتم کرد تا روزی که فهمید شاید بمیرم و یه بچه بی مادر باید بزرگ کنه .
برادرمو خیلی حس کردم . برادر بزرگم پیشونی مو‌ بوسید. من میمردم بچه گربه مم یتیم میشد . اما اینهمه اذیت در حق من ... چی بگم قسمت. من با این شرایط توی زایمان طبیعی تلف میشدم. قطعا هم خودم هم بچه ام. سخت گذشت اما بالاخره گذشت. متاسفانه کتفم توی جابجایی های اورژانسی اتاق عمل و بخش و فلان به شدت دچار کشیدگی شده بود. . درد بخیه ها به کنار و بهم کلی آرامبخش میزدن مدام دکتر های مختلف چک میکرد منو ‌همه چی به کنار ... شباهت پسرم به خودم به کنار ❤️
بعد پنج روز مرخصی شدم از بیمارستان
پسرم یکم زردی داشت ترجیح دادم خودم بهش برسم. روزهای اولم سخت بود اما الان خوبم. انشالله همه راحت زایمان کنن ولی من دست لطف خدا رو روی سرم موقع زایمان دیدم. رنجی که میکشیم رو خدا میبینه.
فقط برام سوال موند اینایی که بعد زایمان چینان پیتان میکنن عکس میگیرن واقعیه!؟ من که مرده بودم رسما 😐🫣
مامان جوجه مامان جوجه ۳ ماهگی
پارت سه
تجربه بیمارستان
بیمارستانم کوثر بود و واقعا راضی بودم درسته قسمت انتظار و طبقه همکف خیلی شلوغه و بخاطر درمانگاه هست ولی بخش خلوته و رسیدگی شون عالیه ، بخش زنان و زایمان خیلی خلوت بود و تمییز بود و بخش وی ای پی رو هم من دیدم اولویتم بخش وی ای پی شد و هر چی میپرسیدم یجورایی نمیخواستن بخش وی ای پی رو بیرون بدن اولویتشون اتباع خارجی هست خودشون اصرار میکنند که برو بخش زنان و به من کفتند روز عمل و قبل عملت بخش وی ای پی رو اوکی میکنیم ، همین کار هم کردند و اول سوییت خالی نبود رفتم اتاق وی ای پی و سپردم به محض خالی شدن سوییت واسم نکهش دارن که من ظهر اومدم تو بخش سر شب رفتم سوییت
و بخش زنان و زایمان هم اتاق هاش دو تخته و چند تخته بود و خصوصی ش فقط تنها تفاوتش این بود که نمیزارن تخت کناریت کسی بخابه و بخاطر خلوت بودنش ممکنه کسی هم نباشه تو اتاق و تفاوت بخش وی ای پی اینه که جدیدتر و شیکتر هست و خیلی خیلی تمییز و حس خوبی میده ، راستی به من کفتند تو بهش وی ای پی ماما بالا سرت نمیاد و مول بخش زنان نیست ۲۴ای ماما کنارت باشه درسته پرستار بود ولی فوق العاده حرفه ای و خوش اخلاق و رسیدگی هم عالی بود ، در مورد هزینه هم خود بیمارستان با بیمه تامین ۱۲گرفت به ما گفتند ۱۵علی احساب ولی ۱۲گرفتند و بخش وی ای پی قسمت حسابداری گفت هشت تومن چه اتاق چه سوییت و خود پرستار بخش کفت سوییت دو برابر اتاق من گفتم بازم عیب نداره کلا میخواستن متصرفت کنند😀 در اخر از ما شیش تومن بابت سوییت کرفتند😃 در جمع پرداختی ما۱۸ تومن شد که بنظرم در برابر رسیدگیشون هیجی نکرفتند ،
مامان آرین🧒وآرمین👶 مامان آرین🧒وآرمین👶 ۵ ماهگی
مامان nazi&nora مامان nazi&nora ۲ ماهگی
تجربه زایمان ۲
آخه میخواستم دکتر خودم منو عمل کنه
اما ساعت ۳نصف شب دردام شدید تر شد و خودم رفتم به پرستارا گفتم وچون زایمان پیشرفت کرده بود اورژانسی منو اتاق عمل بردن و من از درد داشتم میمردم و با بدترین حالت آماده برای سزارین شدم درحالیکه دکتر شیفت میخاست عملم کنه و من با درد شدید بودم خلاصه رفتم رو تخت عمل امپول بی حسی در مقابل اون دردا برا من اصلا درد نداشت من بی حسی تو پاهام رو حس کردم و دردام آروم شد ولی لرزش دستام که نمیدونم به خاطر ترس بود یا بی حسی داشتم که دکتر بی هوشی گفت طبیعیه بعد دو سه دقیقه صدای دخترم رو شنیدم که تو اون شرایط از ته دل خندیدم و خوشحال شدم که سالمه و صورت زیباش که همه ی پرستارا ازش تعریف میکردن عمل تقریبا یه ربع طول کشید ومنو تو ریکاوری بردن اونجا صدای همسرم رو می شنیدم که حالمو از پرستار میپرسه ولی من لرزش شدید داشتم تااینکه داشتن منو به بخش انتقال میدادن که دخترم و خواهرم وهمسرم رو دیدم که همه خوشحالن .
تجربه زایمانم خوب بود ونمیدونم که چه حکمتی بود که به خاطر ۳تا۴ساعت دکتر خودمم عملم نکرد و این ناراحتم میکنه .
مامان رستا مامان رستا ۲ ماهگی
دوستان من چون خودم خیلی پیگیر بودم تجربه خودمو از سزلرین تو نیکان حکیمیه اینجا مینویسم
من سزارین اختیاری بودم ولی چون خونریزی داشتم قبل ازموعد سزارینم اورزانسی شد . واقعا پرسنل از لحطه ورود تا لحظه ای که وارد بخش بشم عالی بودن هم ازنظر کمک روحی و هم از لحاظ تسریع تو انجام کارها و بنظرم بهترین انتخاب بود برای من . اتاق عمل و پرسنل بیحسی و جراحی هم خیلی از هرلحاظ خوب بودن و تمام توضیحات لازم زو قبل از انجام هرکاری میدادن و خیلی مراعات حال مراجع کننده رو داشتن و توریکاوری هم همه حواسشون بود که مشکلی پیش نیاد من حدود دوساعت و نیم ریکاوری بودم اصلا اذیت نشدم
موقع ورود به بخش هم پرستارا معمولی بودن و یک ماما هر دوساعت باید میومد سرمیزد اما مثلا مامایی که من داشتم و حتما باید میرفتی صداش میکردی ولی تخت کناری ماماش خیلی زود به زود میومد و چک میکرد همه چی ولی درکل بازم پاسخ دهیشون خوب بود و تازمان ترخیص مشکل خاصی نبود
و اینکه تخت کناری من زودتر مرخص شد و من دیدم که چقدر بادقت همه جا ضدعفونی و تمیز شد تا نقر بعدی اومد .
مامان نی نی مامان نی نی ۲ ماهگی
سلام دوستان من میخوام تجربه خودمو از زایمان سزارین در بیمارستان نیکان حکیمیه تهران بگم، امیدوارم مفید باشه براتون
تاریخ زایمان من ۲۹ شهریور ۱۴۰۳
دو روز قبل بهتون زنگ میزنن، میرین بیمارستان یک سری چکاپ مثل نوار قلب، بیماری خاص و آزمایش خون چک میشه حدودا ۳ ساعت زمان میبره
روز تاریخ زایمان هم ساعت ورود به بیمارستان بهتون میگن که معمولا ۲ ساعت قبل از ساعت عمل باید بیمارستان باشید، هم ساعت ورود به اتاق عمل که برای من ساعت عملم واقعا همون ساعت اعلامیشون بود و منتظر نموندم، داخل بخش بستری سوند بهتون وصل میکنن اما اصلا درد نداره.
بعد میبرنتون سمت اتاق عمل، سری از کمر انجام میشه که اون هم درد نداشت و شروع کار دکتر زنان و دیدن نی نی قشنگتون
بعد میرید داخل ریکاوری
اگر وضعیت شما و نی نی نرمال باشه، حدود یک ساعت تا ۲ ساعت داخل ریکاوری میمونید
برای من داخل بخش اتاق خالی نداشتن و ۴ ساعت داخل ریکاوری موندم که خانواده ام واقعا نگران شده بودند، و روند کار به این صورته که میخوان ببرن بخش ماساژ رحمی میدن و چون من ۴ساعت ریکاوری بودم تمام سر بودن بدنم از بین رفته بود و درد خیلی بدی کشیدم برای ماساژ رحمی.
بعد از اینکه رفتم داخل بخش واقعا تمام پرستارا خوب بودن و سر میزدن و حوصله داشتن اما کادر خدمات حرف گوش نمیداد، باید یک مورد چندبار می‌گفتیم.
در کل ارزیابی من برای زایمان میشه گفت بیمارستان خوبیه
هزینه زایمان و اتاق ۲ تخته ۲۹ میلیون بدون پمپ درد
من پمپ درد نگرفتم
مامان پسرم مامان پسرم ۱ ماهگی
زایمان

۱.من تا لحظات آخر تصمیم به نوع زایمان رو به تاخیر انداختم تا مطمئن بشیم از لحاظ پزشکی کدوم به صلاحمه و سونو۳۸هفته هم دادم و طبق صلاح دید پزشک تصمیم بر این شد۳۹هفته و یک روز سزارین بشم
یک روز قبل کیسه آبم پاره شد و زایمان کردم

۲.بسیار لذت بخش و همراه با شوق و انتظار هست لحظه زایمان ،هیچ ترسی نداره نه اتاق عمل نه دردی احساس میکنید برای من فقط حس بد پری مثانه رو القا میکرد اونم بعد بی حسی از بین رفت

۳.برای من بعد عمل پر از چالش های دردناک و مشکل جدید بود ،مشکلات جسمی پیش اومد که دکترها به واسطه اون ازم خواستن شیر دهی رو قطع کنم و به واسطه این مشکلات به شدت از لحاظ روحی به هم ریختم و هنوز بعد چند روز من دردهای خیلی شدیدی رو تجربه میکنم و باز هم میگم قرار نیست همه مثل من باشن چون برای من اتفاق های دیگه افتاد که به بدتر شدن وضعیتم کمک کرد تا به بهتر شدن

در کل لذت ببرید حتی شده با درد واقعا لذت بخشه ❤️من خودم با دردش دارم لذت میبرم شده گریه کردم داد زدم ولی بازم میگم خیلی خوبه داشتنش❤️❤️❤️و خداروشکر

۴.بیمارستان نیکان رسیدگی خوبی داشت من اتاق خصوصی گرفتم و خیلی راحت بودم
قرار بود بریم یه بخش دیگه که همسرم پیشم باشن که با صحبت هایی که شد صلاح بر این شد خواهرم تو بخش زنان همراهم باشن

۵.دکترم خیلی خوب بود و به نظرم بعد از خدا و روحیه خودتون اولین مورد برای تجربه خوب زایمان انتخاب پزشک خوب هست
مامان دختری🥰 مامان دختری🥰 ۲ ماهگی
خلاصه مادرم و سامان رو صدا کردم گفتم بریم صبحانه کمی خوردم و راهی شدیم به سمت بیمارستان البرز کرج رفتم ویزیت شدم معاینه کرد گفت دوسانتی بستری میشی منم هی این میون انقباض داشتم کارارو انجام دادن ومن راهی اتاقی شدم که قرار بود اونجا به ده سانت برسم 🥶 رفتم تو اتاق توش سه تا تخت بود دونفر داشتن درد میکشیدن ناله میکردن رفتم دراز کشیدم اومدن ان اس تی رو وصل کردن یه سرم اوردن توش هم یه آمپول خالی کردن که فکر کنم آمپول فشار بود نمیدونم خیلی کم بود رفتن منم هی دردام شروع می‌شد تخت های بغلی هم هی دادو بیداد
من سعی میکردم با تکنیک های تنفسی دردام رو اداره کنم که موفق هم بودم
دزدکی میرفتم دستشویی با سرمم آب گرم میگرفتم رو دلم
هی میومدن انگشت میکردن معاینه میکردن میرفتن یکی از هم اتاقی ها راهی اتاق عمل شد سریع هم رفت صدای بچش اومد گفتم به به چه آسون
این میون من هم با دردام کلنجار میرفتم خیلیم گشنم بود فقط میتونستم ابمیوه و خرما بخورم ساعت ها میگذشت و بغلی منم بردن برای سز چون بچش افت کرده بود ضربانش
من موندم خودم هی میومدن آن اس تی میخواستن بگیرن منم هی میگفتم بابا بذارید من از تخت بیام پایین تحرک داشته باشم ورزش کنم اومدن دم دستگاه رو جدا کردن من شروع کردم انجام حرکات
پارت دو