حالم بدهههه توروخدا آرومم کنید بگید شما جای من بودید چیکار میکردین

ب نظر منم ب حرف شوهرت گوش کن
خداروشکر پدر شوهرت خوب رفتار میکنه
یا مادرشو ببخش اگه میتونی یا توهم
مامانشو نادیده بگیر، تو هم بی محل باش بهش

منم دقیقا مشکل شما رو دارم یعنی ب خاطر بی احترامی ک کردن دیگه نرفتم خداروشکر شوهرمم درک ورد و هی نگفت بیا بریم

ولش به شوهرت این حرفو نزن بلاخره باباش بزرگتره صلاح دیده احترامت کرده دعوتت کرده اینجوری شوهرتو هی انگول کنی بخاطر همی مشکلات زنانه اونم جَری میشه بیشتر طرف خانوادش میگیره

بعد به شوهرم گفتم دیگه هیچوقت نمیام خونه بابات امروز خواستیم بریم سرزمین شوهرم گفت اول بریم من خونه بابام لباس بپوشم اون رفت من تو ماشین بودم بعد چند دقیقه اومد که بیا صبونه بخوریم بعد بریم گفتم مگه من نگفتم دیگه نمیام خونشون فروش میده درک نمیکنه گفت بدرک که نیومدی خودش رفت بعد پدر شوهرم اومد دنبالم منم گفتم زشته رفتم

ولش کنن به درک ک حرف نمیزنن تو ام محل سگ نزار چی بیکاری بمونو بچزون هرچی خدتو آویزون ترو ناراحت تر بگیری بیشتر ب
تو کونش عروسی میگیره اصلا همینم چیزیه ک تو بهش فکر کنی 😏من همینجوریشم قهر نیستم حوصله حرف زدن باهاشونو ندارم حوصله محل دادن نیستم

رفتیم شهرستان واسه زعفرانا منو مادر شوهرم چند وقته با قهریم ولی من بخاطرذگلامون مجبور بودم برم خونشون حساب از سگ داشت از من نداشت جلو دخترشو عروسش بعد من یه شب موندم اونجا صبحش گفتم میرم خونه مامانم شوهرم باهام بد حرف میزنم منو درک نمیکنه میگه وایسا خب من چجوری جایی که باهام حرفم نمیزنن واستم

چی شده خانم

چیشده

بدترازمن که نمیشه باشی

چی شده مگه