سلام خانوما چطورین خوبین در جریان هستین که خواستم طلاهامو بفروشم از جمعه که حرکت کردیم همش بد بیاری خدا رحم کنه دیگه قشنگ روحیمو باختم .
توی راه اومدن به سمت شهرستان که ماشین وسط راه خراب شد و مجبوری یدک کش گرفتیم تا توی آبادی بریم و تحویل بدیم .
دیروز هم که طلا رفتم فروختم ولی به جاش دلم نیومد دستبنده رو بفروشمش به جاش چندتا انگتشتر و گوشواره که هدیه عروسی بودن و فروختمش 😓.
فیلا که اومدم شهرستان و تا اخر هفته هم میشینم چهلم مادربزرگم هسش دیگه گفتم نخوام دوباره توی این مسر دور برم و بیام 🫢
میگم ما وقتی میام شهرستان چون اینجا حیاط هسش ایلیا کلا بیرونه و توی خونه نیسش همون دیگه ساعت خواب بیاد داخل .
اینو هم امروز براش گرفتم برای یاد دادن اعداد . گفتم عکسشو اینجا بزارم برای مامانایی که میخوان اعداد و یاد بچه هاشون بدن .

سلام عزیزم
خیر باشه ان شاالله
صدقه فراموش نشه

پسرت تا چند بلده بشماره

عزیزم ی صدقه بدین با آیت الکرسی بخونین خیر باشه ان شاالله

این زود نیس ؟؟ من خودم دارم رو دیوارر میکشم یا تو دفترش میکشم اونم میخونه از روش ولی خوب زیاد سخت نمیگیرم اخه میگم پس مدرسه بره چی یاد بگیره ولی از یطرفم الان همه بچه ها بلدن همه چیزو یاد ندی بچه اعتماد بنفس نداره بعدن