سلام دوستان.. یه زره طولانیه ولی خب مشورت بدید. ما فردا دعوت شدیم عروسی دوست شوهرم شهرستان. من همون موقع که دعوت کردن گفتم نمیام چون هم راه دوره هم اصلا اونا رو نمیشناسم و میدونم اصلا بهم خوش نمیگذره به شوهرم گفتم میخوای خودت برو. بعد امروز زنگ زدم دختر داییم گفتم فرداشب امیر خونه نیست بیاید دورهمیذبا دخترخاله ها جمع شیم.اولش گفت باشه بعدش پرسید خودت چرا نمیری گفتم حوصله ندارم یه روزه و کسی نمیشناسم برم چیکار برگست گفت چه جوری شوهرت تنها میفرستی یهرجایی که پره زن و دختره اونم آرایش کرده وفلان. من باشم هیچوقت تنها نمیفرستم هرچقد هم بهش اطمیمان داری بلاخره اینا مردهستن و ادم باید حواسش به زندگیش باشه... خلاصه حالمو گرفت از غروب یه جوریم به شوهرم اصرار کنم بگم نرو نمیره ولی اخه به چه دلیل بگم نرو خودم قانع نمیشم چه برسه به اون🫢به نظرتون شکی که به دلم افتاده منطقیه یا خونسرد باشم و بگم بره؟ خدا خفت کنه مهناز فکرم درگیر کردی😕😕

۱۸ پاسخ

واای چقد چرت بوده حرفش
مگه شوهرت بیرون همچین زنایی رو نمیبنه
ول کن بابا.اون ک اینکاره باشه همه جا همینه
بزار بره خودتم دورهمی بگیرو خوش بگذرون

حق با مهناز هست👌

#هشتک مهناز و گفته های مهناز را حمایت میکنیم.

اگه به این باشه که کوچه خیابون پره زن آرایش کرده و بی حجابه

با چیزایی ک این روزا شنیدم و دیدم حق با مهنازه 👍😂

به نظرمن مهناز دوست واقعی شماست که خیرتو خواسته و اینو بهت گفته وگرنه میگفت دورهمی رو بچسبم به من چه چی قراره بشه.به هر حال توعروسی همه خانما چیتان پیتان هستن از یه طرفم معمولا آقایون اینجور مواقع مشروب اینا میخورن که حالشون دست خودشون نیست خودتو خوجل موجل کن همراه شوهرت برو یه مسافرتم رفتی از مسیرش لذت میبری از کجا معلوم اونجا کلی دوست پیدا نکنی و چون غریب هستید مطمئنم کسی باعث میشه بهتون خوش بگذره

ول کن بابا خب ذات شوهرتو میدونی عزیزم بزار بره

الکی حرفی زده مرد بخواد کاری کنه الان خیابونمون از عروسی بدتر میگردن

جوووووووووون
چ غوغایی ب پا کرده مهناز 🤣🤦🏼‍♀️
اگ حال و حوصله داری برو خوش میگذره، اگر نداری بشین تو خونه بچسب ب دورهمی و کییییییییف کن😍💃💃💃💃💃💃💃💃

چ ولوله ای بپا کرده مهناز جونومرگ 😄😄😄
خب برو خودتم ،سخت نگیر برو فرض کن سفره

منم با مهناز موافقم خودت باید آنقدر اعتماد بنفست بالا باشه ک حتی تو جهنم هم بهت خوش بگذره .خودت صمیمی سو باهاشون خیلی خوبه ک دوستای همسرتو بشناسی .کلا مرد جماعت نباید تنها جایی بره فرقی نمیکنه چ تو فامیل چ تو غریبه

الان دیگه همه توخیابون هم آرایش عروسی میکنن ول کن بابا بذار بره یعنی توخیابون نمیبینه اینارو

حالا من عاشق عروسیایی هستم که توش غریبم و کسی نمیشناسه آدمو ،قشنگ میوه و شیرینی و شاممو میخورم ،با شوهرمم میرقصم ،خیلی خوش میگذره ،هیچکسم نیست آدمو زیر نظر بگیره

به ذات مرد بستگی داره اگه اعتماد داری اون سر دنیا هم بفرستی مشکلی نداره ولی اگه ذاتش خراب باشه سر خیابون هم بره خیانت میکنه

والا من شوهرم رو تنها وسط هزار تا زن می‌فرستم ... و تا حالا چند بار هم تنها عروسی فرستادم چون عروسی دوستاش بوده و من نمی‌شناختم نرفتم.... اصصصلا به این چیزا نیست کسی که بخواد خیانت کنه می‌کنه..

به نظرم بد به دلت راه نده

ما با خودمون درگیریم بعد به مردای بیچاره گیر می‌دیم 😅
به نظرم برو حال و‌هوات عوض میشه تا نرقتی حس خوبی نداری همین که برسی اونجا جو عروسی حالت رو خوب می‌کنه در مورد همسرت نظر خاصی ندارم تازگی یه نفر ذهن خودم رو درگیر کرده 🤦

اتفاقا من عاشق عروسی هایی هستم ک غریبه هستن، چون لازم نیست پا شی حتما برقصیو مثله رستوران میری ی دو ر رقصم تماشا میکنیو میای، با هیچکسم حرف نمیزنییی راااحت😂😂 هر طورم دلت بخاد تیپ میزنی چون غریبس😂 برو مطمئن باش خوش میگذره

سوال های مرتبط

مامان هانا جان مامان هانا جان ۵ سالگی
خانوما سلام، طبق تاپیک قبلیم که با مادرشوهر پدرشوهرم بحثم شد، دخترمم اونجا بود، دید و شنید، اومدیم بالا بغلم کرد گفت دلم برات سوخت که فلانی ( مادرشوهرم و فلانی) اینجوری باهات حرف زدن دعوات کردن.
حالا بعد از گذشت چند روز، شوهرم با دخترم دیشب میره پیش پدرشوهرم، ولی دخترم محل نمیزاره، به بابابزرگش میگه من دیگه با شما کاری ندارم دوستتون ندارم،
خداروشکر من قبل رفتن به دخترم جلو شوهرم گفتم باهاشون مهربون باش، تو به کار ما بزرگترا کاری نداشته باش، اونا همیشه مادربزرگ پدربزرگتن، دوستت دارن و ازین حرفا

حالا امروز صبح به دخترم گفتم کار بدی کردی ، برو از دل بابابزرگت در بیار، کیک ببر براش و فلان
اما اصلا محل دخترم نزاشته نه بوسش کرده، نه تعارفش کرد بیا تو،
انقدر دلم برا بچم سوخت، کوچیکه، عقلش نمیرسه، اونروز دیده با مادرش چه برخوردی کردن، تو دلش مونده،
من فکر کردم یادش رفته نگو تو ذهنش مونده،
کم آوردم دیگه.
به جای اینکه عذرخواهی کنن که بی احترامی کردن، جلوی بچه با مادرش دعوا کردن، حالا طلبکار شدن
مامان آرنیکا مامان آرنیکا ۵ سالگی