سلام مامانا،باحس ناراحتی بعداززایمان چیکارمیکنید؟چرااینقد آدم حساسه!بخاطر شرایطی که مامانم داره،نمیتونه همیشه پیشم وایسته.براهمین مادرشوهرم بایه ساک ازهمون روزاول اومده پیشم تادهم پیشم باشه،بهم میرسه همه کارمیکنه کارای خونه روانجام میده حتی شباهم پابه پام بیداره بچه رو آروم میکنه ولی من باهاش خیلی راحت نیستم بخاطر اینکه زبونش بعضی وقتا تنده البته الان مراعات میکنه،شوهرمم هواموداره جلومامانش نمیذاره آب تو دلم تکون بخوره ولی من بازم ناراحتم نمیخوام بامادرشوهرم باشم.یعنی دارم تحملش میکنم مامانم بنده خدانمیتونه دائم باشه میاد سرمیزنه میره.روزشماری میکنم یکشنبه برسه تموم شه این روزا.بازم میگم مادرشوهرم بدنیست اونقدر ولی من نمیخوامش یعنی فقط بخاطر پسرش تحمل میکنم

دختر با مادر راحته نمیدونم چرا میان میمونن
مال منم میخاد بیاد بمونه کارم نمیکنه باز مامان من باید با اپن بیاره ببره

دست روی دلم نذارید من مامانم و خواهر های بزرگ تر از خودم همگی خارج از کشور ساکن هستند و حتی نمیتونن واسه زایمانم بیان .من هستم با مادر شوهرم که اگه بیاد هم نه بلده آشپزی کنه نه بچه داری . فقط فضولی . دلم میخواد از بغض بترکم. فقط خدا خدا میکنم که تا زمانی که قراره مثلا پیشم بمونه دعوامون نشه .چون شوهرم با وجود اینکه منو خیلی دوست داره ولی مامانش رو یه جور دیگه دوست داره

حق میدم بهت خیلی سخته من مامانم میاد اما بازم با مامانمم راحت نیسنم دوس دارم خودم باشم و شوهرم با هیچ کس مث شوهرم راحت نیستم

عزیزم ناشکری نکن
بنده خدا داره تلاششو میکنه برات
ناراحتیت برای زایمانه و این که زیاد بهش فکر میکنی
به این فکر کن که خیلی مادرشوهرا میان میخورن میریزن و میرن