سلام شب بخیر
اومدم یه اپدیت حدید بدم از حریانات این چتد روز اخیر
امروز صب ساعت هشتو نیم مامانم میاد خونه.
ابحیم میکه یکم عصبی بوده چراشو نمیدونم
بعد زنک زد عمه اومده اینحا داره با مامان خرف میزنه .تعحب کردم.
باز ساعتای یازده مامانم زنک زد مث قدیما احوال مونو پرسید اخوال بچهارو پرسید
این یکی دوهفته اخیر تا زنگ میزدم یا حواب نمیداد یا میکف قط کن مشتری دارم و فلان‌
امروز خیلی صحبت کردیم و اینا بعد گف نمیای اینور
گفتم چرا میام.
ایرانسل منشو چک کردیم دیگه با طرف خرف نزده
دیگه این که اخلاقش خوب بود.حالشم خوب بود
ابحیم میکه من دیروز رفتم آیت الکرسی و چها. قل خوندم به اب
به چهار طرف خونه ریختم
ازاون به بعد اینحوری شده
خلاثه فعلا همه چی اوکیه
به ابحیم گفتم بیا چند وقتی یکم بیشتر دورش باشیم کمتر تنهاش بزاریم تا یوقت کار خطرناکی نکنه
خدایا شکرت
واقعا خیلی نارتحت بودم
ممنون از دوستای قشنکی که دعا کردن
امروز رفتم حرم برا همتون دعا کردم
اها اینو نکفتم
مامانم دیروز بعداز ظهر رفته حرم تا امروز تو حرم بوده
اونحا خابگاه داره
میگه رفتم اونحا استراحت کردم واینا.

۴ پاسخ

خدارو شکر وای به خدا خیلی نگران بودم ایشالله که همیشه کنارهم باشین

خداروشکر که راضی اید
انشالله اگرم مامانت همدم خواست باآدم درست ارتباط داشته باشه

خداروشکر عزیزم
خوابگاه؟؟
مگه خوابگاه میدن

خدا رو شکر عزیزم❤️❤️❤️❤️

سوال های مرتبط

مامان سامیار و مهدیار مامان سامیار و مهدیار ۲ سالگی
مامانا بیاین تو روخدا بهم مشورت بدین
من تهران زندگی میکنم خانواده ها خراسانن بعد اینجا فقط یه عمه دارم که دوتا پسر داره
بعد همین عمم که شهرستان بوده داداشمم باهاشون اومده تهران که خونه ی ما باشه مثلا
۱۳ سالشه با پسر کوچیکه ی عمم هم سنن
بعد میره خونه اونا حالا یا با دستگاه بازی میکنن یا میرن پارک و اینور اونور
بهش گفتم برو بازی کن شبو بیا خونه
چون اگه ولش کنم کلا همونجاست پسر عمم یذره شره خیلی خرابکاری میکنن
مامانمم میگه بگو بازی کنن ولی شبو بیاد پیشه خودتون
از اینور این اقا میگه میرم بازی میام بعد اینقدر لفتش میده دیگه عمم برا شام نگهش میداره بعدم که خوب دیگه خیلی دیره و خیابونا خلوت بد مسیره یذره خونه ها دیگه میره موندگار میشه
من چیکار کنم از دست این بچه؟.
الان امروز گفته میرم شب میام حالا من چشمم به در که کی تشریف بیاره دلم هزار راه رفته
میگم خدایا شهر غریب این بچه جایی روهم نمیشناسه اتفاقی نیوفته براش
بعد زنگ زدم عمم میگه وای تو چقدر حساسی خوب مونده دیگه
میگم خوب مونده عیب نداره بمونه ولی به من بگه
من چیکار کنم الان؟
ولش کنم به حال خودش؟ یا جدی باهاش صحبت کنم
یا اصن بگم مامانم صحبت کنه؟
یا به مامانم بگم یا چی
نمیدونم واقعا🥲🥲🥲
مامان قند کوچولو🙆 مامان قند کوچولو🙆 ۲ سالگی
پسر من خیلی قدش کوتاهه و زیر نموداره و تقریباً نزدیک به یکساله که زیر نظر متخصص رشد و تغذیه اس
هرچیزی دکتر گفته تا تونستم انجام دادم هر شربت و دارویی داده بهش دادم با هر سختی ای که بوده ولی بازم روند رشدش خیلی کُنده
این سری که بردمش گفت حتما حتما شبا از ساعت ۹ بخوابونش که ۱۰ شب خواب عمیق باشه
الان یک هفته میگذره حتی نتونستم یک شب سر وقت بخوابونمش
هر روز مامانم زنگ میزنه میگه بیاین اینجا بیا کمک من هزارتا کار دارم ، بیاین بریم خونه مادربزرگ بریم خونه خاله بریم پارک بریم ... این از طرف من
از طرف شوهرمم اینجوریه که مادرشوهرم پنج سال پیش فوت کرد و پدرشوهرم تنهاست از طرفی پسر مارو هم خیلی دوست داره و دلش تنگ میشه
بقیه شبایی که اون طرفی نیستیم میریم طرف پدرشوهرم
و کلا هر شب تا بیایم خونه بالای ۱۱-۱۲ شب شده
هر روز میگم دیگه هیجا نمیرم و میمونم خونه بچه رو سر وقت میخوابونم ولی انگار اصلا نمیشه خیلی عصبی ام خیلی سر این موضوع ناراحتم و اعصابم خورده 😑😑