۳ پاسخ

یجا خوندم ۵روز اول فقط استرااااحت و خوابیدن اصلا پانمیشی از جا ۵روز بعد یادم نمیاد ولی بچی مثل استراحت ۵روز بعد یعنی ۱۵روز بعد زایمان از تختخوابتان جدا شو اینو یه ماما گفت ولی چندسال پیش و اصلا یادم‌نماد حرفاش دقیق🤣🙈
حالا حرفم اینکه نباید اصلا از جات بلند میشدی عزیزم وقتی پا شدی کار کردی بقیه میگن حالش خوبه کمک نمیخواد دیگه
حالا من بعد هرکی اومد خودتو بزن به درد و بی حالی مهم نباشن برات کار هم همیشه هست نترس جا نمیمونی

خدا بزرگه عزیزم به اینچیزا فکر نکن به خودت بچت توجه کن خدا شاهد همه این چیزا هست همینکه بچت و خودت سالمین کافیه بقیشو بسپر بخدا خودش با وقتش نشونت میده الان ذهنت درگیر اینچیزا نکن هر چند طبیعیه آما برا بچت خوب نیس این حس و ازت بگیره 💕اونا رو بسپربه شعورشون😊

عزیزم سخته ولی اینکه کسی نباشه هی دخالت کنه بنظرم بهتره والا مامان من مثلا اومده بود کمکم تو تاپیکام تعریف کردم چه بلاهایی سرم آورد ک خودم ترجیح دادم تنها باشم تا بمونه کمک کنه

سوال های مرتبط

مامان فسقلی مامان فسقلی ۳ ماهگی
پارت۴
ساعت از شش و نیم صبح گذشته بود به همسرم گفتم کم کم بریم بیمارستان،،همسرم زنگ زد خواهرم که بیاد پیشم،،
خوشبختانه شیفت عوض شده بود ماما جدید پرسید چرا رفتی!گفتم که من فوبیای معاینه دارم همکارتون گفت برو خونه منم رفتم،،خیلی ناراحت شد به اون یکی همکارش نگاهی کرد و به حالت تاسف سرشو تکون داد،
گفت باید حتما معاینه شی اما نگران نباش سعی میکنم درد نداشته باشه رفتم رو تخت،اون یکی همکارشم گفت دست منو بگیر،خیلی سریع کارش انجام داد واقعیتش اصلا متوجه نشدم گفت ۶سانت بازی ، سریع بگو پرونده تشکیل بدن خودشم زنگ زد بخش زایمان و هماهنگ کرد‌.لباس داد و گفت سریع لباست عوض کن بگو وسایل بچه بیارن گفت احتمال زیاد تا دو ساعت و نیم دگه زایمان کنی ،همسرم پرونده تشکیل داد و ابجیم ساک بچه از ماشین آورد و داد بهم،،منو با ویلچر بردن بخش زایشگاه ساعت ۷صبح شده بود،،اجازه ندادن گوشی ببرم یا خانوادم کسی همرام بیاد.
و کابوس وحشتناک من از اینجا شروع شد.