۹ پاسخ

یکی ک از زایمان طبیعی چیزی ندونه و اموزش ندیده باشه بابتش و ندونه چطور میشه درداش رو کنترل کنه و کمترش کنه دقیقا فقط جیغ و داد میزنه رفتار پرسنل هم قطعا باهاش بد میشه ولی در مقابل مامانایی ک اموزش دیدن کلاس زایمان فیزیولوژیک رفتن و ماما همراه دارن روز زایمان خیلی آرومن .درد دارن نه که ندارن ولی خبری از جیغ زدن نیست

اصلا از صدا نترس هرکسی ی جوریه
من زایشگاه بودم یکی دوسانت بود همچنین جیغ و داد میکرد گفتم حتما ۸٫۹ سانته😐
بعدم جیغ و داد اشتباه ترین کار ممکنه
ورزش کن و مهمتر از همه تکنیک های تنفسی رو یاد بگیر این خیلی خیلی مهمه ، تکنیک تنفسی و اینکه بدونی کی و کجا و ب چ صورت زور بزنی
اینجوری خیلی راحتی ، انشالله ی زایمان عالی داشته باشی گلم

ادم از نابلدی جیغ میزنه فقط باید انرژیت زو نگه داری برای زور زدن

🥺🥲🥲

زایشگاه همین وضعیته کلا 🥴

منم برای بچه اولم رفتم زایشگاه که زایمان کنم دردام هنوز شدید نبود اینایی که زایمان میخواستن بکنن جیغ میکشیدن من از ترسم گریه میکردم

حالا من رفتم زایشگاه صدا میومد ریلکس نشسته بودم هیچ ترسی هم نداشتم

مثه من یه شب مریض شدم بیمارستان بستری شدم زن داد میزد جر خوردم پاره شدم من براش گریه میکردم

آره طبیعی خیلی سخته فقط اسمش نمی دونم چرا طبیعی باید بزارن زجر خالص تن آهنی میخواد

سوال های مرتبط

مامان آوینَم🤱🏻❤️ مامان آوینَم🤱🏻❤️ ۴ ماهگی
تجربه زایمان
پارت ۴
دکتر برام سه دز قرص زیر زبونی تجویز کرده بود که هرسه تارو بهم دادن و من هیچ پیشرفتی نکردم و هیچ دردی هم نکشیدم فقط بچم خودشو شل و سفت میکرد ،مامانم از سه چهار ساعت پیشم بود تو اتاق زایشگاه ک دیدم ساعت ۱۱ شب دکترم اومد گفت اماده شو می‌برمت برای سزارین 😍قبل من ی مریض اورژانسی داشت بعدش نوبت من بود ،حالا منو میگی انگار دنیا رو بهم داده بودن ،چون تو زایشگاه از صبح اینقد جیغ داد بقیه باردارارو برای طبیعی شنیده بودم واقعا روحیم تضعیف شده بود و در توان خودم نمی‌دیدم طبیعی بزام 😑مامانم از خوشحالی رفت خبر ب شوهرم و خونوادم بده ،دستیار دکتر اومد سون برام وصل کرد (اصلا نترسین از سون چون فقط ی سوزش کوچیک همون اولش داره )شلوار بیمارستان پام داد کلاهم سرم داد منتظر بودم ی ۲۰ دقیقه ک اومدن کمکم کردن نشستم رو ویلچر راهی اتاق عمل شدم البته قبلش همسرم اومد کفشام عوض کرد خونوادم دیدم با همه خدافظی کردم 🥲😅
یکی از پرسنل مرد اتاق عمل اومد ی سری سوال پرسید بهم روحیه داد منو برد اتاق عمل ....
مامان آیلین و علی💙😘 مامان آیلین و علی💙😘 روزهای ابتدایی تولد
تجربه زایمان طبیعی پارت ۴رفتم بیرون به شوهرم و مامانم و خواهرم که خودشو رسونده بود گفتم دیدید عجله کردید و منو بستری نمیکنن، مامانم گفت اشکال نداره بیا بشین دوساعت دیگه برو تو ،خلاصه بهتون بگم که ما ساعت دوازده ظهر شنبه رسیدیم بیمارستان و تا شب ساعت دو من هفت بار معاینه شدم و شدم سه سانت ولی بستری نمیکرد اجازه هم نمی‌داد برم خونه ، من خیلی خوب روحیه م رو حفظ کرده بودم با اینکه پشت در زایشگاه بودم و صدای جیغ بقیه رو میشنیدم،تا اینکه یه مریض چهارسانت اومد ،و بستری شد بعد دوساعت زایمان کرد ،صدای گریه بچشم میومد و صدای جیغ خانومه قطع نمیشد ماما همراهش اومد بیرون به همراهش گفت بیا تو که بخدا دخترت ماروکشت زایمان کرده نمی‌زاره بخیش رو بزنیم ،مامانش رفت تو شوهرش رفت تو فایده نداشت که نداشت یه بند جیغ میزد تا اینکه دکتر گفت ببرینش اتاق عمل بیهوشش کنین بخیش کنین و خودشم رفت ،من از صدای جیغای زنه حالم بد شد اصلا روحیه م خراب شد به مامانم گفتم من دیگه نمیتونم اینجا بمونم زدم بیرون، هرچی مامانم و شوهرم صدام کردن جواب ندادم ،اومدم بیرون سوار ماشین شدم مامانم و شوهرمم اومدن، حالا خواهرم بالا پشت در زایشگاه رو صندلی ها خواب 😂😂😂😂😂