منو دوستم باهم ازدواج کردیم، با هم تو یه زمان عروسی کردیم ، همش کلا چسبیده بودیم بهم، باهم با شوهرامون خیلی بیرون میریم، و اون چندین ماهه اقدامه حامله نشده، من سه ماه اقدام کردم باردار شدم
الان تقریبا چهارماهمه و هنوز بهش نگفتم واقعا نمیدونم چه ضربه روحی ای بهش وارد میکنه
اگه میشد تا اخر مخفی میکردم احساس میکنم هرموقع بهش بگم تو خودش میشکنه😔
پریودش چند روزه عقب افتاده اما باردار نیس، خودم باهاش رفتم سونو گفته احتمالا کیست داری یا تنبلی و هنوزم پریود نشده.
چیکار کنم ؟ خیلی اعصابم خورده

بنظرم بهش بگی بهتره چون بعدش فک می‌کنه تو بهش ترحم کردی و بیشتر آسیب می‌بینه بهش بگو که الان یهو فهمیدی

عزیزم یکم دیگه بهش بگو
منو دوستمم باهم اقدام کردیم ولی اون ماه اول حامله شد و من ۱ سال زمان افتاد ولی خب اون تایم شاید یکم برام سخت بود ولی خب تقصیر کسی که نیست خواست خداست

ب نظرم هر چی زودتر بهش بگو بعدا هم دلش میشکنه هم ناراحت میشه ازت

ب نظرم بگو چون هر چی دیرتر بگی بدتره...

بهش بگو بارداری اما نگو ۴ماهته شاید ناراحت شه ازش مخفی کردی بگو اولاشی باید بری سونو

بهش بگو عزیزم فردا هزار جور فکر می‌کنه اینطوری بهتره خودتم از فکرش درمیایی هی اعصابت بهم ریخته نیست بابتش ایشالله اونم باردار میشه خدا کمک میده نگران نباش

اول تا آخر میفهمه دیگه
اون وقت ناراحت میشه ک چرا زودتر بهش نگفتی

بهش بگو نمی‌دونستم باردارم تازه فهمیدم

عزیزم این قضیه ک دست شما نیست و اصلا مربوط ب شما نمیشه. من فکر میکنم تا الان ک بهش نگفتی بد یهو متوجه بشه بیشتر ناراحت میشه. البته ناراحتی نداره دیگه اینجور مساعل دست خود آدم نیست. اونم ایشالا ب زودی بچه دار میشه. چن ماه برای اقدام ک چیزی نیست.

اتفاقا نگی خیلی بدتره حس بدی بهش دست میده پیش خودش فکرای بدی میکنه پس هرچه زودتر بهش بگو

بهش بگو
ولی بگو تا الان نگفتم چون نگران بودم و میترسیدم از سلامتیش مثلا بگو استرس غربالگری هارو داشتی و تو گهواره هم کلی مطالب خوندی بدتر نگران بودی…
یه جوری بدون آب و تاب دادن از خوشحالیت بگو دیگه الان نگی دیر میشه
مثلا بگو خودتم دیر فهمیدی
منم تا الان فقط مامانو بابای خودمو همسرم میدونن به باقی فامیل نگفتیم
شما شرایط دوستت متفاوته و صمیمیت بینتون زیاده با گفتنش خودتم آرامش میگیری

منم دقیقا با دوستم اینجوری بودیم و شوهرامون باهمن ..
اونم کیست داره و تنبلی من وقتی حامله شدم قلب بچم تشکیل شد بش گفتم
گفتم از خودم بفهمه بهتره تا از بقیه بشنوه ولی اصلااااااا خوشحال نشدددد ک هیچ رابطشم باهام کم کرد ۵ ماهمه یبار فقط اومده خونم با اینک من استراحت مطلقم و واقعا داغون شدم اوایلم چنتا پیام داد و تموم ..
من همیشه دعا میکردم زود مامان بشه..
حتی الانم میگم هروقتم بچدار بشه واقعا از ته دلم خوشحال مبشم حتی اگ اونم زودتر مامان میشد من خوشحال میشدم‌‌حتی بهم تبریک نگف
فقط استبکر گریه داد گفتم چرا گریه گف منم بچه میخام‌‌. خیلی حس بدی گرفتم نسبت بهش با این کاراش🥲

عزیزم حتما بهش بگو چون اگه خودش بفهمه بیشتر ناراحت میشه .من و دپستمم اینجوری بودیم این باردارشد ازم مخفی کرد فکر میکرد من ناراحت میشم ولی خودم فهمیدم بیشتر ناراحت شدم احساس غریبی کردم حس میکردم فمر میکنه حسودی میکردم....ولی سر یچه دومش بمحض بی بی چک مثبت شد بهم گفت انقدر ذوق کرده بودم.ای کاش زودتر میگفتی

منم همین مشکلو دارم یه دوست صمیمی دارم ۱۴ساله بچه دار نمیشم میترسم بهش بگم حسرت بخوره و ناراحت بشه نمیدونم چیکار کنم

تااخر که نمیتونی پنهون کنی عزیزم.
حتما حکمتی توشه

ایشالله دامنش سبز میشه

به نظرم اگر اوکی هستین کلا بهش خیلی دیر بگی ناراحت میشه

عزیزم
ان شاالله اونم دامنش سبز میشه