افسردگی بعداز زایمان شما چ شکلیه؟

من حس میکنم دیگه منی وجود نداره من تمام شدم الان من فقط مادر دیگه خودم‌نیستم،حتی حس میکنم دیگه جذابیتهای سابق رو ندارم همه فکر میکنن هیچی از مادری بلد نیستم حس‌میکنم‌دنیام‌تموم شده دیگه شدم ۱ کلفت ۲۴ ساعته که حتی حق خواب و خوراک نداره تفریح که هیچی

خودخوری و عصبی ام

من گرفتم برای کوچیک ترین چیز گریه کردن همش فکرای بد کردن همش دوست داری تنها باشی با بچه یا مثلا دکتری چیزی امد بچه رو معاینه کنه تو ناراحت میشی که چرا بابچت بد رفتاری کردن

علاقه و وابستگی شدید به بچه و ناراحتی از بزرگ شدنش و گذر این روزها

من ندارم افسردگی رفتم مسافرت خوب شدم تو بارداری گرفتم خواهرم خانوادم خوبم کردن

والا من نداشتم ولی مثل اینکه چیز بدیه حتی از بچه هم فکر کنم بدت میاد

ترس از اتفاقای بد
همش اتفاقای بد رو تو ذهنم تجسم میکنم