۱۳ پاسخ

عزیز مراقب وزنش باش ...چاقی دور ازجون هزارتا بیماری میاره

ماشاالله از چشم بد دور باشه اینکه خیلی خوبه خودش دیگه نخورد

عزیزم قد و وزن پسرت چنده ؟ پسر منم تپلی همه میگن کم بده بخوره ولی گشنش میشه

خداحفظش کنه عزیزم.ماشالله🧿🧿🧿

ماشالله عزیزم میتونم وزنشوبدونم

من شیر خشک میدم لازم نیس تو شیشه باشه از نوزده ماهگی با نی دادم مثلا ریسورس تا ده سالگی میشه داد

ای جانم ماشالا بهش😍😘
روزی چندبار شیر میخورد؟و چه شیری میخورد؟
چه چیز هایی فکر میکنی توی وزن دهیش اثر داشته؟

من قلبم درد میگیره وقتی صحبتش میشه ترک شیر واسه من سختتره انگار 🥺تا بچم

خداروشکر چقدر دوس داشتم این کارش رو😍😍
ب نظرم دیگه اصرار نکنین و بند و بساط شیر رو از جلو دیدش کلا بردارین 🌹

خداروشکر
عزیزم گاهی بچه ها در روند رشدشون نیاز به تجربه شکست و ناراحتی و جدا شدن از وابستگی هایی هستند که بهشون صدمه وارد میکنه، دارن تا دربزرگ سالی بتونن احساساتشون رو کنترل کنند و در برابر مشکلات ضعیف نباشن
زیاد سخت نگیر این جدایی برای خودشون خوبه

عزیزم ماشاالله بهش تپلی مولتی ویتامین چی بهش میدی من به بدبختی به دخترم غذا میدم

چقدر خوب وراحت.
دخترمنم روزی دوبار شیر میخورد خودم گرفتم اذیت خاصی نداشت.
چقدر خوبه بچه خودش نخوادنه اینکه مابا اصرار بگیریم.🥰🥰
میخوام پوشکشم اینطوری بگیرم شما پوشکشوگرفتین؟

ماشالله عزیزم خدا حفظش کنه پسر من روزی ۱۵۰تا شیر پاستوریزه میخوره😍

سوال های مرتبط

مامان حسنا مامان حسنا ۲ سالگی
مامانا خسته شدم بخدا کم اوردم دخترم یه کارایی میکنه که دیگه رد میدم واقعا قلبم داره از جا کنده میشه چیکار کنم این دخارم چرا اینجوری شده نمیدونم. تا دو هفته پیش دخترم گاهی بهانه میگرفت. مثلا موقع پی پی کردن یا موقع خواب گریه میکرد و راحت اروم نمیشد. اما اینجوری نبود که با همه چیزی هرچیزی که فکر کنی مخالفت کنه. تا چند روز پیش هم اینجوری نبود که بگه غذا نمیخوام. نمیخوام بخوابم و... حتی دختر من الان بیشتر از یک ساله یه اخلاقی داره حتما باید دست من یا باباش رو بگیره که بخوابه. یعنی آرامشش بود. خیلی دوست داشت. اما این چند وقت غذا نمیخوام. مسواک نمیخوام. لباسمو عوض نکن. پوشکمو عوض نکن. بیرون نمیام. منو ببر خونه. بازی نمیخوام. تو دسشویی نرو. لباس عوض نکن. ظرفا رو نشور. پوست پرتقالو کندی بچسبون. سیب زمینی رو خورد کردی درستش کن . غذاروخوردی تف کن. امشب دیگه حتی میگفت دستتو نمیخوام بگیرم. میگفت نمیخوام بخوابم میگفتم دراز بکش میگفت دراز نمیهوام بکشم. تا از شدت خواب نینمه دراز میشد پا میشد چهار زانو مینشست. به زور چشماش رو که داشت بسته میشد رو باز نگه میداشت. حتی تشنه شد قمقمه رو برداشت اب بخوره تا گذاشت دهنش گفت آب نمیخوام. و نخورد. اینقدر غر زد تا با تشر من بالاخره دراز کشید و در دم خوابش برد. بخدا من دعواش نمیکنم. از صبح هزار بار بغلش کردم. بوسش کردم. گفتم چرا ناراحتی. از چی ناراحتی. چی اذیتت میکنه. من دوستت دارم کنارتم. بخدا اخم به صورتم نیاوردم. ولی خسته شدم دیگه. کی تموم میشه این روزا.
این موهاش ب ا قبلنه الان دو روزه نذاشته دست به موهاش بزنم ۴ روزه با گریه نذاشته یه مسواک براش بزنم