نمیدونم چراهمه ش خسته م ..انرژی ندارم دستودلم ب کارای خونه نمیره ..خونه م بازار شامه ..تنهاکاری ک ازم برمیاد غذادرست کردن و به زوووور ظرف شستن و کارای مربوط ب بچه م ..لباسام تلنبارشده روی تخت غصه م گرفنه ..کل اسباب بازیهای آراد همه جاااهست ..اشپزخونه بهم ریخته‌...ظرفای دیروزنهارو چون میرفتیم باغ وقت نداشتم بشورم مامانم طفلک تمروزظهراومد ازراه نرسیده شروع کردب ظرف شستن ظرفای امروزمم شست ..چون من وقت دکترداشتم بازم نمیرسیدم یه جوریییی خسته م ک انگار کوه کندم ..صبحام دلم میخوادفقط بخوابم شبادیرخوابم میبره وقتی هم ک میخوابم آراد براشیرچندباربیدارمیشه..دستوکمرمم چندوقته خیلی دردمیکنه مخصوصا مچ های هردودستام 🫤نگاه کردن ب خونه ای ک‌منفجرشده ازبهم ریختگی اعصابمو خراب میکنه ..کثیفی نداره ها فقط بهم ریختگیه😤

این همه ثمر رفتار همسرته

تو که شب ها دیر میخوابی خونه رو جمع کنم بخواب به خودت انرژی مثبت بده بگو خونه رو جمع کنم دیگه فردا خونم‌مرتب و تر تمیز باشه و...

آدم دست و دلش نمیره میگه کار کنم کسل تر میشم شاید کم خون شدیم شاید خسته ایم شاید از مسئولیت یه آدمی که مدام در خطر خودش میندازه بریدیم نمیدونم من خودم پسرم میخوابه یا ساکت میشینه خوبم ولی امان از لحضع ای که گریه رو شروع کنه من تموم عصب های مغزم ارور میده

منم همینم انگار فصل این سن برای ما مادر ها همین بچه ها به شدت ببخشید دور از جون پسرت نفهمن توی این سن
من از دست همین خستگیم همه اسباب بازی ها امیر علی جمع کردم کمرم برید هی جمع کن همرو جمع کردم تا عاقل بشه این ماه بگذره فقط من سرم زدم دکتر هم رفتم ارجاعم داد تراپیست هنوز وقت نکردم برم کلی قرص نوشت گفت تو هیچیت نیست افسرده ای منم قرص هارو نگرفتم گفتم برم تراپیست اول نمیدونی پسرم بخدا الان ۶۰۰ بار منو باباش گردوندیمش تا خوابید

منم خونه کمی بهم ریخته بشه این حالی میشم ولی وقتی تمیز باشع حالم خوبع فردا بیدار شدی مثبت بیدارشو اهنگ بزار شاد باش کاراتو بکن یه دوش بگیر انرژی به خودت برگردون