آخرش یارانه مارو نریختن 😏

۲ پاسخ

برا ماهم نریختن

برای من ریختن. دهک چندی؟

مقالات مرتبط

سوال های مرتبط

مامان محمد مامان محمد ۴ سالگی
بچم متولد خرداد اخرش .میش تابستون یان
مامان آرمان(زهرا) مامان آرمان(زهرا) ۴ سالگی
سلام و علیکم❤️🤍
چخبر
چ میکنید
کجاهایید
من کمر برام نمونده فقط اونیکه گفته موچی راحت درست میشه رو میخوام خفش کنم😂
کجاش راحته دقیقا میشه بهم بگید😂
شما چیکارا میکنید مارو نمیبینید خوشید😂
مشاهده ۱۴ پاسخ دیگر
مامان زهرا مامان زهرا ۴ سالگی
میخام برا دخترم گوشواره طلا بگیرم قبلا گوشواره حلقشو گرفته بودم خیلی دست میزد هی میفتاد اخرش گمش کرد بنظرتون چه مدلی بگیرم هم محکم باشه قفلش هم خوشگل باشه
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان آقا مهرسام مامان آقا مهرسام ۴ سالگی
سلام دوستان کسی هست بچش خودشو خیلی نگه داره واسه مدفوع هر کاری بود کردم ولی به نتیجه نرسیدیم اینقدر خودشو نگه میداره که آخرش خودم مجبور میشم ببرمش توالت
مشاهده ۴ پاسخ دیگر
مامان علی اکبر مامان علی اکبر ۴ سالگی
سلام مامانا خسته نباشید ببخشید این سوال ومیپرسم اما من چند وقتیه که تو ناحیه تناسلیم جوشهای ریز سرسفید میزنه علتش چی میتونه باشه بخداانقدخودخوری کردم واسترس کشیدم آخرش گفتم این سوالو بپرسم انقدمیگن زگیل تناسلی زیادشده منم بدبختی استرسیم همش میترسم نمیدونم چیکارکنم کنم
مامان دلوین وماهلین مامان دلوین وماهلین ۴ سالگی
مامانا سلام مگه میشه بچه که از خواب پا میشه جیش نداشته باشه ؟😑😑
ماهلین ساعت ۱۰ و نیم تا حالا بیداره هر یه ربع هرچی می برم دستشویی جیش نمی کنه 😑این بچه آخرش منو دق میده می دونم
بچه های شما هم اینجوری ان صبح پاشن جیش نکنند؟؟
مشاهده ۱۰ پاسخ دیگر
مامان پناه مامان پناه ۴ سالگی
مامانا دخترم هرازگاهی که از دست من ناراحت باشه بهم میگه مامان بی تربیت!!! یا مامان بی تربیت برو بیرون از خونه
امروز دوباره گفت بهش گفتم بچه ای که حرف زشت بزنه هیچ بچه ای باهاش دوست نمیشه و تنهاش میذارن و الکی خاطره دوست بی ادب خیالی خودمو گفتم که هیشکی باهاش دوست نمیشد و اخرش اومد از دوستاش معذرت خواهی کرد و همه دوست شدن باهاش.
به نظرتون رفتارم بود؟؟؟
مشاهده ۴ پاسخ دیگر
مامان آترین مامان آترین ۴ سالگی
سلام مامانا خوب هستین دختر من خیلی بدغذاس خیلیم ضعیفه قبلا همه مدل غذایی میخورد الان فقط قورمه سبزی و کوکو و سیب زمینی میخوره دارم دغ میکنم از دستش دکترم بردم دارو داد بهش اشتهاش باز شده ولی باز غذاهایی ک نمیخوره مقاومت میکنه انقد گریه میکنه ک اخرش نخوره چیکار کنم به نظرتون کسی تجربه ای داره به زور بدم یا ولش کنم ؟؟؟؟ کل زندگیم بهم ریخته سر دخترم
مشاهده ۲ پاسخ دیگر
مامان Hamta مامان Hamta ۳ سالگی
سلام مامانا علت خراب شدن دندون بچه ها تواین سن چیه ؟همه دندونای دخترم مثل مروارید سفیدن هرشب مسواک میزدم براش با آب خالی چون نمیذاشت خمیر دندون بزنم دیروز غروب یهو دیدم دندون یکی مونده به آخرش یه خوردگی خیلی کوچیک شده توش قهوه ای 🥺انقدر از دیروز غصه دارم 😓بچه ای هم نیست ببرم دندون پزشکی همکاری کنه می‌ترسه دارم از استرس میمیرم ولی درد اینا نداره 😞
مشاهده ۶ پاسخ دیگر
مامان حسین جانم🫀 مامان حسین جانم🫀 ۴ سالگی
سلام مامانا خوبین؟

دختر داداشم امسال می‌ره کلاس اول
هفته پیش بهش گفتم هر وقت معلم یادتون داد که بنویسی یه جایزه پیش همه داری
چهارشنبه ای دیدم یه کاغذ آورد نوشت عمه مریم😍😍
داداشم میگفت از اون موقع که گفتی مارو کشته که عمه مریم یادم بده بنویسم یه هفته تمرین کرده حالا بلد شده خداااااا🥰😍❤️
حالا جایزه چی بگیرم که خوشحال بشه ؟
لباس که بچها زیاد خوشحال نمیشن یه چیز جالب که خوشحال بشه پیشنهاد کنید؟
مشاهده ۱۰ پاسخ دیگر
مامان دلوین وماهلین مامان دلوین وماهلین ۴ سالگی
میگما من یه غلطی کردم صبح صبح که بچه هارو می فرستم مهد بهشون تاکید می کنم جیش و پی پی داشتید به خاله ها بگید اونجا خراب کاری نکنید که دعواتون می کنند بعد امروز مدیرشون می گفت این دوقلو هاتون مارو کشتن از بس هی میگن دستشویی داریم الکی بعد که میرن نمی کنند🤦🏻‍♀️🤦🏻‍♀️🤦🏻‍♀️حالا استرسی شدن طفلی ها چه خاکی تو سرم بریزم ؟؟یعنی اگه دیگه بهشون یادآوری نکنم خوب میشن از این حالت در میان ؟؟دعوام نکنیدا🤭
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان بهار دختر نازم مامان بهار دختر نازم ۴ سالگی
مامانا 😭😭😭😭😭
بچه های شما هر چی میاره بازی می کنه بهش میگید برمیداره
دختر من دیونم کرده وقتی میاره قول میده جمع کنه بعدش میگه به من چه خودت جمع کن داد زدم خودم رو زدم گریه کردم التماس تشویق تنبیه جمع کردم انگار نه انگار بیشتر جیغ و داد و گریه س آخرش منم دیگه بی خیال میشم خودم جمع می کنم ولی واقعا دیگه این کاراش باعث شده خسته بشم وقت کم بیارم واقعا بعضی موقع فک می کنم رفته رفته دارم ازش فرار می کنم دیگه دوسش ندارم 😔😔😔😔😔😔
مشاهده ۸ پاسخ دیگر
مامان مهراد مامان مهراد ۴ سالگی
سلام مامانا پسرمو دوهفتس ژیمناستیک میبرم هفته اول کنار زمین نشستم پیشش هفته بعدش مربیش اجازه نداد گفت باید برین تو رختکن منتظر بمونین چون هم بچه ها وابسته میشن هم نگاهشون فقط به شماس
روز اول پسرم وایساد روز دوم یه ربع آخر گفت پام درد میکنه اومد بغلم و دیگه نرفت امروزم از اولش گریه کرد که من تورو دوست دارم دلم برات تنگ میشه دیگه آخرش مربیش اجازه داد پیشش بمونم
واقعا نمیدونم چطور وابستگی پسرمو کم کنم
شما راه حلی ندارین؟برا مهدم به مشکل میخورم اگه همینطوری باشه
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان حسین جانم🫀 مامان حسین جانم🫀 ۴ سالگی
سلام مامانا ببینید من حق دارم یا نه
ما یزد زندگی میکنیم جاریم اینا شیراز
بعد جاری من شیرازی هست از اونایی که خیلی سیاست دارن و با چرب زبانی مارو از سوراخ میکشم بیرون
ما سه تا جاری هستیم اون دوتا جاریم چش هم ندارن یعنی اصلا سلام هم نمیکنن
همش میگن اون حسوده و فلان
ولی هردوشون منو خیلی دوست دارن چون من اهل تیکه انداختن و کلاس گذاشتن نیستم
و هیچوقت تاحالا دخالت نکردم برای همینم اونا منو دوست دارن و خیلی بهم احترام می‌زارن
خلاصه این جاری شیرازیم هروقت مییومد یزد دو سه روز خونه ما میموند ما هم دوست داشتیم
هروقت که مارو میدید میگفت یه هفته بیاین شیراز خونه ما بمونین به هیچکسو نگین که اومدین (یکی خواهر شوهرمو و اون جاریم هم شیراز زندگی میکنن)
بخدا مییومدن خونمون اصلا بلند نمیشد کار کنه هیچییییی دست به سیاه و سفید نمی‌زد شوهرم میگفت مگه رستوران هست که اینجور می‌شینن
ولی من یه بارم گله نکردم و همش با مهربونی محبت کردم

تا ما بعد هفت سال رفتیم شیراز
ما سه شب هتل داشتیم گفتیم شب چهارم بریم خونه این جاریم بخوابیم و صبح بیایم یزد
چون آنقدر اصرار می‌کنه که یه هفته بیاین بمونین یه شب بریم خونشون
خلاصه همسرم به برادرشون اطلاع دادن که ما اومدیم شیراز اولش برادرشوهرم گفت هروقت میخواین بیاین خونمون
روز بعدش برادرشوهرم زنگ زد که فردا شب بیاین پارک فلان جا
ما بعد از ظهر بود که رفتیم پارک و جوجه درست کردن
بقیشو پایین میگم
مشاهده ۲۲ پاسخ دیگر
مامان مهیار مامان مهیار ۴ سالگی
شمام با بچه هاتون بیرون مشکل دارین .بخدا یه جور جلو بقیه رفتار میکنن انگار ما تو خونه فقط اینا رو میرنیم فکر کن امروز بیرون بودیم چند دفعه منو زده و گریه و داد و بیداد.رسیدیم دم در حاضر بود تو سوپر مارکت بمونه ولی نیاد خونه .اخرش مغازه داره یه پفیلا داده بود بهش و فرستادش بیرون اول فکر کردم خودش بداشته رفتم پس بدم فروشنده گفت خودم دادم خواستم پولشو بدم انقد قسم خورد گفت جون بچم نمیگیرم اونم مثل بچه خودم ...نگرت .منم کلی عصبی شدم ک چرا از دست بقیه داره خوراکی میگیره و دعواش کردم .شوهرم گفت نبرش بیرونا گوش ندادم بردم دلم سوخت گفتم حال و هوای بچه هم عوض شه ولی هر دفعه به گوه خوردن میندازتم
مشاهده ۵ پاسخ دیگر