۶ پاسخ

نه دختر من قشنگ باهام راه میاد حتی بچه نق نقویی نیس

وای پسرمنم خیلی اذیت میکنه یعنی بیرون بریم یه اسباب بازی جدید میخاد
دیوونه م کرده اصلا حرف شنوی نداره ولجبازه

من تایپیکت خوندم برو یه بسته برچسب بخر بهش بگو برچسبات ده تا شد حق داری اسباب بازی بخری مثلا هربار می‌بری پارک اگر توراه گریه نکردی یه برچسب
باید خودت به حرفت پایبند باشی به دهتا را بیشتر کن از سرش می‌افته
اولین بار که ده تا شد با ذوق برید براش بخرید

وای من با ی زن حرف میزدم بچم دیگه دست منو نمی‌گرفت می‌گفت اون زن رو دوس دارم

خوراکی داده چیه مگه
چه اشکالی داره
سخت نگیر

شاید گلم خودتم سخت میگیری برا همین انقدر اذیت میشی حالا فروشنده دلش خاسته دلی داده به بچه نمیدونم از نظر من البته چه اشکالی داره ....مثلا سر چی شما رو میزنه اخه یا گریه میکنه ؟؟ من‌یه خاله دارم تو سن بالا باردار شده و انگاری زیاد حوصله بیرون آوردن بچشو نداره ما تو یه محل هستیم مثلا ماهی یه بار دخترش و میاره پارک موقع رفتن با جیغ داد میبرتش همه میگن از بس بچه رو بیرون نمیاری اینطوره

سوال های مرتبط

مامان محسن مامان محسن ۴ سالگی
سلام خانما دلم بدجور گرفته خواستم ازتون کمک بگیرم که اگه موردی در اطرافیان یا خودتون بوده به منم بگید من پسرم رو از دوسال و نیمی همه جور دکتری بردم روانشناس ، روان درمانگر ، روانپزشک ، آسیب شناس ، کاردرمان و گفتاردرمان هر دفعه بهم یه چز گفتن یکی گفت این بچه اوتیسم یکی گفت سندروم اسپرگر داره یکی گفت بهم ریختگی حسی داره چمیدونم حسای کف پاش و سرش کامل نیست این آخری یه مشاور بردم گفت سالمه فقط تلویزیون ، آهنگ، گوشی ، مداحی هر چی که صدا داره حذف بشه الان سه ماهه همه چی رو جمع کردم ولی دریغ از یه تغیر کوچولو پسر بزرگم همش نغ میزنه که حوصلم سررفته از خونه فراری شده نمیاد پیشم میره خونه مامانم هر کار میکنم باز این یکی نمیاد بریم اونجا بیرون رفتن رو دوست داره نه این که بریم خونه مثلا مادرم و خواهرم خیلی بدغذا شده سه ماهه خوابش بهم ریخته شبا بیداره خودم خسته شدم در طول روز همش جیغ و گریه یا مدام بغلمه یا میاد رو پشتم هر چی باهاشون بازی می‌کنم دیگه انگار نه انگار کلافه شدم از لحاظ روحی داغونم یه کلمه حرف نمیزنه همه کار کردم دیگه نمیدونم باید چیکار کنم
مامان لیانا و مسیحا مامان لیانا و مسیحا ۴ سالگی
امروز دوتا بچه هامو بردم پارک بماند ک چقدر تا اونجا پسرم دویید و من دنبالش بعدش تو پارک از تاب نیومد پایین چقدر اونجا باهاش حرف زدمو حواسشو پرت کردم همدلی کردم تا آروم شد و رضایت داد بعدش دخترم گفت بلال میخوام پول دادم گفتم من اینجام نگات میکنم برد بگیر تو پارک ی پسری داشت میفروخت رفت گرفت پسره دید بچست یدونه کوچولو وکاملا سوخته بهش داد با دخترم رفتیم گفتم این چیه دادی ب این بچه چون بچست باید اینو بدی؟خلاصه معذرت خواست و ی بلال دیگه داد دخترم ب دخترم گفتم وقتی پول ب چیزی میدی نگاش کن ک چیز خوبی بهت بده بعدش رفت آب معدنی بخره بطریش کج بود یکم کنار درش بردب فروشنده گفت یدونه خوبشو بده😅😅
توراه پیتزافروشی دید گیرداد ک من پیتزا میخوام گفتم باشه گفت همینجا بشینم بخورم حالا توش پر مرد رفتیم پیتزاشو خورد همونجا مردا کم کم رفتن پسرم کل اونجارو دویید و دست ب همه چی زد شالم رو زمین کشیده میشد قیافم دیدنی بود😅😅اینجا بود ک قدر شوهرمو دونستم بعدشم تا خود خونه دخترم گفت خیلی خسته شدم پسرمم گریه چون وقت خواب شبش بود خلاصه خیلی روز سخت و پر چالشی بود اما آخرش دخترم بهم گفت تو مامان خوب منی تو مهربونی و اینطوری خستگیم در رفت 💙😍
مامان پرنسس مامان پرنسس ۴ سالگی
سلام ب مامانای با تجربه


خانوما من دخترم از اول اذیت میکرد بیخواب بود ریفلاکس داشت دندون دراورنش که پیرم کرد از پوشک گرفتنش هم که چه درد سر داره

حالا چند روزه کلا انگار عصبیه هم داد میزنه همش گریه همش بهونه میگیره بخدا باهاش آروم حرف میزنم ولی اون در جواب با داد بخدا من کم آوردم کسی هست بچه ش ۴سالش باسه هنوز بهونه گیر و لجباز اذیت داد و عصبی بخدا کم آوردم مگه ۱ مامان چقدر تحمل داره ۴ سال بخدا ۱ روز خوش سکوت نداشتم وقتی که بخواد مریض بشه کلا اخلاقش عوض میشه ب حق خورش قانع نیست اونم تو خوراکی خوردن مثلا ۳ نفریم ۳تا خوراکی بگیریم سریع برای خودشو میخوره میاد سمت برای ما هی نگاه میکنه انگار که این نخورده


یع وقتایی که از صبح بیدار میشه نق نق یهو آخر شب دیگه قاطی میکنم یا دعواش میکنم یا صدای بلند یا یه دونه میزنم رو دستش


بنظرتون با اینجور بچه ها چه رفتاری کنیم


شنیدم تا ۷ سالگی لجباز هستن دست خودشون هم نیست چیکار کنم راهنمایی



لطفا اونایی که بچه مثل من دارن بیان جواب نیاین الکی یه چیزی بگین
مامان دلوین وماهلین مامان دلوین وماهلین ۴ سالگی
واقعا مادرایی که بچه های آرومی دارن باید سجده ی شکر بکنند من هر چقدر ماهلینم آروم و مظلومه همون قدرم دلوین به شدت لجباز حرف گوش نکن و جیغ جیغو و گریه و نق نق کنه وحشتناک یهنی یه چیزی میگم یه چیزی می شنوید تازگی ها بیرون خونه و تو خونه هم نداره
عصریه برا اینکه بشینه پای تمرین هاش گفتم انجام بده و بعدش با هم نقاشی می کنیم اومدم یه کم بشینم استراحت کنم به خدا کمردرد دارم گفت مامان نقاشی بیار گفتم باشه یه کمی صبر کن هی نق نق که باید بیای هرچی گفتم یه کمی صبر کن قبول نکرد آخر با همون وضعم بلند شدم رفتم براش بیارم یهو شروع کرد جیغ داد و گریه گفتم چته چرا اینجوری می کمی خوب دارم‌میارم دیگه اعصابمو خورد کرد یکی زدم دره کونش گفتم حالا که صبر نداری جیغ و داد می کنی اصلا برات نمیارم خلاصه شوهرم اومد افتاد به جونم تا خوردم منو زد همه ی مداد رنگی هارو پخش زمین کرد این بچه آخرش منو و شوهرمو به جون هم انداخت تازگی ها گیر هم میده به گوشی من مرتیکه ی پفیوز آشغال اصلا هیچی از من نمیبینه از گرد راه نی رسه میگه تو همش سرت تو گوشیته بابا به خدا صبح تا حالا به کار بودم بهش گفتمم گوه خوریش به تو نیومده منم آدمم انسانم خوب یه کمم تو به این بچه ها برسم از صبح تا شب با منن ان تو بمیری برامن خیلی بهتره تا وقتی بود و نبودت یکیه 😭😭😭من چه گناهی کردم آخه نه از بچه شانس آوردم نه از شوهر به خدا نصف کمرمم گرفته از حرص و جوش نمی تونم از چام تکون بخورم
مامان مرسانا مامان مرسانا ۴ سالگی
از لج مادرشوهرم آقا بچه ی جاریم روزی ۴ ساعت خونه مادرشوهرم منم کنارشم اینم هر دفعه میاد دم خونمون یا دخترمو بهش میگه وایسا تا اون بیاد با هم بازی کنین حالا اون از مهد میاد و مریضی و ویروس ممکنه داشته باشه از اون ور من نمیتونم بچمو بزارم چند ساعت اونجا تنها باشه از این ور بچم خیلی دوست داره اونجا باشه و باهاش بازی کنم چن بار به مادرشوهرم گفتم مزاحم ما نشو ما کار داریم اینم میخاد از سر خودش باز کنه باز میا  صدای بچمو در میاره منم یه بار بچمو برداشتم آوردم خودش گریه که میخام بمونم اونم هی بهش می‌گفت بمون همین جا نمیخاد بری هی ام به من می‌گفت با لحن بد که چیکارش داری میخاد بازی کنه تا مامان اون بیاد منم بچمو کشیدم آوردم بعد چون خیلی گریه میکرد بردم خونه خاله ام تا با بچه ی اون بازی کنه خالم گفت بچه اش ۵ روزه آنفولانزا داشته و الان فقط سرفه میکنه منم دیدم این گریه میکنه گفتم اشکال نداره حالا بچم گلو درد داره بردمش دکتر نمیدونم آنفولانزا گرفته یا عفونت باکتریایی گرفته چون دکتر آموکسی سیلین داد حالا گلوش و گردنش داغه و دیشب تز گلو درد فقط جیغ کشید چکار کنم واقعا چکار کنم برنامه ی هر روز خونه ی مادرشوهرم و دختر جاریم همینه