تجربه زایمان ،پارت ۲بعد اومد دستگاه رو وصل کرد ضربان قلب بچه خوب بود ولی دستگاه داشت انقباض نشون میداد و من هیچ دردی حس نمیکردم،ماما اومد گفت درد داری گفتم نه اصلا فقط شکمم سفت میشه ،گفت باید دوباره معاینت کنم ،معاینه کرد گفت ۴,۵سانتی باید بستری بشی،گفتم من اصلا درد ندارم مگه میشه گفت آره دستگاه درد نشون میده، خلاصه گفتم من اینجا نمی‌مونم میخوام برم بیمارستان خصوصی گفت باید رضایت بدی بعد بری ،منم رضایت دادم اومدم بیرون

۱ پاسخ

چه‌ خوب که بدون‌ درد‌ ۴‌.۵‌ سانت‌ شدی خب‌ بقیشم‌ بگو‌

مقالات مرتبط

درد هنگام مدفوع بعد از زایمان
درد هنگام مدفوع بعد از زایمان و علت آن
چرا حوصله بازی با کودکم را ندارم؟
چرا حوصله بازی با کودکم را ندارم؟
غذا دادن به نوزاد از کی شروع میشه
غذا دادن به نوزاد از کی شروع میشه ؟
بعد از سزارین
بعد از سزارین چه کارهایی باید انجام دهیم | مراقبت های بعد...

سوال های مرتبط

مامان آیلین و علی💙😘 مامان آیلین و علی💙😘 روزهای ابتدایی تولد
سلام بچه ها من صبح رفتم زایشگاه ،ان اس تی ،معاینه کرد میگه سه سانتی ،یه ساعت همونجا بودم، دوباره معاینه کرد گفت پنج سانت،میگم من درد ندارم ،فقط شکمم سفت میشه ،گفت دستگاه داره درد نشون میده،خلاصه بزور اومدم بیرون نمیدونم چیکار کنم
مشاهده ۱۲ پاسخ دیگر
مامان مامان امیر سارا مامان مامان امیر سارا ۶ ماهگی
سلام خانوما منم میخوام تجربه زایمان ام رو بگم ۲۵ رفتم بیمارستان که نوبت سزارین بگیرم وقتی رفتم گفت باید نوار قلب بدی وقتی نوار قلب دادم گفت نشون داده درد داری باید بری پیش ماما معاینت کنن رفتم دوباره گفت باید نوار قلب بدی وقتی دوباره نوار قلب دادم گفت تو باید زایمان کنی برام وقت دادن گفت شب سزارین میکنم دکتر گفت ساعت ۴ بستری شدم ساعت ۶ بدنیا اومد دخترم بعد دخترم رو گفتن نفس هاش تنده باید چند ساعت بره دستگاه وقتی بردن دستگاه منم بردن بخش فردا بعد از ظهر خودم مرخص شدم اما دختر حالش خوب نبود تو بخش ای سی یو بستری شد ۳ شب به دوشب تو بخش نوزادان بود بعد مرخص شد الان تازه دیروز خونه اومد دخترم خودمم خیلی درد کشیدم اینم از تجربه زایمان دومم که سزارین شدم الان بخیه هام خیلی درد داره
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان ماهلین خانوم♥️ مامان ماهلین خانوم♥️ ۱ ماهگی
پارت دو زایمان
خلاصه یه قلب گوش کردن و گفتن خوبه گفت باید معاینه بشی معاینه هم شدم و درد وحشتنااااکی داشت گفتن دهانه رحمت بسته هست ولی چون شکمت شل و سفت میشه باید بری .منم رفتم. مطب دکترم بازم دکترمم معاینه کرد و گفت لگنت اصلا برا طبیعی خوب نیس و نامه رو داد ک برم بستری بشم گفت ساعت ۸شب برو منم ۹میام عملت میکنم خلاصه رفتیم بیمارستان کارای بستری رو کردیم و منم لباس عوض کردم و سون بهم وصل کردن یکم درد داشت و بالاخره رفتم اتاق عمل
مامان فندوق کوچولو مامان فندوق کوچولو ۱ ماهگی
خانما تاپیک های قبلیم گفتم درد پریودی دارم از ظهر الان رفتم ان اس تی دادم خوب بود و یه واحد درد و نشون داد خیلی اصرار به معاینه داشت که نذاشتم معاینه کنن منو ترسوند گفت باید رضایت بدی که نمیذاری معاینه بشی چون با معاینه مشخص میشه دهانه رحم بازه یا نه ( من زایمانم سزارینه)ولی من ترسیدم معاینه کنه طوری بشه نذاشتم
مشاهده ۴ پاسخ دیگر
مامان آرتا 💙👣 مامان آرتا 💙👣 ۱ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی پارت چهار:

دستگاه نوار قلب و آن اس تی رو وصل کرد گفت تکون خورد دکمه رو بزن دوبار تکون خورد تو اون ۲۰ دقیقه ولی نمیزنم ماما اومد نگاه کرد گفت چرا نمی‌زنی گفتم خب تکون نمیخوره میگه من از رو نواز میفهمم تکون خورده گفتم خب من نفهمیدم دروغ ندارم بگم🤣🤣 خودش اومد دستش و گذاشت رو شکمم که تکونی حس نکرد. دکتر اون شیفت اومد تو تریاژ و من و دید گفت برای چی اومده گفت از سر شب اینجاست ولی هنوز ۳ سانته میخواد بستری بشه گفت نوار قلبش خوب بوده فقط فهمیدم گفت انقباض ثبت شده گفت ببین اگه خودش میخواد بستری کنید و گرنه بره چون بستری بشی تا فردا عصر معطلی گفتم نه درد دارم به خونه نمی‌کشم
دیگه گفت پس کارهای بستریش و بکن. سر از پا نمی‌شناختم. دیگه لباس بیمارستان و دادن تنم کنم گفت برو به همراهت بگو کارا بستریت و بکنه رفتم بیرون به شوهرم گفتم نوار قلب بچه خوب نبود بستری میکنن
به این شکل ساعت ۱۲ من بستری شدم و رفتم بخش زایشگاه
نگم از حال و هوای زایشگاه براتون🤦🏼‍♀️
مشاهده ۱۹ پاسخ دیگر
مامان رُز کوچولو🩷 مامان رُز کوچولو🩷 ۱ ماهگی
مستقیم رفتم بخش زایمان،از دردام گفتم و انقباضی ک کمو بیش داشتم تو شکمم،ماما اونجا گفت باید معاینت کنم،(قبل رفتنم ب بیمارستان ب مامانم زنگ زده بودم ک من درد دارم،دارم میرم بیمارستان،گوش ب زنگ باش،مامانم گفت باشه ولی نزار معاینه داخلی کنن تورو)بااینکه بیمارستان خصوصی بود،اما ماما تا منو دیدودردامو شنید گفت اول معاینه بعد ضربان قلب نینیو گوش بدیم ،ببینیم در چ حاله،،،من اولش مقاومت کردم ک معاینه نشم امابعدش گفتم بیخیال...
مشاهده ۶ پاسخ دیگر
مامان ‌ شاهان💚☘️ مامان ‌ شاهان💚☘️ ۴ ماهگی
امروز نوار قلب دادم دکتر گفت درد داری، ینی بچه هی سفت میشد، ولی من دردی ندارم، و معاینه کرد گفت یک سانت باز شده رحمم، تا چند سانت زایمان میکنم؟
مشاهده ۵ پاسخ دیگر
مامان امیرعلی و نورا مامان امیرعلی و نورا ۸ ماهگی
مامانا دختر من به دنیا اومد صبح اومدم بیمارستان نزدیک خونمون ان اس تی بگیرم بعد درد نشون داد معاینه کردن هرچی گفتم من سزارین هستم گفتن نمیشه درد داری یهو رحمت پاره میشه میری خونه گفتم دکترم بجا دیگه س میخوام پیشش زایمان کنم گفتن نمیشه شوهرم اومد دعوا کرد قبول نکردن مجبوری زایشگاه یهو دردام شروع شد دکتر گفت دیدی بهت گفتم درد داری دوسانتم دهانه رحمم باز بود خلاصه اورژانسی بردن عمل
مشاهده ۲۶ پاسخ دیگر
مامان باقلوا مامان باقلوا روزهای ابتدایی تولد
تجربه زایمان طبیعی-۲
ساعت حدودای ۹ بود که سرم ها رو وصل کردن، و آمپول فشار تزریق شد، دستگاه نوار قلب جنین هم دائم بهم وصل بود که اگه انقباضی نشون داد متوجه بشن، ساعت حدود۱۰.۳۰ یه حس دلپیچه مانند داشتم که به ماما گفتم و دستگاه رو نگاه کرد و گفت انقباضت شروع شده، هر ۱ ساعت یه بار هم معاینه میشدم و متاسفانه بدترین قسمتش بود، چون تمام معاینه ها تحریکی بود و برای کمک به زایمان، دکترم ساعت۱۲ اومد و خودش معاینه کرد و گفت عجیبه باز نشده و ۴ سانت بودم و گفت احتمالا تا عصر زایمان کنم ولی بدبختی من تازه شروع شده بود، دردا منظم شده، همزمانم باید ورزش می کردم، ماما گفته بود هرجا درد زیاد شد پاشنه پاتو بزن زمین که کمک کنه سر بچه بیاد پایین تر
مامان سارینا 😍 آوینا مامان سارینا 😍 آوینا ۸ ماهگی
سلام دیشب رفتم ان اس تی گفت انقباض داری ولی من دردی حس نمیکردم معاینه کرد گفت یک سانت بازی .به نظرتون از دیشب بیشتر شده .باید چیکار کنم دردم شروع بشه انقباض دارم ولی درد نمی‌فهمم خیلی
مشاهده ۲ پاسخ دیگر
مامان لیام مامان لیام ۲ ماهگی
ماما بعدی اومد و خودش و معرفی کرد گفت منم از این به بعد مسئولت بهش گفتم من ماما همراه خواسته بودم چرا نیومده گفت همراهیت باید پیگیری کنه گفتم خب گفتین بهش گفت نه توام فعلا لازمت نمیشه
اوکی دستگاه رو زد نوار قلب چاپ کرد گفت نمیدونم کوچولوت بی حال یا خوابه باید یک نوار دیگه بگیرم خوب نبوده گفتم یعنی چی که خوب نبوده گفت صبر کن دوباره بگیرم کلی غصه گرفت منو چون واقعا دردها داشت شدتش بیشتر میشد و صاف خوابیدن تو اون حالت خیلی عذاب آور بود ، گفتم پس بذار برم دستشویی من دستشویی دارم ، گفت باشه پاشو برو بیا بعد میزنمش ، من خوشحال پاشدم واقعا دراز کشیده تحمل درد سخت تره
رفتم سرویس آب گرمشو باز کردم رو شکم و کمرم آب می‌گرفتم یکم آروم میکرد
دوباره برگشتم بهش گفتم نمیشه نزنی درد دارم نمیتونم دراز بکشم گفت نه باید وصل باشه
صبحانه آورده بودن گفت اگه میخوای صبحانتو بخور بعد بزنم گفتم نه نمی‌خوام فقط یک دونه خرما که همراهیم آورده بود برداشتم خوردم دراز کشیدم
دردهام هر ده دقیقه شده بود و شدیدتر
دوباره وصل کرد و رفت با ماما قبلی اومدن داخل اون یکی گفت این که خوبه ان اس تیش چرا میگی خوب نیست گفت نه این حرفا من زیاد توجه نکردم چی میگن
گفت حالا زنگ میزنم به دکترش بذار یکی دیگه بگیرم
بعد رفت ، فکر کنم ساعت های ۸ بود که صداش کردم دردهام هم شدید شده بود و هر پنج دقیقه رسیده بود بهش گفتم خیلی درد دارم توروخدا بیا اینو باز کن گفت نمیشه تو شرایطت جوری هست که باید دستگاه بهت وصل باشه گفتم من میمیرم از درد نمیتونم بذار برم حداقل دستشویی یکم راه برم باز دوباره باز کرد گفت باشه برو زود بیا
پاشدم رفتم فقط دلم به همون چند ثانیه خوش بود که میرم آب میگیرم رو کمرم یه چند لحظه بهتر میشه دردها
مشاهده ۴ پاسخ دیگر
مامان آیلین و علی💙😘 مامان آیلین و علی💙😘 روزهای ابتدایی تولد
تجربه زایمان طبیعی پارت ۶خلاصه منو بزور بردن مطب دکترم ،خواهرم شرح حال داد ،دکترم گفت بخواب معاینه تحرکیت کنم سریع دردات شروع بشه راحت بشی، هرچی التماس کردم سزارین کن هرچی بخوای بهت میدم ،گفت دختر خوب تو دوبار زایمان طبیعی داشتی لگنت عالیه چرا میخوای شکمتو پاره کنی ،بخواب معاینه کنم ،اومد دستکش دستش کرد معاینه تحریکی کرد که بیست ثانیه حدودا طول کشید و خیلی عجیب بود که من هیچ دردی حس نمی‌کردم ،روی همون تخت معاینه دردام شروع شد ،و تا اومدم و رسیدیم بیمارستان هر پنج دقیقه سی ثانیه شدید می‌گرفت منم اصلا جیغ نمیزدم سرم رو میزاشتم رو سینه شوهرم و نفس عمیق می‌کشیدم ،ساعت ده صبح درد من شروع شد و تا دوازده منو شوهرم تو حیاط بیمارستان پیاده روی کردیم ، و مامانم و خواهرم تو نمازخانه داشتن دعا میخوندن، ساعت دوازده نماز ظهرم رو خوندم و گفتم من میرم داخل بلوک زایمان ،رفتم داخل معاینه م کرد گفت شش سانتی😍و زنگ بزن ماما همراهت بیاد ،لباساتم عوض کن،منم لباس زایشگاه پوشیدم و خواهرم صدا زدم گفتم بستری شدم زنگ بزن ماما بیاد ، بعد یه ماما اونجا بود بهم گفت برو تو اتاق دو، منم رفتم رو تخت دراز کشیدم و اومد سرم وصل کرد و دستگاه صدای قلب بچه رو وصل کرد ،منم دردام همینجوری می‌گرفت و ول میکرد ولی با تکنیک تنفس قابل تحمل بود ، ماما همراهم رسید یه مامای فوق العاده مهربون و خوش اخلاق ،اومد شرح حال گرفت ،دوتا شمع روشن کرد ،و اکسیژن برام وصل کرد، بعد گفت پیشرفتت فوق العاده ست و احتیاج به ورزش و توپ نیست،فقط حین درد ها نفس عمیق بکش و اصلا جیغ نزن ،من طب فشاری رو برات اجرا میکنم،
مشاهده ۱ پاسخ دیگر
مامان آوینا خانوم🐣 مامان آوینا خانوم🐣 ۷ ماهگی
خانما من اومدم زایشگاه هیچ دردی ندارم
بهم گفت بروبخواب معاینت میکنم
من گفتم نه الان داره نوار قلب نگاه میکنه ب نظرتون بزارم معاینه میکنه یا نه تاثیر داره توی درد زایمان
مشاهده ۵ پاسخ دیگر
مامان سوشیان مامان سوشیان ۳ ماهگی
ساعت 8ونیم ماما گفت بریم اتاق زایمان رفتیم و واسم امپول فشار رو زد تو سروم. و دستگاه نوار قلب و انقباض رو واسم گذاشت بعد یک ساعت دستگاه رو چک کرد میگفت درد داری میگفتم ن میگفت دستگاه داره نشون میده ک درد داری گفتم ندارم این لحظه گوشیم دستم بود و داشتم سوره انشقاق میخوندم کم کم بعد چند دقیقه و بالا بردن دوز امپول و سروم دردام شروع شد میتونستم تحمل کنم هر 20دقیقه یک ربع بود کم کم شدن هر 5دقیقه در صورتی ک تو اوج دردام منو معاینه کرد و من یک سانت بودم موقع دردام میگفت معاینه کنم بهتره دهانه رحم تحریک میشه ولی من با معاینه کردن دردام خیلی زیاد میشد و ماما با روغن بادام شیرین کمرم و شکمم ماساژ میداد کشاله رونام و رونام و کف پاهام مرتب ماساژ میداد بعد 3ساعت درد کشیدن من تازه 2سانت شده بودم دکترم اومد و معاینه ام کرد گفت رو به سه سانتی به ماما گفت هر لحظه 6سانت شد خبر بدین بیام ک این زود زایمان میکنه من از 8تا 12ونیم تازه شده بودم 4سانت ولی نمیدونم بخاطر امپول بود دردام وحشتناک بود هر دو دقیقه میگرفت فقط میگفتم مادر کجایی مردم😂😂😂
مشاهده ۴ پاسخ دیگر
مامان سامیار بالام🩵 مامان سامیار بالام🩵 ۲ ماهگی
رفتم ان اس تی دادم دستگاه درد نشون داد ولی من فقط کمر درد دارم دکتر گفت درد زایمانه داره شروع میشه معاینع کرد اصلا باز نبودم دعا کنین تا سه شنبه برسونم برا نوبت سزارین
مشاهده ۲ پاسخ دیگر