ماما بعدی اومد و خودش و معرفی کرد گفت منم از این به بعد مسئولت بهش گفتم من ماما همراه خواسته بودم چرا نیومده گفت همراهیت باید پیگیری کنه گفتم خب گفتین بهش گفت نه توام فعلا لازمت نمیشه
اوکی دستگاه رو زد نوار قلب چاپ کرد گفت نمیدونم کوچولوت بی حال یا خوابه باید یک نوار دیگه بگیرم خوب نبوده گفتم یعنی چی که خوب نبوده گفت صبر کن دوباره بگیرم کلی غصه گرفت منو چون واقعا دردها داشت شدتش بیشتر میشد و صاف خوابیدن تو اون حالت خیلی عذاب آور بود ، گفتم پس بذار برم دستشویی من دستشویی دارم ، گفت باشه پاشو برو بیا بعد میزنمش ، من خوشحال پاشدم واقعا دراز کشیده تحمل درد سخت تره
رفتم سرویس آب گرمشو باز کردم رو شکم و کمرم آب می‌گرفتم یکم آروم میکرد
دوباره برگشتم بهش گفتم نمیشه نزنی درد دارم نمیتونم دراز بکشم گفت نه باید وصل باشه
صبحانه آورده بودن گفت اگه میخوای صبحانتو بخور بعد بزنم گفتم نه نمی‌خوام فقط یک دونه خرما که همراهیم آورده بود برداشتم خوردم دراز کشیدم
دردهام هر ده دقیقه شده بود و شدیدتر
دوباره وصل کرد و رفت با ماما قبلی اومدن داخل اون یکی گفت این که خوبه ان اس تیش چرا میگی خوب نیست گفت نه این حرفا من زیاد توجه نکردم چی میگن
گفت حالا زنگ میزنم به دکترش بذار یکی دیگه بگیرم
بعد رفت ، فکر کنم ساعت های ۸ بود که صداش کردم دردهام هم شدید شده بود و هر پنج دقیقه رسیده بود بهش گفتم خیلی درد دارم توروخدا بیا اینو باز کن گفت نمیشه تو شرایطت جوری هست که باید دستگاه بهت وصل باشه گفتم من میمیرم از درد نمیتونم بذار برم حداقل دستشویی یکم راه برم باز دوباره باز کرد گفت باشه برو زود بیا
پاشدم رفتم فقط دلم به همون چند ثانیه خوش بود که میرم آب میگیرم رو کمرم یه چند لحظه بهتر میشه دردها

برگشتم بهش گفتم ماما همراه چی شد من دردام شدید شده توروخدا برای من آمپول بی دردی بزن تو سرم ، گفت اون که مال آلان نیست بخواب معاینه کنم گفتم دردهای من هر پنج دقیقه شده
معاینه کرد گفتم چی شد گفت هنوز همون دو سانتی بذار این نوار بگیرم اگه خوب بود دوباره دارو بدم
یعنی غم همه عالم ریخته بود تو دل من
اون همه درد واسه دو سانت بود همش؟
چیزی که جالب بود من انقباض نداشتم فقط کمردرد شدید
گفتم پس حداقل بذار راه برم گفت باید نوار قلب بگیرم نمیشه
اون لحظه با خودم گفتم اگه ماما همراه هم بیاد پس به درد نمیخوره وقتی نذارن تکون‌بخورم
به پهلو میشدم یکم صدا قلب کم میشد ولی من برام مهم نبود داشتم میپیچیدم به خودم از درد دوباره اومد نگاه کرد گفت تو تکون خوردی قطع شده این به درد نمیخوره
گفتم نمیتونم درد دارم گفت باید اینو بگیرم نمیشه اگه خوب نباشه میری سزارین ، اون موقع من یه نور امیدی تو دلم روشن شد چون واقعا دو سانت اونقدر سخت بود دردش برام میخواست بعدش چی بشه
دوباره وصل کرد یهو دیدم هرجا دستگاه می‌ذاره صدا قلب نمیاد بهش گفتم کو پس بچم چی شد گفت هیچی نیست همینجاست من صدا دستگاه کم کردم

دکترت کی بود کدوم بیمارستان بودی

منتظر ادامه اش هستم

بقیشم بزار

عزیزم ماما همراه رو خودت باید پیگیری کنی
ماماهای بیمارستان از خداخواسته میخوان یکی باشه بتونن روش تست کنن و یاد بگیرن ، توقع داری واسه شما پیگیر ماما همراه باشن واقعا؟!!!