۶ پاسخ

زیاد حساس نشین خودمونم بچه بودیم دوست داشتیم خونه ی مامان بزرگامون بمونیم. حالا سعی کن با قانون گذاشتن موندمش رو کم کنی . بگی بهش هر دفع نمیسه بمونی

منم دوس ندارم بمونه .ولی متاسفانه نتونستم این عادتو ترک بدم من دخترم نخوادم بمونه خونواده شوهرم با اصرار میگن بمون واقعا بده درکت میکنم

عزیزم اگ دوسش دارن و مراقبشن چ اشکال داره خب بمونه

خوب بمونه مگه چی میشه نوه خونه مادر بزرگ بمونه

همون دفعه اولو اشتباه کردی گذاشتی. چون عادت میشه برا هر دو. با همسرت صحبت کن بگو دوس ندارم به مادرش بگه از این توقعا نداشته باشه

چیکارش کنم از سرش بیفته

سوال های مرتبط

مامان مهدیار مامان مهدیار ۴ سالگی
اینقد ک مادربزرگ من برا مهدیار خطرناکه هیچکس خطرناک نیس
مهدیار ب گوجه بادنجون شکلات کاکائو گرد و خاک حساسیت داره هفته پیش مادرم طبقه بالاشون بنایی داره برداشته برده وسط بنایی هرچی میگم عاقا براش ضرر داره گرد سیمانه بوی سیگار اوستاها هست میگه ن من جلو دهنشو میگیرم با روسری دیدم نمیشه نهار خوردم فوری بهونه کردم خونم مهمون میاد مهدیار برداشتم بردم خونه فرداش بچه افتاد ب حمله شدید اسمی با بدبختی نوبت گرفتم ب جهنم یک ملیون خرج دوا و دکتر شد ب جهنم بچه آب شد آب بنده خدا تو اردو و برنامه ها مهد اصلا بهش خوش نگذشت دکتر هم بهش ی اسپری دائمی داد از اونوقت هر روز باید براش اسپری بزنم دیشب هم اومده خونمون بهش بيسکوئيت کاکائویی داده اووووففف خدا خوب شد خالش بود ب بهونه ازش گرفت قایمکی از تو کیفش شکلات در میاره ب مهدیار میده مهدیار بنده خدا خودشم از بس اذیت شده نمیخوره گفت مامان بخورم گفتم ن رفت بزاره سر کمدش قشنگ دو مشت شکلات تو کمدش بود
حالا دیشب برا چی اومده من لیمو گرفته بودم گفت برا منم بگیر دیشب اومده تو الکی میگی این ده کیلو لیمو نیست خو ب آبجیم گفتم ترازوشو آورد براش وزن کرد تا باور کرد بعد گفت ن تو برا مامانت لیمو خوب گرفتی برا من همش خرابه یعنی غلط بکنم ب این ننه بزرگم مهربونی کنم چیزی بگیرم از ۱۲ ظهر شستم پاک کردم خشک کردم خستگیش تو تنم موند از در نیومده بهونه شروع کرد قشنگ ننه بزرگم با ما دشمنه همش بچه ها اون خالم دوس داره