۲۱ پاسخ

من نزدیک بودیم هر روز می‌بردم میدادم میومدم به کارام می‌رسیدم میرفتم دنبالش
تنها هم پیش مادر شوهرم جاش گذاشتم رفتم آرایشگاه اینا
مطمئن باشید مراقب جوجه هامون هستن حتی اگه از ما خوششون نیاد از گوشت و خون خودشونن

هرروز اونم خودش میاد روزی دو سه بار میاد و میره

اما من موقعهای میرم پایین ک خواهرشوهرام امده باشن

من باجاری و مادرشوهرم تو ی ساختمونیم کار داشتنی صداشون میگنم وگرنه کلا میگم بچه شب نمیخابع خوابم در هم بزنن باز نمیکنم میگم خوابم عمیق بود

ما هم نزدیکم شوهرم وبچه هام 24ساعت اونجام منم راحتم

هر روز نبریم زنگ میزنن که چرا نیوردید

تو یه ساختمونیم روزی ده بار میریم و میاییم😐😐😔😂😂😂

چقد مث همیم فک میکردم اینا فقط مشکل منه

هر ر‌وز میان

هر روووز 😁😍
خیییلی حواسشون به خودم و دخترم هست

هر روز

تویه ساختمونیم هرروز میبینیم هم رو

مگه میشه نزدیک باشند و نیان و نرن😑

ماهمسایه نیستیم
ولی هر وقت شوهرم سر کار باشه
میرم خونه مامانش
البته باشوهرمم هقته ای یکبار شام میریم
من بیشتراز خودش میرم خونه پدر مادرش🤣

ما نیمه قهریم ی ماهه نبردمش

شاید هروز شاید دوروز یبار

ما یه شهریم ولی یه ساختمون نیستیم دعوا کردیم یه ما بیشتره نه میرم میرم نه میان😂

تقریبا هر روز

هر روزو شب میرم بعد بچه دار شدن هم که میگن بیا بچه رو ببینیم

ما تو یه ساختمون هستیم جمعه هر هفته ناهار اونجاییم و طی هفته هم اگه کار داشته باشم روزی نیم ساعت بچه رو میزارم میرم برای خرید میوه یا نان
بعضی از روزها هم شاید نبرمش
اگه نبرم زنگ نمیزنن که بیارش

همسایه ایم ولی ده روز ی بار شاید همو ببینیم
اینجوری خیلی بهتره

منم همسایه ام باهاشون هر روز نمیرم خیلی زود به زود دو روز ی بار میرم اونجا اونام خیلی زیاد بیان ماهی دوبار علتشم اینه دعوا کردم باهاشون اشتی کردیما اما دیگه کمرنگ شد رفت و امدا

سوال های مرتبط