خانما ، پسر من خیلییییی خوش اخلاق و اجتماعیه، خیلی زیاد خوش اخلاق و اهل بازی و تعامله
ولییییی ، خیلیییییی شیطون و نا آرومه ، خیلی زیاد ، بدقلقه یکم
کلا امکان نداره یک دقیقه این بچه یه جا اروم بگیره با یه چیزی بازی کنه ، یا باید باهاش بازی کنیم، یا داره نق میزنه
همیشه شاکر بودم
ولی امشب برای اولین بار گریه کردم از دستش ، از ته قلبم گریه کردم
اومدیم مسافرت ، خب سخته بچمم اذیته ، نمیدونم ، جا داریم با قطارم اومدیم ، ولی نمیتونه چهاردست‌وپا بره ، همش یکسره میخواد بگیرم راهش ببرم اینور اونور ، جونی برام نمونده ، نکنمم گریه خیلی زیاد میکنه ، بیرونم میریم جیغ و گریه که بغلم کنید تو کالسکه نمیمونه منم نمیتونم اخه بغلش کنم همش
از خدا و امام رضا خواستم کمکم کنن ، تورو خدا شمام دعا کنید خدا. بهم صبر و توان بده😭😭😭😭😭

دقیقا پسر منه
با این تفاوت که عاشق کالسکه س
هم مشهد رفتیم هم اربعین کربلا و نجف و...
بیرون خیلی بهش خوش میگذره
توو خونه نا آرومه

ببین چی رو بیشتر دوس داره اونو انجام بده که باهات همکاری کنه

عزیزم بچتون چهاردست وپانمیره؟

این روزام میگذره ایشالا دیگه لج نکنه

عزیز دلم
حالا که رفتی سخت نگیر
منم پسرمم همینجوره ریسک مسافرت یا ببرون شهر نمیکنیم باهاش
میگیم بزرگ شهه
مهم اینکه سالمه ..
سخت نگیر ب خودت

انگاری دختر منو گفتی🥲🥲
منم شبا که میرسه له لهم از دستش
تا حالا نشده بک دقیقه یه جا بشینه
حالا دختر من راه میره اینطوری بیشتر شلوغ میکنه