ای خواهر والا منم متنفرم ازخانوادَش
تاالان کوچکترین کمکی بهم نکردن🤕دست تنها دارم بزرگش میکنم
دلم میخاد ازاین ساختمون برم نبینمشون
دقیقا میفهممت
فکرشم نمیکردم دور و بریام تا این حد بتونن عوضی باشن
باورت میشه برای من برعکس شدن
قبلش سالی یکبار هم خواهر شوهرم بهم زنگ نمیزد
همیشه به گوشی همسرم زنگ میزد الان هر روز زنگ میزنه
مهربون شدن
تیکه نمیندازن
اذیت نمیکنن
البته از وقتی زایمان کردمااا
تو بارداری هم همون 💩بودن
تنهایی خیلی خیلی بهتره
من توی این شهر تنهام و با همه سختی ها آرامش دارم واقعا
توقع رو کم کنید از اطرافیان آرامشتون بیشتر میشه
شما خواستین بچه دار بشین به کسی ربطی نداره
من توقعم ازهمه خیلی زیاد شده..و کلا از خواهرم متنفرم ک من انقد دارم از بین میرم واون یه روز هم نمیاد کمکم..میره مسافرت خوش میگذرونه ولی یه روز هم نیومده کمک من.ازاون فقط متنفرم.ولی از بقیه نه
منمدوسدارم هیچکس دورم نباش چون فقط زخممیزنن با حرفاشون به دلم🥲
نمیدونن چقد برای ماسخته گفتن بعضی از حرفا
من خانواده خودم و همسرم باهام کاری ندارن ولی خواهرشوهرم که عروس عموشه با زن عموش توقع دارن من با ی بچه5ماهه هروز اونارومهمون کنم اونم20نفرادم درک ندارن اصلا
واقعا چرا اینطوریه؟😕اتفاقاتی میفته حرفا و رفتارایی میبینی که از همشون سیر میشی
تنها راهش دوریه از قدیم گفتن دوری و دوستی اتفاقا من پسرم شبها بی قراری میکنه باعث شده چندان جایی نرم راحت ترم
من که باردارم رو همین حالتم،استراحت مطلقم، خانواده همسرم اصلا براشون اهمیتی نداره درحالیکه همیشه برای همه چی ما اول در خدمتشونیم
من اوایل خیلی ناراحت بودم ولی ولش کردم گفتم منم به وقتش جبران میکنم
اما باورم نمیشه ۶ ماهه یک شب درست نخوابیدم و عزیزانم راحت سرشونو میذارن تا صبح میخوابن بدون نگرانی برای من .
روزگار خیلی درسا به آدم میده
قسم میخورم هر کدوم از خانوادم بودن حداقل هفته ای یک شب رو کمکش میرفتم اما کسی دور و بر خودم ندیدم متاسفانه
من که تا چهار ماهگی دخترم خانواده شوهرم بودن همه کارم میکردن بعد اونا مادرم همیشه میادو دخترمو نگهمیداره حتی داداشامم نگهش میدارن
البته خانواده شوهرم نوه زیاد دارن اما فقط دختر من ویکی دیگشون نزدیکه بقیه چون قهرن پیششون نمیان از طرف خانواده خودمم ک دخترم نوه اوله و عشق همس
منم همین طور شدم مامان علیسان دوس دارم تو یه کلبه باشم تو یک جزیره هیچکس و نبینم حتی دو تا بچه قبلی مو
فکر کنم بیشتر خانوما همینجوری میشن. منم از خیلیا بدم اومده .
از وقتی دخترم ب دنیا اومده صد برابر پدر شوهرم بدتر شده
آره منم الان داشتم به این فکر میکردم از دست چند نفر از نزدیکام خیلی ناراحت شدم و خوشحالم ک تونستم بشناسمشون سعی میکنم ازشون دوری کنم فقط
چرا عزیزم؟؟ اگه منظورت فامیل دور مثل خاله د عمه هاته اونا که دیگه فامیل محسوب نمیشن ول شون کن بهشون فکر نکن
چجوری یعنی
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.