۴ پاسخ

دقیقا مثل پسر من بخدا وحشت داشتم باهاش تنها بمونم بعد فهمیدم داره مریض میشه و اینکه گوشی و تلویزیونم زیاد میدید عصبی میشد دیگ نزاشتم گوشی و تلویزیون ببینه براش شعرای مختلف میخونم دست میزنم میرقصم براش

پسرمن یه دقیقه خودش تنهایی بازی نمیکنه مدام نق میزنه که بیا بیا تا بلندشم میاد میچسبه بهم نق نق

ببین بخدا تقصیر اینا نیست اولا دندون درمیارن دوما ک ماهم خونمون اپارتمانیه خیلی اذیتم میکنن همش رومخمن خیلی کم میارم ولی خونه ی پدرم ویلاییه حیاط بزرگ هفته ای یکبارمیبرمشون اااینقدر بازی میکننن توی حیاط ک اااصلا نمیبینمشون یعنی ی جوری میوفتن میخوابن ااصلا عجیب هیچ کاری هم بامن ندارن..میخواستم بگم ک تحملتو ببر بالا اونا گناهی ندارن

شاید داره مریض میشه

سوال های مرتبط