۶ پاسخ

دختر من یشب دونه انار کرد تو بینیش گیر کرد منم اومدم درارم ترکید‌اون هسته‌موند موندم چ‌کنم‌اخر شب بود اینجا اومدم پرسیدم کسی تجربه ای داره ی عده ادم استاد و کاربلد ک انگار خودشون علامه ان بمن هجوم اوردن نشستی تو خونه بچه یچیزیش میشه وای چطور مراقب نبودی گذاشتی بکنه تو دماغش دونه انارو وقتی نمیتونی بهش بدی نده ک این اتفاقا نیوفته خلاصه ک اینقدر بمن حرف زدن یکی مگفت چکار کن فقط استرس وارد کردن خطرناکه خفه میشه بچه داشت بازی میکرد منم از استرس تاصبح بالاسرش نشستم چون دیروقت بود ازقصد اورژانس نبردم مطمئن بودم الان اذیت میشه چون قبلا سابقه اورژانس داشتم خیلی بچم از ترش تامرز بیهوشی میرفت میدپنستم صبح‌بردمش فوق تخصص حلق و بیتی دستگاه نگاه کرد گفت رفته خودش پایین گفتم من همش استرس خفگی داشتم گفت ن خفه نمیشد ولی خب نباید خودت اقدام میکردی دربیاری خلاصه میخام بگم واقعا اینجا ی عده هیچی بارشون نیست فقط ادعا دارن

واقعا خیلی خیلی باحرفت موافقم منم ناخاسته باردارم اینجا گفتمش ک حالم خوب نیست وفلان بعدش هجوم بعضیا خب جلوگیری میکردی وای چطور نگهش میداری وخیلی حرفا خب خودمم اینارومیدونم

بچه ای هم ک خودش غذا و خوراکی برمیداره میخوره مامانه خودشو پاره کرده تمرین کرده با بچه کل زندگیشو کثیف کاری کرده بچه، که حالا یاد گرفته خودش برداره بخوره
مامان پناه تو کاری ک فک میکنی درسته و ب صلاحه پناه هست رو انجام بده حرفای مفت باد هواست

کلا این مدل آدما همه جا هستن تو زندگی ام از نزدیک دیدیم ب وفور

فضول همه جا هست عزیزم تو این دنیا تنها کسی ک صلاح پناه جون رو میخواد تویی دلسوزتراز توام براش هیچکس نیس
میان میگن وای چند کیلوعه؟یه خوراکی میزاری میگن بچه من ک لب ب اینا نمیزنه خوشبحالت بچت میخوره؟
والا وقتایی ک دهنمونو سرویس میکنن بچه ها کجاند ک حالابیاند فتوا بدند

شماهم ازغذای بچت عکس نفرس یانگو که حرف نشوی

سوال های مرتبط

مامان هلنا مامان هلنا ۱ سالگی
سلام مامانا خوبین
میگم یه مشورت بدین من و جاریم بالا پایین میشینیم ایشون دوتا دختر ده ساله و شش ساله داره که کوچیکه خیلی خیلی بی ادب و شر از اون مدلا هی سیخ میده بزرگه هم دو سالیه خوب شده
ما طبقه پایینیم از سر و صداشون چندباری من و جاریم بحثمون شد شدید
بعد اون میگفت بچه تورو هم میبینیم من جواب میدادم هیچ وقت نمیذارم مثل بچه های تو بشه یه جور دیگه تربیت میکنم ... کلا جاریم ادم شلخته و ریلکسیه بچه هاشم کار نداشت گاها اگه عصبی میشد با جارو کتک شون میزد و اینا بگذریم...
خلاصه ما دیشب شام خونشون بودیم هلنا داشت با غذا بازی میکرد پاشو گذاشت تو بشقاب بعد جاریم گفت تو که میگفتی من خوب تربیت میکنم اینه... که پاهاش تو بشقابه ... بعد من جفتم این الان که زیاد متوجه نمیشه اونم گفت نه تا آخر همینه و فلان
راستش خیلی بهم ریختم از دیشب ینی اون شر گفته یا من دارم راهو اشتباه میرم خب دکتر هلنا گفت تا یه سال و نیم تربیتم بکنین بچه چیز خاصی نمیفهمه
من همین الان میگم فلان چیزو بگو نمیگه یا فلان کارو لکن به ندرت میکنه نمیدونم واقعا مخم درگیر شده