۵ روز خونوادم مهمونم بودن امروز صب رفتن منم بعد رفتنشون پسرمو خوابوندم شیر دادم پذیرایی و اتاق خواب جمع کردم جارو زدم دیگ پسرم بیدار شد اومدم بهش فرنی دادم الانم آشپزخونه و حیاط و دسشویی و حمام و باید بشورم مادر شوهرمم داره میاد خونم منم دارم پسرمو میخوابونم شما در چ حالین

من سلماخولدم دارم میمیرم😁

وااای من کارای خونمو به زور میکنم انقد که خسته میشم تو چطور علاقه داری کارای مهمونم انجام میدی😁😬من کارای خونه رو تقسیم بندی کردم کلا انداختم گردن شوهرم خخخ گفتم من خسته بچه داریم😬

میگم چندروزه نیستی مهمون داشتی
منم فردا مامانم و دوستم میخوان بیان خونم
شوهرمو فرستادم رفت سرکار
الان بچمو خوابوندم
میخوام پاشم ظرفشویی و گازمو رو وایتکس بزنم
خونرو جاروکنم دستمال بکشم
دوش بگیرم
یه سبد لباس شستم اونارو پهن کنم
چندتیکه باید بادست بشورم😵‍💫وای الان که اینجا گفتم فهمیدم چقدر کاردارم

من دیشب ساعت سه نیم خوابیدم هم دندون درد بودم هم پناه نمیخوابید ساعت یک بیدار شدم منو پناه دوتایی به بچه شیر دادم رفتم مغازه خوراکی خریدم برا خودم جات خالی

خانوادت از کجامیان مگه
چرا همه جاروتمیزکنی
منم بایدپاشم بادنجون سرخ کنم گرسنه ام ولی حال ندارم

من دیشب دیر خوابیدم گفتم امروز میخابم تا ۱۲ کنار خونمون مراسم بود دخترم از صدا ها بیدار شد بیدارم کرد
بعد باز خوابیدیم یکمی باز اون بیدار شد منو بیدار کرد

حالا خانم خوابید منم دارم خونه تمیز میکنم 😂
ولی خداروشکر‌ مهمون ندارم