۷ پاسخ

من یه ماه پیش شوهر عمم فوت شد و خیییلی دوسش داشتیم. هکیشه خونمون بود تو سختیا و ناراحتیااولین نفری که بهمون سرمیزد عمم بود و شوهرش
وقتی یهو زنگ زدن گفتن فوت شد بااینکه چیزیش نبود و جن شب قبلش خونمون بود
خیلی بد شوک شودیم هممون
ازاون موقه همش ترس از دس دادن بابام تو دلمه و همش خواب میبینم توقبرستون برابابام گریه میکنم زبونم لال

باز من با خودم میگم اگه بچم خدایی نکرده دور از جون هر دوتاشون فلان مریضی رو بگیرن من چیکار کنم باور کن روانی میشم بهش فکر میکنم باز کلی دعا میکنم براشون

دقیقا اینا علائم افسردگیه من الان قرص میخورم اکثر مادرها دچارش میشن از دوست داشتن زیاد بچه میری تو این فکر ها طبیعیه خودت رو سرگرم کن روال زندگی رو عوض کن

اووه انقدرازاین فکرامیکنم فکراینکه من بمیرم یاخدانکرده بچم چیزیش شه حتی بااینکه باهمسرم خوبیم فک میکنم نکنه طلاق بگیریم بچم ازم دوربشه

آره خیلی تو خواب هامم میبینم

وای خدا منم اینجوری ام..انقد این فکر اذیتم میکنه..بعد استغفار میگم

من تازگیا فوبیا گرفتم نکنه بمیرم
بچم بدون من چی میشه؟
خیلی حالم خراب میشه
خداکنه تا هیراد از آب و گل درنیومده من نمیرم 🥺

سوال های مرتبط