۹ پاسخ

دختر منم همینجوریه ولی چند دفعه که اینجوری گریه کرد نذاشتم بمونه بعد چند بار دیگه خودش فهمید که به هیچ وجه نظرمو عوض نمیکنم و با گریع نمیشه دیگه خوب شد

خب اشتباهت همینجاست شاید دلش بخواد شب تو کوچه بخوابه نمیشه که، اصلا نزار تا از سرش بیوفته من عین داستان شمارو داشتم ولی یکی دو بار موند دیدم نهههه بدتر میکنه و خونه همه همین داستان به هیچ عنوان نمون خودش از سرش میوفته، نه که با دعوا ببریش یه جوری ببرش دیگه

بچه من کاملا برعکسع.هررررردجایی بریم بابد برگردیم خونه.چون ب خونه وابستس

خب تو خونه باهاش خیلی بازی کن تا بهش خوش بگذره دیگه جایی رفتنی هم زود بیاد که قراره خوشبگذره بهش

پسرمنم همینو میگه . میگم تو بمون تا من برم
سریع میاد دنبالم میگه منم با خودت ببر😃

قانون بزار براش
شب همه باید برگردن خونه خودشون
وقت رفتن که میشه از قبلش چندبار بهش بگو یکم دیگه وقت داری
وقت رفتن که شد بگو وقتمون تمومه
بعد نگو میرم زود بیا
بگو عزیزم منتظرت میمونم تا بیایی باهم بریم
بگو دوس داری تا ۵ بشمارم بیایی یا تا ۱۰ بشمارم؟
نگو میایی بریم یا نه .چون میگه نه همیشه

براش دوتا گرینه بزار که نتونه نه بگه
بگو دوس داری بپر بپر کنیم بریم یا بدو بدو؟

قول خوراکی و اینا هم بهش نده که شرطی نشه هربار خوراکی بخواد

عزیزم از اول اشتباه کردی ب حرفش گوش دادی هرچی گریه کنه یا اطرافیان بگن بزار بمونه من جلو بقیه ب پسرم میگفتم اگه نیومدی دیگه نمیارمت کاملا جدی بقیه هم از ترس اینکه دیگه بچم نبرم خودشون لباساشو می‌پوشاندند میگفتن برو خونتون ما میخایم بخوابیم فردا بیا درصورتی ک از خداشون بود پسرم خونشون بخوابه اما می‌دونستن من جدیم پسرم الان خیلی بهتراز قبل شده

پسر من اولین بار با گریه گفت میخوام بمونم و نریم باباش سریع کوتاه میاد گفت باشه میمونیم بازی کن و اون شب موندیم
هفته بعدشم پسرم همین داستان و در آورد منم گفتم به همسرم تو دخالت نکن با گریه حاظرش کردم و بردمش تو راه هم کلی باهاش صحبت کردم
دیگه الان رفتنی سریع میگه باشه بریم 😂

اییییی دقیقا دخترجاریم همین سرشب جون مامانشو ب لبش رسوند نمیرف ازخونه مادرشوهرم آخرشم موند مامانش تنهارف😐
دخترمنم گاهی اذیت میکنه 😮‍💨

سوال های مرتبط

مامان جوجه هفت ماهه مامان جوجه هفت ماهه ۳ سالگی
سلام من از قبل از عید ۱۴۰۳ برای از پوشک گیری پسرم اقدام کردم و از فروردین دیگه کامل بازش کردم فقط گاهی برای خانه مادر شوهرم یا بیرون رفتن طولانی پوشک میکردم ، ازون موقع پسرم تو خواب دستشویی نمیکنه ، وقتی با ماشین بریم بیرون هم تا برگردیم دستشویی نمیکنه ، اما تا تو خونه یا بیرون تا خودم به زور نبرم ، خودش نمیگه و اگه نبرم تو شلوار دستشویی می‌کنه ،برای ادرار و مدفوعش هم همینطور ، البته اینم بگم که یک ماه پیش روز تولدش یه روز تقریبن گفت منم یه بار کادو تولدش و دستشویی رفتنش براش دوچرخه و ظرفشویی خریده بودم که بهش دادم اما دیگه نگفت ، هر چی هم با مهربانی میگم فایده نداره ، دعوا میکنم فایده نداره ، قول جایزه میدم فایده نداره ، برچسب میزنم فایده ندارد ، الآنم سه سال و یک ماهشه ، تو لباسش دستشویی می‌کنه و میاد میگه دستشویی کردم ،‌با وجودی که هی بهش میگم دستشویی داری بریم ، میگه ن ندارم و آخرم تو اتاق می‌کنه ، واقعن درمانده شدم و همش گریه میکنم ، راهنماییم کنین ، اینم بگم که پسره من هفت ماهه به دنیا اومده نمی‌دونم تاثیری داره توی دیر گفتنش
مامان ابوالفضل تودلی مامان ابوالفضل تودلی هفته هفدهم بارداری