تجربه زایمان پارت اول.
سه شنبه 6آذر بعلت ورم الکی دکتر معاینه تحریکی برام انجام داد تا توی 39 هفته تکمیل زایمان کنم و شیافت گل مغربی هر 12 ساعت بخاطر نرم شدن دهانه رحم و رابطه ودوش آب گرم روزی 2بارو پیاده روی گفتن انجام بدم..بعد از معاینه تحریکی اولش لکه های قهوه ای مث پریودی بود بعد قطع میشد. ناگفته نماند من 2سانتم باز بودم ک فقط دردای پریودی داشتم. بعد پیاده روی و پله زیاد رفتم روز پنجشنبه بودیهو حس درد بدی تو مثانه ام داشتم. رفتم دوش گرفتم و خوابیدم. اخرای شب حدودا ساعتای 5 صب بلند شدم برم سرویس ک یهو حس کردم یه آبی ازم ریخت رفتم چک کردم ب اندازه کف دست آب بی رنگ بود مث ادرار براهمون فک کردم ادرار بدون اختیار خارج شد. تو سرویس باز یه چیزی یهو ریخت بعد اون دردام شروع شد. هر پنج دقیقه بود. زمان گرفتم و تا ساعت 9صب جمعه هر 5دقیقه درد داشتم کارامو کردم شوهرمو بیدار کردم ک بریم بیمارستان. دیگ تا رفتیم و حدودا بررسی انقباضات و بستری شدنم شد 12 بیست سه دقیقه. تو اتاق معاینه شدم 5سانت بودم ولی سر بچه تو لگن نبود برام توپ آوردن ک با یکم ورزش سر بچه بیاد پایین هرچی بیشتر با توپ ورزش میکردم دردام بیشتر و بیشتر می‌شد یگ دکترم ساعتای 1نیم رسید بالاسر دیگ آنقدر بیتاب بودم ک نمیتونستم تکون بخورم. دکترم معاینه کرد و گفت 9سانتی.دیگ بهم گفت دردو زور ب دلت اومد زور بزن من اول بی تاب بودم و فقط دوست داشتم یکم این درده آروم بشه و انرژی بگیرم ک دیدم هر 2الی 3دقیقه میگیره و بیشتر اذیت میشم.

۹ پاسخ

مبارکه عزیزم

مبارکه

خداروشکر عزیزم مبارک باشه کاش منم زایمانم مث شما باشه

سلام گلم ببخشید شما دکترتون ضحی محمدی پور بود؟

به نظرت طبیعی خوب بود عزیزم؟
ماما همراه یا پمپ درد اینا نگرفتی؟

بنظرت کدوم کارت زیاد تأثیر داشت تو شروع دردهات ؟؟؟؟ گل مغربی یا رابطه یا پیاده روی؟

عزیزم زایمان دوم راحتتر بود واستون؟؟؟؟

چند هفته زایمان کردی

دیگ نفسمو حبس کردم و زور زدم. بچه هنوز تو لگن نبود ولی با تمام قدرت زور زدم. ماما میخاست کمک کنه ک دکترم گفت میخام خودش زور بزنه و من بازم زور زدم و دیدم دکتر بچه رو کشید بیرون و گذاشت روی شکمم. دکتر خیلی ماهه بهم گفت میخای بندنافشو خودت بچینی منم گفتم خودش بچینه از بس دوسش دارم دوست داشتم اون قیچی کنه. خلاصه زایمان منم 2ساعت از زمان بستری تا زایمان طول کشید. و من واقعا راضی بودم.و پسرم کسرا جمعه 9 /9بیمارستان مادر زایمان کردم. پرسنل عالی بودن. غذا و بهداشت خوب بود. فقط من اتاق عمومی بودم و برای همراهی هیچ جایی برای استراحت نداشت....انشالله شماهم زایمان راحتی داشته باشید... سوالی بود من درخدمتم..

سوال های مرتبط

مامان 𝑨𝒓i𝒂❤️ مامان 𝑨𝒓i𝒂❤️ ۲ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی
پارت ۱
یه چند روزی بود ک درد داشتم ساعت ۸ شب بود رفتم مطب دکتر معاینه تحریکی کرد گفت ک ۲ساعت ورزش کن دیگه برو زایشگاه.من ساعت ۳صبح رفتم زایشگاه درد داشتم ولی هنوز همون ۱سانت بودم هر کاری میکردم بیشتر نمیشد پرستار گفت برو  تو حیاط قدم بزن۷ صبح بیا دوباره معاینه بیخیال شدم رفتیم خونه ۳روز گذشت تو این ۳ روز هر روز حموم آب داغ میرفتم زیر دوش اسکات میزدم پله میزدم خاکشیر.تخم کتان با گل گاو زبان مرتب استفاده میکردم پیاده روی هم میرفتم ولی اصلا دردم بیشتر نمیشدشب بود ک دردام کمتر شدن اصلا مثله اینکه هیچ دردی نداشتم خودمم تعجب کرده بودم گرفتم تخت خوابیدم فقط همین ک هر ۱ساعت میرفتم دستشویی اعصابمو خورد کرده بود.ساعت۴:۳۰بود ک یهو احساس کردم یه آب داغی ازم اومد اولش فک کردم شاید دستشویی نرفتم ادرار کردم بلند شدم رفتم سرویس لباسمو عوض کردم اومدم ک بخوابم دیدم دوباره کل شلوارم خیس شد چند دست لباس عوض کردم همشون خیس میشدن فهمیدم ک کیسه آبم پاره شده نوار گذاشتم راه رفتم و سرفه کردم دیدم بله نوارمم خیس خیس شد
مامان نفس💞 مامان نفس💞 روزهای ابتدایی تولد
تجربه زایمان ۱

۶ روز پیش ۴۱ هفته تمام بودم و هرکاری کرده بودم دردام شروع نشده بود و قرار بود روز ۲۰ فروردین بدون درد برم بستری بشم شبش ساعتای ۹ شب یکم درد کمر خفیف داشتم و اینکه بچه سمت واژنم خیلی حرکتای دردناکی داشت فک میکردم چون مهمون داشتیم خیلی نشسته بودم اینطوری شدم ساعتای ۱۱ میخواستم بخوابم ک مث هرشب درد و انقباض کاذب داشتم هر چند دقیقه یبار میگرف ول می‌کرد ولی خیلی شدید نبود خوابیدم ساعتای ۱ شب بود ک بیدار شدم از درد و دلپیچه اسهال بودم بازم فک میکردم برای اسهال اینطور درد دارم ک کم کم هی بیشتر می‌شد دردا و خیلی واژنم و مثانه ام درد میکرد وقتی درد کمر و دل میگرف هر ۶ دقیقه دردام می‌گرفت تا ساعت ۲ هرکاری کردم آروم نمیشد هی بیشتر هم می‌شد دیگ شوهرم و بیدار کردم رفت مادرشوهرم و صدا زد هرچی زنگ میزدم ب مامانم جواب نمیداد شوهرم رف دنبال مامانم بازم نرفتم تا اذون صبح فقط راه میرفتم دیگ دردام شد هر ۳ دقیقه راه افتادیم مسیرمون دور بود ساعتای ۵ رسیدیم بیمارستان معاینه کرد ۳ سانت بودم بستری کردن
مامان دلوین مامان دلوین ۲ ماهگی
زایمان طبیعی
پارت سوم
مجدد اومدن تو زایشگاه معاینه ام کردن به دستم آنژیوکت زدن و دستگاه بالا سرم هم ضربان قلب بچه رو میگرفت هم انقباض ها رو تو این فاصله چند بار دیگ معاینه شدم و دکتر اومد بالاسرم گفت برو سرویس مثانه ات رو خالی کن و اومدم معاینه ک کرد کیسه ابمو پاره کرد یهو کلی اب گرم ربخت زیرم حالت چندش بهم دست داده بود چون هم خیس شده بودم هم اب خون اومده بود ازم دیگ ماما اومد بالا سرم گفت پاشو ورزش کن برام توپ اورد دردام بیشتر شده بود و هی بهش میگفتم پس کی میخوای بهم بی حسی بزنین. من از اولم گفته بودم اپیدورال میخوام و بهم گفت سعی کن بیشتر تحمل کنی دهانه رحمت بیشتر باز بشه ک زایمانت طول نکشه یکم دیگ صبر کردم ک دیدم دیگ نمیتونم دکتر بی حسی اومد بهم گفت بشین تکون اصلا نخوری و... چندتا سوزش سوزن رو تو کمرم حس کردم و بعد چند دقیقه ک گذشت کاملا دردام رفت و فقط ی حس انقباضی رو حس میکردم و مجدد معاینه ک شدم گفتن 6-7 سانت شده دهانه رحمت و حالا باید زور بزنی تا سر بچه بیاد پایین ک به نظرم سختترین قسمت همینجا بود چون خیلی انقباض های شدیدی یهو میگرفت و مدام معاینه میشدم و چک میکردن ک سر بچه چقدر اومده پایین و...
مامان کشمش مامان کشمش ۱ ماهگی
اومدم تجربه زایمانمو بگم 😎 پارت 1
خوب من حدود یه هفته قبل معاینه شدم و دکتر گفت دوسانتی و ورزش پیاده روی داشته باش تا یه هفته ده روز دیگه زایمان میکنی البته برا این دوسانتی درد خاصی نداشتم تا روز شنبه که دکتر نوار قلب نوشته بود برام رفتم بیمارستان نبی اکرم هم زایشگاشو ببینم هم نوار بگیرم که اونجا دکتر باقریان بهم معرفی کردن گفتن دستش برا معاینه خیلی سبکه نوار قلب هم انجام دادم خوب بود فرداش با دندون درد بیدار شدم‌پیش دکتر باقریان نوبت داشتم با همون دندون درد رفتم معاینه کرد و گفت همچنانی دوسانتی اومدم خونه هم دندون درد داشتم هم درد پریودی ولی نسبت به معاینه قبلی دردش بیشتر بود حالا فک کنین دندونم داشت دهنمو سرویس میکرد یکم نشستم بعد با خودم گفتم درد پریودی که دارم برا پرت کردن حواسم از دندون پله بالا و پایین برم شروع کردم به پله نوردی یه نیم ساعت پله رفتم نیم ساعتم پیاده روی کردم اومدم خونه حدود یه ساعت بعد حس کردم که دردم از حالت درد عادی داره خارج میشه و کمرم میگیره ولی نمیکنه دیگه تا حدود دو سه ساعت بعد واقعا احساس درد داشتم شکمم می‌گرفت همراه باهاش درد پریودی نسبت شدید که هی فاصله دردا کمتر میشد سعی کردم بیشتر دردمو تو خونه بکشم و با تنفس و ورزش کنترلش کنم تا ساعت 9صبح که دردام پنج‌ دقیقه یه بار و شدید شد که رفتم بیمارستان
مامان سلین🩷 مامان سلین🩷 هفته هفتم بارداری
خب بالاخره منم تجربه زایمانمو بزارم بعد حدود یک ماه😅#پارت اول
تو هفته ۴۰بودم ک هیچ دردی نداشتم و از هفته ۳۸معاینه تحریکی هم شروع شده بود اما تاثیری نداشت و هرسری ب زور معاینه تحرکی یذره دهانه رحمم نرم میشد با اینکه کلی دمنوش خوردم و توی جوشونده نشستم پیاده روی داشتم شیاف گل مغربی میذاشتم نزدیکی و هرچی ک فکر میکردم تاثیر داره امجام دادم بازم هیچ دردی نداشتم تا سه شنبه ۲۳بهمن دکترم نامه بستری داد ک برم بیمارستان با امپول فشار زایمان کنم
ساعت ۱۰صبح رفتم تا ۱۱کارای بستریم انجام شد و ۱۱بستری شدم از ساعت۱۲کم کم تزریق اموول فشار شروع شد یواش یواش درد داشتم تا ساعت۲دیگه دردام تقریبا پشت هم شد و هر ۳.۴دیقه از ساعت۵.۶به بعد دیگه دردام تند شد ولی هرسری ماماهمراه یا دکترم میومپ معاینه میکرد(که میمردم از درد)میگفتن۲سانتی۳سانتی تا ساعت ۹شب درد کشیدم هرسری هم دکترم همینو میگفت ساعت۹شب اومد ک معاینه کنه گفتم من دیگه نمیتونم تازه من اتاق شخصی هم داشتم
مامان نفس💞 مامان نفس💞 روزهای ابتدایی تولد
تجربه زایمان ۲
تا کارای بستری رو کردیم و بردنم تو زایشگاه ساعت ۶ شد ی نوار قلب ازم گرفتن و دردام نا منظم شده بود بعضی وقتا دو سه دقیقه درد داشتم باز بعضی وقتا هر ۵ یا ۷ ۸ دقیقه می‌گرفت یک ساعت بعد اومد معاینه کرد بازم ۳ سانت بودم دردام کم کم بیشتر می‌شد اما باز نمیشد تا اینکه سرم فشار برام وصل کرد ی ۱۵ دقیقه بود ک یهو کیسه آبم ترکید معاینه کرد ۴ سانت بودم یکی دو ساعت دیگ هم بود ک اومد معاینه کرد ۷ سانت بودم هی دردام بیشتر می‌شد اما در حدی نبود ک جیغ بکشم با تنفس رد میکردم کمتر می‌شد دردام ۸ سانت ک شدم گفتن بلندشو بریم روی تخت زایمان وقتی بلندشدم دیدم آب کیسه آبم سبزه یکم بهشون گفتم مدفوع نکرده گفتن ن طبیعیه بردنم رو تخت زایمان دردام دیگ خیلی زیاد شده بود بعضی وقتا نفس میگرفتم بعضی وقتا هم وسطش جیییغ میکشیدم میگفتن جیغ نزن اما واقعا نمیشد سرم میزدم روی تخت میگفتم نمیتونم اما هیچ ب هیچ ۹ سانت ک شدم گفتن سر بچه یکم هنوز بالاس زور بده تا بیاد پایین حدود ۱۵ دقیقه وقتی درد داشتم زور میدادم آب کیسه هم همینطور خالی می‌شد ۱۰ سانت شده بودم وسایل و آماده میکردن ک ینفر از ماما ها اومد گف داره افت میزنه قلبش رفتن دکتر و آوردن گف باید سز بشه مدفوعشو خورده دیگ سریع تو ۵ دقیقه سوند وصل کردن و شلوار پام کردن آمادم کردن برای اتاق عمل بردنم اونجا و بی‌حسی و دیگ درد و نفهمیدم یهو صدای گریه بچه اومد ولی من نمیدیدمش حس عجیبی داشتم بعد ک بردنم تو بخش اومدن بچه رو شیر بدن ک دیدمش
مامان مهیار🤎🧸 مامان مهیار🤎🧸 ۳ ماهگی
سلام خانوما اومدم تجربه زایمانم رو براتون بزارم

من ۴۰ هفتم بود هنوز زایمان نکرده بودم همون روز ک ۴۰ هفته شدم رفتم پیاده روی فقط ۲ ساعت پیاده روی کردی بعداز ظهرم رفتم پیاده روی ۱ ساعت بعد شبش درد داشتم خیلی خیلی کم بود اینقد کم بود ک خوابیدم تا صب بعد صبح ساعت ۶ ونیم بیدار شدم برا همسرم چایی دم کنم دیدم دارم هی خیس میشم بعدش تا ساعت ۸ صبر کردم دیگ ساعت ۸ رفتم بیمارستان معاینه کرد گفت فعلن ک خیس نیستی بزار تست بزنم تست ک زد گفت اره کیسه ابش نشتی دارع دیگ من رو بستری کردن بخاطر نشتی کیسه اب بعدش گفت چون ک نشتی داشته خود ب خود پیشرفت میکته وقتی ک اولین معاینه رو کرد ۲ سانت بودم دیگ ساعت ۹ شد بعد ۱ ساعت دیدن هیچ پیشرفتی نداشتم امپول فشار زدن من دیگ از ساعت ۱۲ دردام شروع شد ولی قابل تحمل بود ساعت ۳ کیسه ابمو پاره کردن دیگ ساعت ۶و نیم عصر بود هنو تازه ۳ سانت بودم مامام اومد هی ورزشم میداد ساعت ۸ ۴ سانت شدم بعد ۴سانت دردام زیاد شد فقط ورزش میکردم هی اسکات عمیق میزدم دیگ ساعتای ۹ونیم بود گفت ۵ چقد دیر پیشرفت میکنی چهار نفر زایمان کردن تو هنوز زایمان نکردی بعدش پیشرفتم زیاد شد ساعت ۱۱ ۷سانت بودم ۱۲ ۸سانت دیگ ساعتا ۱ونیم بود ک من فول شدم بردنم رو تخت زایمان ۳ تازور زدم اقا مهیارم رو گذاشتن رو سینم🥹😍و بگم مامام خیلی خوب بود هی ک میدید دردام خیلی شد میبردم دوش اب گرم اروم میشد دردم