۴ پاسخ

سلام من دخترم ۱۱سالشه ک پسرم ۱سالو ۱۰ ماه..تفاوت سنیشون زیاده ولی خودمون بچه میخواستیم ک خداداده ...بعدپسرم ک خیلی شیطونه و هیچکدومشون نمیتونن ساکتش کنن جز من ..منم خب عادت کردم دیگ اول ب بچه ها برسم صبحا آروم بیدار میشم دخترمو راهیه مدرسه میکنم ..بعد میام چاییو لوازم صبحانه برای شوهرمو پسرم درست میکنم بعد غذای اون روزو بارمیزارم..بعد صبحانه تمیز کردن خونه و لباسها ..اینها کار هرروز منو ..دیگ عادت کردم

من دخترم ۴ ماهش بود باردار شدم الان دخترم هنو ۲ سالش نشده پسرم ۸ ماهشه
فقط خدا میدونه چ عذابی میکشم چون دست تنهام کل بدنم ازبین رفته شاید تو طول ۲۴ ساعت بزور ی وعده غذا بخورم نخورم معلوم نیس🥲🤭 خعلی سخته بخدا بنظرم بچه ها بزرگ بشن بعد ادم اقدام کنه
برا من کاملا ناخواسته بود دیگ از سقط هم ترسیدم و نتیجه شده ازبین رفتن تموم وجودم توهمین ۸ ماهی ک دوتا بچه کوچیک دارم

بذار بزرگه مستقل بشه بعد. من بزرگم مستقل بود اقلا دیگه لازم نباشه دسشویی ببریش بشوریش غذا بذاری دهنش. فقط میمونه کارای خونه و غذا درست کردن.

منم دوست دارم اما علاوه بر همه اینا، شاغل و دانشجوهم هستم و خانوادمم نزدیکم نیستن😑😐😂

سوال های مرتبط