۳ پاسخ

من اینجورمواقع دعا میگیرم براش. حرز امام جواد عالیه بگیر ببند روبازو راستش

منم دخترم یه مدت اینوری بود باهاش صحبت کردم که توقوی هستی ترس ندارن بچه ایی که قویی نمینرسه بعدکمکش میکردم که کاربراش راحت بشه دیگه نترسید

باید ببینه که اون موقعیت ترس نداره ...مثلا وقتی میترسه از تخت بیاد پایین شما هم برو روی تخت بعد بیا پایین چندبار این کاررو انجام بده بعد دستشو بگیر بگو تو هم بیا از تخت پایین ببین مامان آمد از تخت پایین...بهش این اطمینان روبده که میتونه بیاد پایین ...بازی های هیجانی مثل دالی موشه واینا روزیاد باهاش بازی کن.درنهایت با مشاور کودک هم مشورت کن

سوال های مرتبط

مامان آوین❤ مامان آوین❤ ۲ سالگی
سلام دخترا اونایی که درگیر ترک پوشک هستن..و بچه اول می‌گفته بعد یمدت دیگه نگفته مثل دختر من..من راهکاری انجام دادم که تا حد زیادی مفید بوده
اول اینکه بچهایی که از همون اول نمیگن و میترسن بحثشون جداست اونا آمادگی یا ذهنی یا جسمی ندارن..اما اگر ترس از توالت و محیط ندارن.. اگه اول همکاری کردن و گفتن بعد یمدت دیگه نگفتن باید بگردیم علت نگفتن رو بیابیم😅..مثلا آب خیلی گرم یا سرد نبوده باشه از چیزی نترسیده باشه یامثل دختر من که فقط حال نداشت همه جیش ها رو بگه..پیپی رو کامل میگفت و حیش رو یه خط درمیون..چون حوصلش نمی‌کشید روزی ده بار بره سرویس بنظرش واجب نبود😵‍💫😅
حالا من جدول ستاره ها رو انجام دادم..یعنی یه جدول میکشید بهش توضیح میدید که هربار یه کار خوب کنی(مثلا دسشوییتو بگی )یه ستاره میگیری..وقتی ستاره هات چهار تا یا ستا شد یه جایزه داری
و بهش جایزه میدید و به قولتون عمل میکنید..
نکته اینکه جایزه اصلا نباید چیز بزرگی باشه..مثلا یدونه برچسب ستاره رو دستش بزنین..یا بگین باهم کیک میپزیم..یا بعد چهارتا ستاره یه آب نبات داری پیش من
نکته بعد اینکه این روش بیشتر ازدو هفته نباید ادامه پیدا کنه بچه شرطی میشه
نکته مهم اینه که این یه تجربه شخصی هستش و اگه انجام میدین مسئولیتش و نتیجه دادنش با خودتون..پس اگه فک کردین روش درستی نیست سمتش نرین
بوس به همه ❤️
مامان ریحانه ♥️ مامان ریحانه ♥️ ۲ سالگی
امروز دخترمو بردم پارک واقعا هر بار میبرمش افسردگی میگیرم
حالا خونه خودمون از مبل میره بالا پشتک میزنه
از تخت دیروز خورد زمین خون دماغ شد ولی میبرم پارک اصلا بازی نمیکنه
فقط بازی کردن بچه ها رو میبینه
هرچی التماس میکنم برو سرسره
بعد میره اون بالا عین بید میلرزه ک منو بیار پایین
واقعا وقتی میرم میبینم بچه های کوچیکتر از خودش برای خودشون بازی میکنن مادرشون راحت روی نیمکت نشسته
من فقط باید بیفتم دنبالش
اون یکی از دختر من کوچیکتر قشنگ شیر نیخکردبا دستش با ی دست کیکشو
حالا من از صبح دو ساعت ی کسک رو دنبال خودم آوردم بلکه خانم بخوره
آخرش هم بدون اینکه ی گاز بزنه خوردش کرد پرتش داد زمین
حالا توی جمعی میریم با همه مرد ها و خانم ها دوست بشه بای بای میکنه دست میده
ولی هیچ وقت با بچه های کوچیک نمیتونه ارتباط بگیره
اصلا بهشون محل نمیذاره
نمیدونم چرا این مدلیه
خیلی دوست دارم مستقل بشه ولی همیشه وابسته س
حتی توی خونه موقع غذا آزاد میذارمش ولی فقط کثیف کاری میکنه
اینجا هم فقط داشت بازی بقیه رو نگاه می‌کرد حالا اون بچه شیش ماه از ریحانه کوچیکتر بود برای خودش بازی میکرد