۹ پاسخ

سلام عزیزم
تقریبا مشابه قضیه شما برای پا یه ده روز پیش پیش اومد دخترم از مدرسه با سرویس ( ون ) که میومدن خونه دختر همسایمون هم باهاش هم سرویسی هستش یه بطری پر آب رو خالی مکنه تو سر دخترم تو این هوای سرد اومد خونه اون قدر گریه میکرد که نگو بعد من فردا صبح که دخترم رو تا سر کوچه که سرویس میاد همراهی میکردم به همسایمون گفتم دخترت چرا بچه من رو خیس کرده بهش یاد بده دیگه بهش گیر نده همین حرف رو که گفتم یه سر و صدایی کرد و یه بلوایی به پا کرد که نگو منم اومدم خونه اصلا نفهمیدم برای چی رفتم پیشش از اون روز هم با این آدم بی شخصیت حرف نمی زنم و به دخترم هم گفتم با ها دخترش حرف نزنه
فقط منتظرم یه خطایی ازشون سر بزنه اون وقت نوبت منم میشه
من در کل یه آدم ابرو داری هستم دوست نداشتم تک کو چه خیابون سر و صدا کنم
ولی یه کم عذاب وجدان گرفتم که چرا نتونستم از حقمون دفاع کنیم

پسرت قطعا تمام راه رو خجالت کشیده و سردش بوده.پیگیری نکنی اونم دیگه نمی تونه هیچوقت از حقش دفاع کنه

مادرا اکثرا پشت بچشون در میان،ایناهم بچن عقل ندارن بهتره شماره پدرشو گیر بیاری زنگ بزنی و با ارامش صحبت کنی ک با بچش حرف بزنه

خوب کردی فردا برو مدرسه اونجا به‌ مدیر بگو تا به‌ش تذکر بدن دور از جون بچت شايد بچه‌ سرش میخوره به‌ جايي يه چیزیش میشد اون وقت چی

باهاش قرار بزار فردا جفتتون برید مدرسه دوربین ها رو چک کنید تا از خجالت بمیره

کاردرستوانجام دادی بچه اگه مثل مابزرگترابوداسمش بچه نبوداون بچه حالاعمدایاغیرعمدکاری کرده که ممکن بودعواقب بدی به دنبال داشته باشه ومادرش بایدجوری قضیه روحل میکردکه به پسرش بفهمونه کارش درست نبوده نه اینکه بگه نه کاربچه من نبوده و.....بگه من عذرنیخوام وباپسرم صحبت میکنم بش میگم کارش اشتباه بوده ومن اگه به جای توبودم فردابچمومیزاشتم جایی ومیرفتم مدرسه 🙂چون مسئله کمی نیست امنیت بچه هاازهرچیزمهم تره

گوه خورده می‌ریدی بهش

اصلا کار بدی نکردی ....حالا خدارو شکر به خیر گذشته ولی همون سرمای خیس شدن و اذیت شدن بچه خیلی هم بده ...‌اون مادر میتونست با یه عذر خواهی شما رو آروم کنه

نه خوب کردی
فک‌میکنم اگه من بودم حتما میرفتم دم خونش
واقعا دوراز جونش سرش‌میخوردم چشمش
چمدونم جاییش میشکست چی
الان ننه خرش زیربار نمیره
چ برسه اونموقع
خاک برسر

سوال های مرتبط

مامان اهورا و آرتا مامان اهورا و آرتا ۳ سالگی
چقدر خستم الان ۳ساله مادر شدم واسه پسرم همه کار کردم وقت گذاشت بازی کردم در هفته شده ی روزشو بردم پارک از حظر خورد و خوراک همیشه عالی بوده هیچ وقت نذاشت بد لباس بپوشه و شلخته باشه همه چیز خوب بود عالی بود خواستم از پوشاک بگیرمش باهاش خیلی خوب راه اومدم اما از دوسالگی ب بعد پسرم خیلی خیلی شیطون شد بازم من کنترلم بالا بود اکه بهش میگفتم بالا چشت ابرو شب خواب تداشتم از ناراحتی و عذاب وجدان اما الان ب مشکل برخوردم پسرم از دستشویی رفتن میترسه با اینکه راحت از پوشااک گرفته شد اما چند وقت خیلی میترسه امروز خواستم ببرمش ارایشگاه خون گریه کرد قبول نمیکنه هیج کس موهاشو کوتاه کنه خیلی لحباز و بد قلقه مجبورم واسه هرچیزی تهدیدش کنم تا ب حرفم گوش بده بچه دومم بدنیا اومده خودم خستم پسرمم خیلی شیطونه کار خطرناک میکنه منی ک خط قرمزم زد بودن الان چندباره بچمو میزنم ارامش ندارم خیلی تو فکر پسرمم از خودم بدم میاد عذاب وجدان دارم دلم روحم خستس همش میگم چرا بچم اینجوری میکنه چرا میارسه از خیلی چیزا چرا من نمیتونم خودمو کنترل کنم مثل قبل خواب تدارم از ناراحتی من جونم ب جونم پسرم بستس تحمل ندادن ببینم تو این شرایطه خودمم از ی طرف دیگه صبرم تموم شده نگران بچمم
مامان اهورا مامان اهورا ۳ سالگی
چقدر بلاتکلیفی بده. میخوام از شوهرم جدا شم. از دیروز اومدم خونه مامانم‌ مامانم خودشم مسافرته منو پسرم تنها. دارک دق میکنم. روز اول که همه ش پسرم گریه کرد که بریم خونمون. امروز بهتر شده ولی خودمم دلم خونه رو میخواد. یعنی شوهرم نباشه ولی خونه و وسایل خودم باشه. پسرم هر حرفی میزنه میگم خدایا قراره دیگه هرشب باباشو نبینه یعنی. دو ساله دارم به این تصمیم فکر میکنم ولی حالا که استارتشو زدم انگار جا زدم. فقط به خاطر پسرم. عین مرغ پرکنده شدم تو خونه. دیروز که اومدم احساس میکردم اگر یه لحظه دیگه تو اون خونه بمونم یه بلایی سر خودم میارم. بابام یه ماه فوت کرده و شوهرم دائم یه بهانه ای برا قهر و دعوا داشت به جای درک کردن. خیلی مشکلات جدی تر داریما این آخریش بود که یهو منو داغون کرد. حالا گیجم نمیدونم برم دادخواست بدم ندم.برم وسایلمو جمع کنم یا نه. موندم تو بلاتکلیفی. دلم نمیخواد برگردن به اون زندگی اصلا چون دو سال تلاش کردم درست شه و نشد. ولی تحمل این استرس و این بار روانی هم ندارم‌ خدایا کاش زودتر بگذره