تجربه زایمان طبیعی پارت۲
دیگه بل ایپدوال خوب بودم با پرستار ها بگو بخند کردم توپ اوردن نشستم ورزش کردم دوباره بعد ساعت۳اومدن گفتن۵سانت دهانه رحم نرم برد کیسه ابو پاره کرد انقباضات شدید تر شد ولی خب من تقریبا ۴۰درصد می‌فهمیدم همش .ساعتای۵ونیم زور روم بود خود ب خود حالت ‌ببخشید دسشویی داشتم میگفتن زور بزن بیاد پایین من زور میزدم گریه میکردم فقط موقع زور هام صدامو مامانم اینا ک پشت در زایشگاه بودن شنیدن خلاصه هی میگفتم زنگ بزنید دکترم بیاد اون بیاد من خیالم راحته گفتن زنگ زدیم سر زایمان دیگس شما تا آماده زایمان نشی نمیاد ک .خلاصه ساعتی ربع۷ کلی زور و صدا دکترم اومد درخواست کردم دوباره از رگ کمرم بی حسی زدن و مسکن دکتر برش داد با دوتا زور اومد بیرون ی حس قشنگ و عااالی بود بعدم جفت در آوردن و بخیه و تمام .اما همون موقع شکم فشار میدن بده برای من بعد از بخیه دستش رو برد معاینه کرد بشدت درد میکنه بخیه هام بخاطر همونه ولی در کل من اذیت شدم ولی خب بهتر از سزارینی ها بودم .

۶ پاسخ

مرسی عزیزم از نوشتن تجربه ات

خداروشکر بسلامت زایمان کردی عزیزم راستی مکنیوم نبود توکیسه نه ؟؟

کدوم بیمارستان بودی

خداروشکر بسلامت زایمان کردی
منم درحال اماده شدنم واس زایمان دردای ریز ریز دارم

سلام منم هفته های اخره بچه اول دوقلو سزارین شدم میخوام این یکی طبیعی بشه کدوم بیمارستان بودی میشه راهنمایی کنی

کدوم بیمارستان بودی ؟

سوال های مرتبط

مامان حامی مامان حامی ۳ ماهگی
سلام سلام من اومدم با تجربه زایمان طبیعی
من دیگه خسته شده بودم از بارداری ۳۹ هفته بود درد خفیف داشتم به شوهرم گفتم بریم بیمارستان یا بستری میکنن یا میریم خونه دیگه هیچی اومدیم بیمارستان و گفتن ۲ سانتو و نیمی و بستری هرکی از راه رسید یه انگشتی کرد تو ما دیگه گفتن بیا ماما همراه بگیر گرفتم ولی خیلی پشیمون شدم چون هیچ‌کاری برام‌نکرد دیگه من از ساعت ۱۰ صبح بستری شدم تا ساعت ۳ همون ۳ فینگر بودم ولی خیلی درد داشتم دیگه ورزش کردم‌رو توپ بپر بپر ولی با گریه میگفتن برو سجده قر بده میرفتم ولی با مردن و گریه دیگه هیچی خلاصه میگفتن در
د داشتی زور بزن من زور میزدم میگفتن زورات خوب نیست محکم تر زور محکم میزدم میگفتن موهاشو داریم میبینیم زور بزن دیگه جیغ میزدم‌و گفتم دکتر ترو خدا برشم بزن بچه بیاد بیرون گفت زهرا تلاش آخره زور بزن تا کمکت کنم زور آخرو زدم سر بچه اومد بیرون دیگه کشیدینش بیرون وقتی اومد دنیا گفتم منم این‌همه درد کشیدم خستگیم رفت بچمو بردن پیچیدن پتو و نوبت رسید به بخیه برام دوتا آمپول بی حسی زدن و ۱۵ تا بخیه خوردم با درد فراوان ولی بعدش راحت شدم دیشب کلا جا بخیه هام‌ درد میکرد نمیتونستم قشنگ بشینم
ولی الا خوبم از من می‌شنوید خواستید زایمان کنید سجده برید خیلی تاثیر داره د حالت سجده قر بدید
مامان یزدان🤰 مامان یزدان🤰 روزهای ابتدایی تولد
مامان کشمش مامان کشمش روزهای ابتدایی تولد
پارت 5
اینجا دیگه از بس از اون گازه رو استفاده کردم احساس گیجی و بی حالی کردم رو تخت دراز کشیدم موقع که دردا ول میکرد یه حس سبکی خوبی داشتم تا موقعی که احساس دفع کردم ماما رو صدا کردم اومد چک کرد گفت سر بچه داره میاد رو دو پا حالت دسشویی رو تخت بشین من نشستم زیاد احساس راحتی نمی‌کردم گفت که دراز بکش رونتو تو دستت بگیر موقع درد مثل مدفوع کردن زور بزن البته من فیلما نحوه زور زدن و اینا رو نگا کرده بودم وقتی توضیح میداد متوجه منظورش شدم زور اول دوم خوب بود بعدش واقعا سر بچه رو حس میکردم و موقعع زور ناله میکردم که گفت انرژی و نفستو نگه دار و فقط رو زور زدن با همه توان تمرکز کن که زود تمام شه منم تمام سعیمو کردم که همین کارو کنم دقیق مثل موقعی که ببخشید آدم یوبوست میگیره زور میزدم ولی اینجا دیگه وقتی انقباضم نداشتم سر بچه حس میشد و احساس میکردم الان پاره میشم صدا کردم که من واقعا دارم جر میخورم یکی بیاد پیشم که اومد معاینه کرد و گفت هنوز جا داری دیگه فقط تمام تلاشم و میکردم که فقط زور بزنم زودتر تمام شه وسطش دیگه اینقد فشار داد که مامانمو حتی صدا کردم 😂😁منی که نمی‌خواستم صدامو بشنوه
که اومد معاینه کرد گفت دیگه بریم اتاق زایمان دستمو گرفت منو یواش برد کنار تخت زایمان و گفت زور نزن و اینجا خدا رو شکر نگا کرده بودم که چطوری با نفس کشیدن حس زورمو کنترل کنم و زور نزنم
مامان ارسلان مامان ارسلان ۳ ماهگی
تجربه زایمان پارت ۴🙂❤️❤️
دکترم گفت مثانه خیلی پایین و جلو سر بچه رو میگیره باید ادرار کنی گفتمش ادرار ندارم گفت چرا مثانه خیلی پر بعد نمیدونم چی بود بهم وصل کردن و ادرار رو کشیدن بیرون گفت حالا زور بده زور میدادم ۱۰سانت شده بودم گفت تا میتونی زور بده فکر کن یبوست شدی محکم زور بده خیلی زور دادم بعد گفت بریم اتاق زایمان رفتیم اتاق زایمان رو تخت زایمان خابیدم بعد یکی از پرستارا شکممو فشار میداد ومن زور میدادم تا اینکه دکترم بهش گفت دیگه کمکش نکن میخام ببینم چقدر زور داره شروع کردم زور دادن دوتا فشار محکم دادن و پسرم اومد بیرون اینجا خیلی احساس سبکی داشتم و باورم نمیشد از پسش یر اومد ولی هنو اتفاق اصلی و ترسناک روبرو نشده بودم تا اینکه شروع کرد بخیه زدن به پرستار که بغلش بود گفت ببین گوشت چطور جدا میشه گوشت واژنم خیلی بی جون بود و گوشت همراه با سوزن بخیه کنده میشد و نمیتونستن بخیه بزنن ۴۵ دقیقه فقد داشت بخیه میزد و با کلی بی حسی ولی درد داشتم بازم تا اینکه این کابوس تموم‌ شد و منو بردن ریکاوری ....
مامان جوجو ممد🐣 مامان جوجو ممد🐣 ۳ ماهگی
پارت سوم
انتقال دادن اتاق زایمان تا رسیدم اونجا شدم 9سانت بعد اولین زور فول شدم (فکر میکنم معجزه گل مغربی رابطه بدون جلوگیری تا اینجا متوجه شدید😁✌🏼)
اونجا هر موقع درد داشتم زور میزدم واقعا وقتی زور میدی دیگه درد نداری
ولی چون فاصله درد هام کم بود زور زدم زود قطع میکردم (این یکم روی تایم زاییدن من تاثیر منفی گذاشته بود)
سیع کنید توی هر زور ده ثانیه زور بزنید بعد ی نفس دوباره دوباره دوباره تا درد قطع بشه اونجا فقط نفس عمیق 🤓✋🏼
بعد کلی زور ساعت رسید به 2:30 ک تصمیم گرفتن. پاره کنن منو😲
ک از اول اینکار میکردن من بدبخت 45 دقیقه زاییدن طول نمی‌کشید فرت میزاییدم
خلاصه ک برش زدن اصلا نفهمیدم فقط موقع بیحسی متوجه شدم ک اونم سر سوزن درد اش مهم نبود 😒✌🏼
پاره کردن بعد چند تا زور سر بچه بیرون اومد من دیگه توی زور آخر دیگه صدم گذاشتم یعنی بچه نمیومد دیگه تموم اون وسط میموند تا من ب زور بعدی می‌رسیدم😵‍💫
ناگفته نماند یکی اومد کمک شکمم فشار داد نحوه فشار نمیگم خودتون برید تجربه کنید 😌
خلاصه از اون فشار دادن از من زور زدن تمام🥰😍
دخملم ب دنیا اومد ساعت 2:45
سبک شدم🫠
دخمل بردن یکم سرفه کردم یک کوچولو زور جفتم ام کنده شد اومد برای بار دوم
ولی خالی بودم جایی ک تا چند دقیقه پیش سنگین بود ی حس عجیب🥲
بعد اون بخیه تا دلتون بخواد بخیه داخلی خوردم 7 تا هم بیرون ک 40 دقیقه طول کشید 😵‍💫✌🏼
و تامام 😎
تجربه خوبی بود ولی تا اطلاع ثانویه نمخام مجدد تجربه کنم
الآنم خوجملم کنارم خوابه 🥹
مامان دختر کوچلو مامان دختر کوچلو روزهای ابتدایی تولد
قسمت دوم تجربه زایمان طبیعی:
رفتم تو اومدن نوار و قلب و امپول فشار زدم درد هام اومد یکم تو توپ نشستم دیدم نه خیر اذیت میشن درد هام هم قابل تحمل بودن به خصوص وقتی زیر اب گرم مینشستم رو توپ با اب گرم خیلی خوب بود
فقط وقتی درد هام میومد حالت خواب میرفتم با زور چشامو باز میکردم که ورزش کنم
دکترم اومد معاینه تحریکی کرد برا باز شدن دهانه رحمم تو ۳ساعت پنج سانت باز شد دهانه رحمم بعدش دیگه رو توپ نشستم اب گرم گرفت رو رو کمرم منم توپ میرفتم
خلاصه به جایی نرسید که ماما بخواد ماساژ بده و..
نمیدونم یهو فقط دیدم بهم فشار میاد حس کردم دسشویی دارم نشستم وسط حموم زور دادم زور دادم وقتی دیدم فشار زیاد شد ماما خصوصی هم برا چند لحظه بیرون بود صداش زدم اومد معاینه کرد و چشاش اینجوری شد 😳
گفت افرین زور بده منم نفسمو حبس کردم و زور دادم با تمام وجود فک کنم زور چهارم پنجم بود البته بگم منم یکم اروم زور میدادم اخراش دیدگه محکم و خوب زور دادم و نفهمیدم اصلا چی شد چون لگنم اماده اماده بود و منی که تو رابطه اذیت میشدم اصلا نفهمیدم چجوری دخترم پرید بیرون 🤣
و گذاشتن رو شکمم
مامان بلوبری مامان بلوبری ۱ ماهگی
زایمان طبیعی پارت پنجم گرفته بودم من کلان از تهوع میترسم اگه بمیرمم بالا نمیاره دیگه جلو خودم گرفتم با هر مکافاتی بود فقط بالا نیارم ساعت ۶ دوباره اومد معاینه گفت ۵ سانت شدی یه گاز هم داده بودن به من گفتن هروقت درد داشتی تو این فوت کن دکتر بی حسی اومد برام اپیدرال کرد همین جور ک داشت سوزن میزد تو نخاع من چرت میزدم و یه دفه می افتادم ک دکتر میگفت نباید بخوابی بیدار باش خیلی اوضاع بدی بود من گیج خواب ولی باید زور هم میزدم خلاصه اپیدرال کرد و من بدنم بیحس شد نیم ساعت حالت سجده بودم بعد دیگه گفت زور بزن تا میتونی من مدفوع داشتم قشنگ داشتم پی پی میکردم گفتم من باید برم دستشویی نمیتونی گفت ن باید همین جا دستشویی کنی گفتم یا منو میبری دستشویی یا دیگع زور نمیزنم همون موقع رفتم دستشویی راحت شدم قشنگ دیگه اومدم زور زدم تا خوابیدم رو تخت زایمان دکترمم اومد دیگع گفت تا میتونی زور بزن شوهرمم کنار بود انقد دستش فشار داده بودم ک کبود شده بود من دیگه بدنم توان نداشت مادرشوهرم و مامانمم فقط گریه میکردن حال اوضاع منو ک دیدن دوباره ماما اومد دستش کرد داخل واژنم شروع کرد به چرخوندن من از درد اربده میزدم تا دیگه دکتر گفت دارم موهاش میبینم زور بزن تا گفت موهاش میبینم من دیگه درد یادم رفت و فقط زور زدم بعدم دکتر پاره کرد و بچه کشید بیرون اون لحظه خیلی حس قشنگی بود دخترم ساعت ۷ و ۴۵ دقیقه شب به دنیا اومد زایمان طبیعی خوبه درصورتی ک رحم خودش باز بشه ن به زور دارو واقعا واسه من سخت بود ولی ارزش داشت لحظه به دنیا اومدن بچم دیدم بعدم بخیه هام عفونت کرد و مکافات داشتم الان هنوزم خوب نشدم بازم خداروشکر
مامان آریا مامان آریا روزهای ابتدایی تولد
تجربه زایمان پارت اخر :


فقط ورزش کنین ک رحمتون نرم بشه من ک دردام شروع شد دیگه تندی باز شدم دیگه بین این خابیدنا و درد کشیدنا ماما اومد معاینم کردساعت ۸ بود بهم گفت زور بزن فول شدی دیگه من داد نزدم فقط زور میزدم محکم هی زور میزدم دیگه برام بی حس کردن تیغ زدن دوسه تا زور دیگه زدم ساعت ۸و۱۵دقیقع نینی اومد بیرون اون لحظه دیگه همه هواسم رفت به بچه و هیچ دردی نداشتم فقط نگاش میکردم انگار غریبه بود برام انگار من توی دنیای دیگه بودم وقتی گذاشتنش رو سینم خیلی حس خوبی بود همه دردام رفت بعد بچه رو گذاشتن کنار و گفت اروم اروم سرفه کن جفتت بیاد بیرون دیگه سرفه زدم و جفت اومد و باز با امپول بی حسی تزریق کرد و بخیه زد زایمان طبیعی برای من خوب بود و از بخیه نترسین انقد خوشحال و راحتین ک دیگه درد نمیفهمین بعدشم ک مامان و ابجیم اومدن تو اتاق زایمان و نینی رو دیدن و ماما همراهم کلی عکس و فیلم از نینی فرستاد برای باباییش حتی فیلم بریدن بند ناف و اینا رو برام گرفته بود ماماهمراهم بگیرین خیلی کمک میکنه و تمام
مامان شاهان🩵 مامان شاهان🩵 ۳ ماهگی
#زایمان طبیعی

پارت ۳
کلی ازم خون میومد البته من کلا ادمیم استانه دردم پایینه و خیلی جان شیرینم بعد می گفت لیلا این زایمان طبیعیه تو اصلا دردت هیچه انقباضات کوتاه بقیه کلی عرق می کنن و داد میزنن تو چرا درد نداری من اون وسط داشتم جر می خوردم از نظر خودم ولی اون میگفت بقیه خیلی سخت ترشون بعد بین انقباض ها می گفت زور بزن سر بچه فیکس شه من توان زور نداشتم نهار نخورده بودم برام خرما و ابمیوه اوردن یکم خوردم اما باز نمی تونستم زور بزنن خلاصه شدم ۸ سانت دیگه داد میزدم اما اون میگفت ۸ هستی ولی شبیه ۴ و اینا نیستی سر بچه ات اسمونه زود باش وقتی درد نداری سجده کن و حین درد زور بزن منم هرکاری میگفت انجام میدادم خلاصه یکم که گذشت ۱۰ شدم وسر بچه فیکس و گفت عالیه افرین خیلی خوبه حدود ساعت ۱۰.۲۰ دقیقه شب بود من دیگه از این به بعد که انقباض داشتم فقط دوس داشتم زور بزنم تا راحت شم و با صدا بلند داد میزدم و وداد میزدم تا دکتر اومد این فاصله ماما همراه کاری با من نداشت واسه خودشون اتاق عمل اماده کرد ،استوری گرفتن و بعد امپول بی حسی رو موقع انقباض برام زد که اصلا هیچی نفهمیدم بعد دکتر اومد برش زد و بعد حالا می گفتن زور بزن ،منم شاید ۸ تا زور طی دو تا انقباض زدم کله اومد ،بعد گفتن سرفه کن سرفه زدم تمام بدن خارج شدو گذاشتنش روم و فقط هق میزدم که تموم شد خداروشکر که اومد
مامان 🤎👶🏼 مامان 🤎👶🏼 ۲ ماهگی
زایمان طبیعی(۲)
اومدن معاینه کردن گفت شدی ۴ سانت و تا اینجا واقعا برام قابل تحمل بود بخوام توصیف کنم دردش همون پریودی ولی یکم شدت داشت دردا مثلا موقع دردا نیگرفت شکمم و کمرم همزمان باهم منقبض میشد سفت میشد که با تنفس ردشون میکردم
تا اینکه کم کم این دردا هی بیشتر میشد و ناله هام شروع شد همراه با دردا
تا ساعت ۵ همه دردا برام قابل تحمل بود و اومدن معاینه کردن و گفت حالا دردات هروقت گرفت همزمان باهاش زور بزن و وقتی دردا میگرفت زور میزدم
انگار که میخوای دسشویی کنی ولی نمیاد همینجوری بود فشارر که میاوردم موقع زور زدن دردا هم انگار کم میشد ولی درد کمرم و داشتم هی میگفتم زور بزن سر بچه از کانال رد بشه
خلاصه من از درد هم گریه میکردم هم زور میزدم
تقریبا نیم ساعت همینجور هی میگفتن زور بزن که سرش بیاد و. من خسته میشدم و بین دردا واقعا از حال میرفتم ولی خوبیش این بود موقع من هیچکس نبود و خلوت بود و مامانم بالا سرم بود ارومم میکرد خیلی خوب بود این