سلام خوبین ظهرتون بخیر
نهار چی دارین خوشگلا من امروز واقعا مخم قد نمیده چی درست کنم بس ک بین پدر و پسر اختلاف سلیقس بابا عاشق غذای نونی و حاضری پسرش فقط فقط برنجی...

این بچه که در تصویر میبینید 😁😂ینی نمیدونمم چرا مهمون میاد یا مهمونی میرم ابرو برام نمیذاره بس ک برای جالب توجه کارای عجیب غریب میکنه ...دیروز کل روز رو‌خواهرشوهر اینا اینجا بودن این بچه رس منو کشید اقد از درو دیوار خونه بالا رفت ...
وقتی باهم‌دیگه ایم خیلی خوبه اصلا اذیتم نمیکنه فقط وقتی کار میکنم دنبال سرم میاد و حرف میزنه وقتیم بشینم اونم کنارم میشینه بازی میکنه یا تی وی نگاه میکنه .. یه کارایی میکنه جلو بقیه که هی بهم میگن وای خدایا تو چجوری فردا میخای با یه‌نوزاد با این بچه کنار بیای خدا ب دادت برسه🙁میکشس بچه رو اصلا وقتی مهمون میاد این بچه کرو کور میشه انگار صدای منو نمیشنوه ..
ولی تو‌خونس بااینکه دعواش نمیکنم جرات نداره بره روی کنسول یا روی میزا یا روی اپن ازم اول اجازه میگیرع که مامان برم؟؟؟


و یه چیزجالب که من عاشقشم هم از پسرم بگم 😐😂تا تو خونه از جلو چشمش میرم تو اتاقی یا اشپزخونه ای یا دستشویی صدا میزنه مامااااااااااااان کجا رفتی ... بعد میگم تو اتاقم یا دستشویی
میگه داری چیکار میکنییی😂😂😂فضول بلا دوستدارم قورتش بدم عاشق این لحن حرف زدنشم

تصویر
۴ پاسخ

ذوق زده میشه عزیزم عادیه همه بچه ها همینن،
پسر من هم یهو کسی زنگ میزنه حرف می‌زنیم و قطع میکنیم میگه کی بود بعد نیگعگه چی گفت،یعنی عاشق فوضولی هاشم

دقیقاهمه اینایی‌ که گفتی پسرمنه‌
فقط من باردارم واقعا حاله روحیوجسمیم‌ خیلی بده نمیتونم خودم کنترل کنم.دعواش‌ میکنم

من کوفته شوربا درست کردم

سلام عزیزم ما پلوتن داریم
واقعا آدم خسته میشه از بس به فکر ناهارو شام
شام هم میخام واویشکای گوشت چرخکرده درست کنم
خسته نباشی🌹

سوال های مرتبط

مامان ریحانه ♥️ مامان ریحانه ♥️ ۲ سالگی
امروز دخترمو بردم پارک واقعا هر بار میبرمش افسردگی میگیرم
حالا خونه خودمون از مبل میره بالا پشتک میزنه
از تخت دیروز خورد زمین خون دماغ شد ولی میبرم پارک اصلا بازی نمیکنه
فقط بازی کردن بچه ها رو میبینه
هرچی التماس میکنم برو سرسره
بعد میره اون بالا عین بید میلرزه ک منو بیار پایین
واقعا وقتی میرم میبینم بچه های کوچیکتر از خودش برای خودشون بازی میکنن مادرشون راحت روی نیمکت نشسته
من فقط باید بیفتم دنبالش
اون یکی از دختر من کوچیکتر قشنگ شیر نیخکردبا دستش با ی دست کیکشو
حالا من از صبح دو ساعت ی کسک رو دنبال خودم آوردم بلکه خانم بخوره
آخرش هم بدون اینکه ی گاز بزنه خوردش کرد پرتش داد زمین
حالا توی جمعی میریم با همه مرد ها و خانم ها دوست بشه بای بای میکنه دست میده
ولی هیچ وقت با بچه های کوچیک نمیتونه ارتباط بگیره
اصلا بهشون محل نمیذاره
نمیدونم چرا این مدلیه
خیلی دوست دارم مستقل بشه ولی همیشه وابسته س
حتی توی خونه موقع غذا آزاد میذارمش ولی فقط کثیف کاری میکنه
اینجا هم فقط داشت بازی بقیه رو نگاه می‌کرد حالا اون بچه شیش ماه از ریحانه کوچیکتر بود برای خودش بازی میکرد
مامان جوجه هام مامان جوجه هام ۲ سالگی
خانوما امروز روز اوله پوشک بچه هامو میگیرم البته دوماه قبل بدون اینکه پوشک بگیرم می‌بردم دسشویی ک‌بافضاش آشنابشن هم این ک‌من دستم‌بیاد میشه گرفت یا ن الان از صبح فقط شیش تا شلوار کثیف کردن یکیشون هم دسشویی کارشو میکنه هم تو شلوارش اون یک هم اصلا ترش دسشویی نداره میره دسشویی کارشو نمیکنه ولی میاد بیرون کارشو میکنه و یچیز دیگه بچه هام هنوز درست حرف نیومدن مخصوصا اون یکی ک تو دسشویی کارشو نمیکنه اصلا حرف منو نمیفهمن هنوز بنظرتون چیکار کنم هرررچی میگم مامان جون پی پی برای دسشوییه خونشون اونجاس یا حتی وقتی دسشویی میکنن میگم باهاشون خدافظی کن هزار جور کلک میزنم اینا رو طی دوماه کردم امروز فهمیدم فایده ای نداشته و مشکل اینه ک بچه هام هنوز حرف زدنو بلد نیستن یکبار نگفتن پی پی داریم اسم پی پی رو بلدن ولی نمیگن پی پی داریم می‌فهمید چی‌میگم احساس میکنم بادسشویی رفتن مشکلی ندارن اون حرفه ک‌بلد نیستن بگن چیکار کنم؟ببرم دکتر بچه هام اصلا مشکل ندارن حتی یکیشون خارجی هم صحبت کنی تکرار میکنه ولی خودش بخواد حرف بزنه نمیگه من باید بگم مثلا ی کلمه ای رو اون تکرار میکنه
مامان سيلوانا مامان سيلوانا ۲ سالگی
سلام مامانا سيلوانا خيلي لجبازه با همه خوبه اما بغل كسي نميره همش منو ميزنه وسيله پرت ميكنه من بهش عشق ميدم محبت ميكنم ولي بجا . مثلا جاهايي كه واسه تربيتش هست سخت ميگيرم تا عادت نكنه اخه باباش همش طرفشو ميگيره لوسش كرده . تازه شروع كرده به جمله هاي دو كلمه اي . همه حرفارو متوجه ميشه تازه دارم به حرف زدنش اميدوار ميشم . اما اصلا دختر ارومي نيست تا يك چيز باب ميلش نباشه يا مثلا بهش ميگيم با ما راه برو دست مامان بابا رو بگير فرار نكن خيابونه خطر داره گم ميشي همش جيغ ميكشه خودشو پخش زمين ميكنه ميخاد ازاد باشه فرياد ميزنه يكي ندونه فك ميكنه ما كتك زديم . خيلي تلاش كردم كه تلوزيون نبينه تا شوهرم مياد خونه ميگه گناه داره دل سوزي بيجا ميكنه . اينقد دخترم اذيتم ميكنه كه بعضي وقتا ازش متنفر ميشم😞 همش ميگم خاك به سرم با اين بچه اوردنم . منم ادمم دوس دارم دستشو بگيرم باهاش برم بيرون خريد حتي تا سر كوچه هم ميگه دستمو نگير همش بايد توي خونه بشينم تا وقتي شوهرم باشه ما بتونيم بريم بيرون چون نميتونم كنترولش كنم . مهماني ميرم اينقد كاراي عجيب غريب ميكنه كه خجالت زده ميشم. همش با خودم ميگم كاش اروم بود كاش كنارم راه ميرفت ترس نبودن منو داشت يا اينكه كمي ازم حساب ميبرد 😞 بيشفعال نيست بردم چندين دكتر متخصص حتي كار درمانگر گفتن اصلا نياز نداره
ممنون ميشم شما هم از تجربياتتون برام بنويسيد