۱۰ پاسخ

من خداروشکر مشکل با خانواده شوهرم ندارم. زایمان کردم تا ۴۰روز خواهرشوهرم موند پیشم. الانم چندماه باشگاه میرم بچمو نگه میدارن. قدردان خانواده شوهرم هستم واقعا زحمت منو بچمو کشیدن جشن ۱۰روزگی دخترمو خونه خودشون انداختن. تمام کارارو کردن. من واقعا راضی هستم ازشون ایشالله خدا جواب خوبیشونو بده.

کسی بیدار

بخونید داستان من بدبوذ

.خدا جواب نامردداربده درحق من ظلم کردن من طبیعی بودم دکترخودش گفت میتونه سزارین بشه مادرشوهرم اومدگفت خودش اومدباپای خودش همون طبیعی کن بهترانقدر خون رفت از من شش روز موندم بیمارستان بعدشش روزحالم خوب نبودمیگفت هحق خودت بکش ما به توگفتی نروبزاروقت ات بش بااین حالا بچه چهل هفته بود خیلی غذاب کشم ولی ارزش دارقربونش برم

دقیقاااا بمنم همینو میگفتتتت چقدحرص میخوردم اخرشم پسرم نزدیک ۴کیلو بدنیااومد طبیعی جرواجرشدم بازم میکفت بچه کوچیکه چقد😐😐😐😐

منکه کلا پشیمونم از ازدواجم وصلت بااین خانواده الظالمین بزرگترین اشتباه زندگیم بود، بارداریم عذاب دادن بهم هم مادر پرحاشیه اش هم خودش و پدر مارمولکش، بهم تهمتای ناروا زدن نه ماه بارداری کارم هرروز گریه بود میخاستم طلاق بگیرم ،خدالعنتشون کنه الهی سر بچه هاش بیاد
هنوز که هنوز سرش تو زندگیمه

مادر شوهر من اینقد از مزایای زایمان طبیعی میگفت که نگووحتی پدرشوهرم تو مغز شوهرم رفتش که اره طبیعی خوبه منو فرستاد طبیعی بعدش من مرگو جلو چشمام دیدم اروزی مرگ خودمو بچمو موقع دردام داشتم.

خیلیییییییییییییییی..از قوم شوهر
خدا جوابشونو بده

دقیقاااا تازه یاد کارهایی خوبی ک در حقشون کردم و لیاقتش رو نداشتن میوفتم به خودم فحش میدم و مثل چی پشیمونم

اره .....

سوال های مرتبط

مامان مهرسانا مامان مهرسانا ۱۲ ماهگی
خانوما من به یه مشکلی خوردم که شدیدا داره آزارم میده💔
من تو بارداریم و بعد از زایمانم بخاطر شرایط خاصم از مادرشوهرم خیلی تیکه شنیدم خییییییلی زیاد
مثلا بارداریم استراحت بودم دائم میگفت قدیما فلان جور کار میکردن و این حرفا
بچم زردی داشت دائم میگفت بچه های من اصلا زردی نداشتن
بچم کم وزن بود میگفت بچه های من فلان قدر بودن
این حرفا بود تا اینکه خواهرشوهرم باردار شد و این تیکه ها صدبرابر شد
تو بارداریش دائم بارداری منو به رخم میکشید و میگفت ن.... اینجوری نیست(خواهرشوهرم)
تا اینکه خواهرشوهرمم به یه عالمه مشکل خورد
اصلا دست خودم نبود ولی ته دلم خوشحال میشدم از ناراحتی مادرشوهرم
یا مثلا میگفت بچه ی ن.... زردی نمیگیره یا اصلا لباس صفر واسش لازم نیست بچه‌ش بزرگه
اول اینکه الان بچش به دنیا اومده و ۲/۵ کیلوئه و امروزم بخاطر زردی بالا بستریش کردن(۲ روزشه)
من اگه بچه ای اذیت بشه پا به پاش گریه میکنم حتی اگه فیلمی ببینم که یه بچه مشکلی داره کلا شب نمیتونم بخوابم
ولی الان ته دلم یه راحتی خاصیه انگار که منتظر این روزا بودم
اینا یعنی من بد شدم خیلی بد و در کنار اون راحتی عذاب وجدانم ولم نمیکنه
چیکار کنم که از این بدی و افکار مزخرف نجات پیدا کنم💔
مامان 🤱معجزه💙 مامان 🤱معجزه💙 ۱۲ ماهگی