چقدر سخته روزای اول خدایا خودت کمک کن
بچم زردی داره خودم زایمان طبیعی بخیه هام خیلی درد میکنه خداکنه عفونت نکرده باشه
چشم بچم عفونت کرده
دلدرد و نفخ و بی قراری داره
خونه ام بهم ریخته
مادرشوهرم اومدهدمثلا کمکم زیاد و خیلی بینهایت بلند صحبت میکنه سردردم
همش گریه ام میگیره
بچه شیر نمیتونه بگیره
سینه هام نوک نداره هلاک میشه بچه
همه جوره داغونم دلم پر از غصه میشه ولی فقط به عشق بچم از خدا کمک میخوام
اصلا استراحت ندارم از صبحه درگیر دکترام

عزیزممممم. قشنگگگگ درکت میکنم حرف دل منو گفتی
بچه شیر نمیخوره
ب زور باید با سرنگ شیرش بدم
شبا تا صبح گریه میکنه دست تنها باس نگهش دارم
روزا هم بچها دیگم نمی‌ذارن بخوابم
و دردا سزارین و شکم درد و کمردرد امونمو بریده 😣😣😭
خیلی خسته امممم

عزیزم منم پسرم زردی داشت تازه من سه روز زایمان کرده بودم سزارین
بیمارستان ۲۴ ساعت کامل سرپا بودم چون نمیخوابید تو دستگاه
اخرم دو روز دستگاه خونه گرفتیم باز ۴۸ ساعت کلا چهار ساعت من خوابیدم
بعد هفت روز مامانم رفت
هر شب بچم‌بیداره از دل درد
اینا واسه هممون هست
به جای اینکه با فکر کردن بهش حالتو بد کنی عزمتو جزم کن مادری کن
خونه هم کثیفه به درک ،والا بخدا
چشم بچتم عفونت نکرده فقط مجرای اشکش بسته س به دکترش بگو قطره بده و ماساژشو یادت بده

عسل اگ داری ب جای بخیه هات بزن

الهی بگردم منم‌خیلی اذیت شدم ولی میگذره سعی کن آروم باشی دوش بگیری از بخیه بخواه اونجور که راحتی رفتار کنن.

واسه چشماش قطره چشمی باکتی ماید بگیر بریز ماساژ چشمی بده واسش
واسه دل دردم ببر دکتر قطره میده کنترل میشه
اروغشو بگیر
بیخیال خونه مهم نیست
با شیر دوش یا سر سرنگ رو ببر بکشش بیرون یکم ورم کنه بتونه بگیره

ان شاءالله ک چیزی نیست خوب میشه نگران نباش

خودتم بشین تو اب گرم اینا بخیه نرم شن حداقل بتونی به بچه برسی
درک میکنم منم موقع زایمانم اینجورم😔
از الان ترس کل وجودمو گرفته تازه سزارین هم هستم بدتر

این روزاخیلی سخت میگذرن تاادم خودشوباشرایط وقف بده واقعازجرمیکشه خداکمکت کنه اجی