۱۵ پاسخ

من تالاپسرم هیجا تنها نبوده ودوست هم ندارم جای بزارمش مامانم همش میگ حسرت به دلم موند این نوه یه ساعت بامن تنهاباشه مادربزرگ ونوه باهم کلی کیف کنیم ولی من دست خودم نیس دوست ندارم بااینک مادرم بهتر ازمن هست واینک پسرمم اصلا دوست نداره تنها جای بمونه

اره بدتر اینکه خونه مادرشوهرم فقط تنها میمونه

آره دلوین سر مریض شدن ماهلین ۱۰ ردز خونه ی مادرشوهرم موند یک هفته هم خونه ی خواهرم سر زایمان خواهرمم یوی دوروز خونه ی مامانم جفتشون موندن کلا دوست دارن می مونند یعنی کار خداست واقعا چون زمانی که ماهلین مریض شده بود اگه دلی بند نمیشد کلرمون خیلی سخت میشد

شوهر من نمیزاره شب تنها بمونن خونه کسی میگه عادت میکنن همینجورش ب زور میان خونه.

اره ولی ده بار تاحالا. خیلی ذوق داشت. بهش گفتم تا انگشتان دستت فقط. اونم دیگه قبول کرده😂😂😂دقیقا ده تا خوابیده
دیگه دوس نداره خودش
مگر اینکه منم باشم

مادر خودم ک راه دور هستن
ولی بله خونه مادرشوهرم اینا میمونه.
جالب اینه تا وقتی خونه ست از بس اذیت میکنه ب همسرم میگم توروخدا این بچه رو ببر نفس راحت بکشم ولی تا میره دلم براش یه ذررره میشه😅

ممکن هیچکسی ندارم حتی یه دقیقه پیشش بزارم بیمارستان بستری شدم عمل سرپایی بود یه روز باید می‌خوندم باخودم بردمش تو تخت پیش من دراز میکشید

بله پسر من ۲۴ ساعته پیش مامانم میمونه شبم میخوابه به زور میاد خونه هم بده هم خوب بزرگتر بشه بهتر میشه

من عزیزم اصلااجازه نمیدم.

ن من دوستندارم جایی تنها بمونه مخصوصا شبا ....خودش هم بدون من جایی نمیمونه

نه اصلاخوشم نمیادخونه مامان بزرگابمونه چون میترسم عادت کنه دیگه پیش خودم نمونه

من تاحالا نمونده ولی دوس دارن تجربه کنه جایی بمونه

نهایت یه ساعت شاید بمونه اونم اگه کار واجب داشته باشم

مونده ک میمونه ولی نهایتا یکی دو ساعت فقط

اره

سوال های مرتبط

مامان آیلین مامان آیلین ۴ سالگی
مادرای عزیز من هر وقت سوال میپرسم خیلی کم پاسخ میدین ولی اگه امکانش هست به این سوالم(اگه تجربه ای دارین)جواب بدین، دخترم جدیدا خیلی به من وابسته شده در حدی که اصلا ازم جدا نمیشه اوایل خیلی بهتر بود با باباش میرفت خونه مادر شوهرم و چند ساعتی میموند یا اینکه خیلی وابسته مادرم بود خونه اونا تنهایی میموند و من و مادرم و خواهرم تو یه ساختمونیم صب که از خواب بیدار میشد میرفت خونه خواهرم و با بچه هاش بازی می‌کرد حتی برا شام و ناهار هم صداش میکردیم دوست نداشت بیاد بعضی وقتا شبا با گریه می‌آوردمش خونه الان اصلا بدون من بالا نمیره خونشون نمیمونه حتی دیروز با همسرم بیرون برا خرید میوه هم نرفت گفت اگه مامان بیاد منم میام،یه هفته بردمش مهد ولی اصلا ازم جدا نشد با اینکه خیلی دوست داشت با بچه بازی کنه ولی از کنار من جم نمی‌خورد فقط با حسرت بچه هارد نگا میکرد خیلی خجالتی و اعتماد به نفسش پایینه اگه کسی کنارش با صدای بلند حرف بزنه اگه با اینم نباشه زود گریه میکنه البته این اخلاقا رو از اول داشت ولی وابسته به من نبود الان خیلی وابسته شده نمیدونم چیکار کنم